اصل این واژه «ماس» بوده و ریشه پهلوی دارد. بعدها در قرون ابتدایی دوره اسلامی این واژه وارد زبان عربی شده و طبیعی بود که عربها یک «ال» معرفه به ابتدای آن بیفزایند. دویست سالی همه کتابهای علمی به زبان عربی نوشته میشد.
بعد که مترجمان فارسیزبان دست به ترجمه این کتب زدند، بهخاطر نیاوردند که اصل کلمه ایرانی است و «الماس» عیناً همینگونه وارد زبان فارسی شد. طرفهتر این است که در دورههای بعدی که کیمیاگران ایرانی موجب توسعه علم شیمی در جهان اسلام شدند، عربها فراموش کردند که «ال» واژه الماس متعلق به خود آنهاست و یک بار به آن حرف معرفه را اضافه کردهاند، پس الماس را «الالماس» نامیدند، همانگونه که الان نیز به کار میبرند!
ما بهازای طبیعی نشانهشناسی واژه الماس در حافظه جمعی، ماجرای آتشفشانی قله دماوند است. بیش از دههاهزار سال است که دهانه این قله کاملاً مسدود شده و احتمال آتشفشانی مجدد آن مطلقاً ناممکن شده است.
مگر زلزلهای به قدرت نزدیک به 10ریشتر بیاید و مخروط بزرگ آن را از هم بشکافد! که در آن صورت مشکل مردم قبل از روانه شدن گدازه از دماوند، نابودی مطلق کره زمین خواهد بود!
اما مثل بسیاری از آتشفشانهای خاموش دیگر از برخی دامنههای دماوند بخارات گوگرد، گلفشان و... بیرون میزند. [دماوند در واپسین روزهای تابستان 86] این برونزدها در دورههای تقریباً دهساله کم و زیاد میشوند.
الب است که با هر بار فرا رسیدن دوره زیاد شدن بخارات شایعه آتشفشانی مجدد دماوند نهفقط اذهان عمومی، بلکه صفحات علمی روزنامهها را نیز دربر میگیرد. یعنی نهفقط مردم عادی بلکه روزنامهنگاران که خود 10سال پیش نیز خبرهای مشابه را چاپ کرده بودند، دیگر بار نگران فوران دماوند میشوند.
دماوند ما، این بلندترین قله مخروطی جهان و منبع بیشترین چشمهساران پهنه بزرگی از کشور، کوه نجیبی است، نگران فوران آن نباشیم.