اما سربازان گرفتار در وحشت و خشونت جنگ تنها کسانی نیستند که در معرض این اختلال روحیاند؛ بلکه هر انسانی که دچار یک حادثه دردناک در زندگی شود اما برای مدتی طولانی یا همیشه با ترس و نگرانی و وحشت آن زندگی کند درحقیقت به PTSD دچار شده است.
امروز بعد از گذشت بیش از 30 سال از جنگ ویتنام تحقیقی که اخیرا روی کهنه سربازان این جنگ انجام شده نشان میدهد که PTSD طولانی مدت نه فقط باعث رنج روحی میشود بلکه یک عامل خطر بسیار جدی نیز هست که حتی بیشتر از عوامل خطر شناخته شده میتواند فرد را دچار بیماریهای مزمن جسمی و مرگ زودرس کند.
در هنگام حوادث سخت و وحشت آوری که زندگی را تهدید میکند یا باعث تکان روحی میشود بیشترآدمها دچار پریشانی میشوند. ترس از نداشتن امنیت یا ترس از تکرار حادثه در دل خانه میکند و انگار تصویر حادثه مدام در برابر چشم قرار دارد. بیشتر افراد بعد از چند روز تا چند هفته بر این پریشانی غلبه میکنند و به جریان طبیعی زندگی برمیگردند، اما در بعضی آدمها این واکنشهای احساسی ادامه پیدا میکند و این همان جایی است که مرز بین انسان سالم و فرد مبتلا به PTSDجدا میشود.
در این اشخاص خاطره بد و رنج آور حادثه، گاه و بیگاه به ذهن هجوم میآورد و بهاصطلاح در حالتی از فلاش بک یا بازگشت به گذشته همان احساسهای ناخوشایند زمان حادثه تکرار میشود. حتی خواب شبانه هم ممکن است پر از اشارهها و علامتهایی باشد که آن حادثه را یادآوری میکند. به همین دلیل فرد مبتلا به PTSD برای در امان ماندن از شر هجوم این احساسها از همه مکانها، موقعیتها یا اشخاصی که به نوعی تداعیکننده آن حادثه هستند دوری میکند و حتی از صحبت کردن در مورد آن هم گریزان است.
این افراد احساس جداماندگی یا غریبه بودن نسبت به دنیای پیرامونی خود دارند و به فعالیتهای مهم زندگی خود بیعلاقگی نشان میدهند، در عوض ممکن است هر لحظه گوش به زنگ وقوع یک اتفاق باشند که این حالت میتواند آنها را عصبی و تحریک پذیر کند.
نگاهی به آمارها نشان میدهد که بین 8 ـ7 درصد از جامعه در دورهای از زندگی به PTSD دچار میشوند که در بعضی موارد مثل بازماندگان جنگ یا آنهایی که در معرض تجاوز جنسی قرار گرفتهاند آمار ممکن است به 30 درصد برسد.
بلایای طبیعی مانند زلزله، سیل و طوفان، آتش سوزی، تصادف رانندگی، سقوط هواپیما، حوادث تروریستی، تجربههای شخصی مانند هتک حرمت و فجایع عمدی بشری مانند قتل عامها، شکنجهها، بمبارانها یا حتی اردوگاههای کار اجباری از اتفاقهای دردناکی هستند که شیوع PTSD در آنها بیشتر گزارش شده است.
یادگاریهای حافظه
کلمه PTSD برای اولین بار بهطور رسمی در سال 1980 وارد نظام طبقه بندی بیماریهای روانی شد. این به معنای آن نبود که بیماری جدیدی در عالم پزشکی کشف شده و یا این اختلال قبلا وجود نداشته است.
در زمان جنگ جهانی اول مشابه همین اختلال در میان سربازان مشاهده میشد که در آن زمان آن را «شوک گلوله باران» مینامیدند. از آن هم عقبتر و در2000 سال پیش از میلاد مصریان باستان با علایم روانی پس از جنگ آشنا بودند و یونانیان نیز پس از وقوع جنگ ماراتن در 450 قبل میلاد که بین سپاه داریوش هخامنشی و دولت آتن روی داد اختلالاتی مشابه PTSD را در میان سربازان خود مشاهده و آن را توصیف کردهاند.
هنوز به درستی معلوم نشده که چرا بعضی از آدمها به PTSD دچار میشوند؛ اما تحقیقات جدید بر این عقیده است که کلید حل این مسئله در چگونگی ثبت خاطرات در مغز است. مسئله اینجاست که حافظه ما وقایع را در پوشههای کاملا مجزا و تفکیک شده ثبت نمیکند بلکه هنگام بایگانی یک اتفاق، مغز سعی میکند بین خاطره آن اتفاق و دیگر محفوظات و تجربههای زندگی ارتباط برقرار کند.
به همین دلیل دیدن یک منظره و تصویر یا شنیدن صدایی جدید یا حتی چشیدن و بوییدن چیزی که ارتباطی ولو اندک با حادثه قبلا تجربه شده داشته باشد میتواند با به راه انداختن زنجیرهای از محفوظات مغزی دوباره همان حادثه را زنده کند.
هر چقدر فردی بهمدت طولانیتر در معرض یک موقعیت خطرناک باشد و هر چقدر به متن حادثه نزدیکتر باشد احتمال ابتلا به PTSD افزایش مییابد. با این وجود شواهد گردآوری شده بعد از حملات 11 سپتامبر نشان میدهد که نداشتن حضور فیزیکی در محل یک حادثه تضمینی برای مبتلا نشدن به PTSD نیست، به همین دلیل بهنظر میرسد که نوعی استعداد شخصی نیز برای ابتلا به PTSD لازم است.
PTSD بدتر از سیگار
بیشتر مردم عادت دارند بخش زیادی از بیماریهای جسمی خودشان را به استرس مربوط کنند. اگرچه این عقیده در بعضی موارد واقعا غلو آمیز و گاهی کاملا نامربوط است اما تحقیقات جدید نشان میدهد که حداقل در مورد PTSD حق با مردم عادی است.
بررسیهای انجام شده روی بیش از چهار هزار کهنه سرباز آمریکایی جنگ ویتنام محققان را به این نتیجه رسانده که PTSD میتواند بیش از هر عامل خطر دیگری، فرد را دچار بیماریهای دراز مدت جسمانی و مرگ زودرس کند. این مطلب به قدری اهمیت دارد که حتی به پزشکان توصیه شده هنگام شرح حال گرفتن از بیماران، PTSD را بهعنوان بخشی از شرح حال رایج بگنجانند.
این محققان عقیده دارند همانطور که بالا بودن شمارش گلبولهای سفید خون میتواند نشانهای از عفونت یا بیماریهایی نظیر لوکمیا (سرطان خون) باشد و یا همانطور که بالا بودن تست خونی ESR میتواند نشانهای از التهاب باشد و بنابراین خطر یک بیماری جدی و مرگ را پیشبینی کند به همین صورت هم PTSD که توسط آزمونهای روانشناسی اندازه گیری میشود میتواند نشانهای مستقل باشد که بیان میکند وضعیت دراز مدت سلامتی فرد در خطر جدی است.
بیماران قلبی نیز از اثرات PTSD در امان نیستند. مشخص شده که حدود 15 درصد از افراد بعد از حمله قلبی دچار مشکلات روحی بهخصوص PTSD میشوند که این اتفاق میتواند آنها را درگیر یک سیکل معیوب کند، زیرا PTSD با ایجاد اشکال در عملکرد اجتماعی بیمار، افزایش فشارهای روحی و تهدید وضعیت سلامتی باعث وخیمتر شدن مشکل قلبی میشود.
اگر چه PTSD خودش بهطور مستقل یک عامل خطر برای سلامتی محسوب میشود اما ممکن است با زمینهسازی برای کسب عادتهای نادرست بهداشتی، هر چه بیشتر سلامتی را تهدید کند؛ بهعنوان مثال 45 درصد افراد مبتلا به PTSD سیگاری هستند، همچنین بعضی از این بیماران برای فرار از مشکلات روحی به الکل گرایش پیدا میکنند که این کار جدا از عوارض جسمی باعث بدتر شدن علایم PTSD نیز میشود.
زندگانی خواه تیره خواه روشن...
جنگ تحمیلی هشت ساله و زلزلههای مهیبی مانند رودبار و بم باعث افزایش موارد PTSD در کشور ما شده است. با این حال درصورت وجود مراکز حمایتی مناسب که افراد مبتلا و
خانواده هایشان را تحت پوشش بگیرد درمان PTSD در دسترس خواهد بود. شیوه درمانی رفتارشناختی یکی از مؤثرترین روشهای درمانی است که باعث میشود فرد مبتلا جنبههای نادرست تفکرش درباره حادثه پیش آمده را تشخیص داده و برای تغییر آنها اقدام کند.
همچنین برای از بین بردن ترس و وحشت این افراد میتوان از روش مواجهه مجدد استفاده کردکه در آن فرد مبتلا در یک محیط امن و کنترل شده با عوامل برانگیزاننده اضطرابش مواجه میشود؛ مثلا در روشی به نام واقعیت مجازی، صحنهها، اصوات و رایحههای مخصوص جنگ با هم ترکیب شده و برای یادآوری وقایع آزاردهنده روحی توسط سربازان در محیطی کنترل شده به کار گرفته میشوند و به این ترتیب به تدریج نوع واکنش شخص به آن اتفاقها اصلاح میشود.
دکتر فرانکل، عصبشناس معروف اتریشی و بنیانگذار روش «لوگوتراپی» که خودش تجربه دهشتناک اردوگاههای آلمان نازی را در کارنامه دارد بر این عقیده است که حتی در تاریکترین لحظههای زندگی هم انسان میتواند در انتخاب نوع واکنشش به سرنوشت آزادی داشته باشد.
او خود میگوید: «پاسخ مثبت به زندگی، با وجود هر اتفاقی که با آن روبهرو شویم، یک فرمان است.» شاید این توصیه زیبای دکتر فرانکل همان چیزی است که بیماران PTSD باید باورش کنند و در راه رسیدن به آن گام بردارند.