بررسی؛ صرف نظر از علتها، با گذشت زمان این همگامی سست شد و"در قرون وسطی تمایزی میان صلیب و شمشیر یعنی میان قدرت زمینی و قدرت معنوی ایجاد شد"(1)
با این حال برتری کلیسا به چالش کشیده نشده بود "زیرا هنوز دولت به معنای مدرن آن وجود نداشت"(2). از این تمایز ایجاد شده میتوان به سکولاریزم تعبیر کرد که تحولات قرون وسطی بذرهای آن را پاشید و در سدههای اخیر مذهب و سیاست دو موضوع مستقل از یکدیگر پنداشته شد و سپس برتری سیاست و دولت سیاسی بر کلیسا و مذهب تثبیت شد.[رابطه دین و دولت در اروپا]
اگر رویکرد واژه شناسانه را برگزینیم و این جریان را در مدخل واژه شناسی و حوزه زبانشناسی بررسی کنیم؛ خواهیم دید که اصطلاح سکولاریسم از واژه فرانسوی سکولار (seculer) و عبارت لاتین سکولاریس (secularis) اشتقاق یافته است که به معنای جهان {مادی} به خصوص در تضاد با کلیسا در {زبان} لاتین مسیحی (Christian Latin) در گذشته بوده است. سکولار یعنی مدنی (civil)، زودگذر (temporal)، غیرکلیسایی (non ecclesiastical)، غیرمذهبی، یاغیر روحانی و چیزی که به این جهان و امور مرتبط با آن وابسته است.
چیزی که از این جهان قابل رویت سرچشمه می گیرد و به آن تعلق می گیرد. سکولاریسم را به صورت کلی می توان در گسستن دولت (state) یا هر عضو دیگری از بنیاد های مذهبی تعریف کرد".(3)
هالیاک (Holyoke) انگلیسی، در میان اولین افرادی قرار دارد که این ایده را به کار گرفت تا نهاد آموزش عمومی را از مذهب جدا کند.
مفهوم سکولاریسم در اندیشه هابز (Thomas Hobbes) را میتوان با مرور واژه های کتاب مقدس، کلیسا، دولت، حاکم مدنی و پیشوای دینی و ارتباط میان آنها در لویاتان (leviathan) مشهورترین اثر او جستجو کرد.
هابز با نگاه فلسفی خویش اثبات وحیانی بودن کتاب مقدس را غیر ممکن میداند.(4)
در نظر او کلیسا مجموعهای است که توسط افراد معترف به مسیحیت شکل میگیرد. این مجموعه با مجوز حاکم مدنی (the Civil Soveraign) میتواند تشکیل شود.(5) درصورتی که کلیسا اجازه و حکم حاکم مدنی را دارا نباشد، غیرقانونی خواهد بود. حاکم مدنی کسی است که با توافق مردم انتخاب شده و در اداره مملکت اختیار تام دارد.
"نظریه سیاسی هابز در قاموس امروزی بییشتر اوتوریتاریسم (authoritarianism) است(6) تا توتالیتاریسم totalitarianism هرچند جنبه توتالیتر و تمرکزگرا در فلسفه سیاسی او کاملا نمایان است. (7) و (8)
در نتیجه کلیسا یا همان نهاد مذهبی تحت امر حاکم مدنی به حیات خویش ادامه میدهد. در دیدگاه هابز این دو نهاد در حیطه امور اجرایی و قضاوت و قانونگذاری نباید به گونهای تعریف شوند که اقتدار حکومت مدنی تضعیف شود.
او در واقع برای جلوگیری از بروز جنگ داخلی وجود تنها یک اقتدار را تجویز میکند. "و حاکم نیز میباید یکی باشد، وگرنه لاجرم در درون کشور میان دولت و کلیسا نزاع و جنگ داخلی رخ میدهد، یعنی میان هواداران حکومت روحانی و هواداران حکومت دنیوی، میان شمشیر عدالت وسپر ایمان و (بدتر از آن) در درون قلب هرکسی میان مسیحی و انسان اختلاف میافتد."(9)
براساس لویاتان، مسیح قدرت و حق حاکمیت را برای پادشاه مدنی و سکولارنیز توسط توصیه کرده است. به عبارت دیگر مسیح به عنوان یک منبع روحانی که بسیاری خود را متعهد به اطاعت از او میدانستند، حکومت بعد از خود را به هر حاکمی هر چند غیرملتزم به قوانین مسیح سپرده است.
"استدلال دیگر در این باره که پیشوایان دین مسیح در جهان فعلی حق حکمرانی ندارند، از این مطلب قابل استنباط است که مسیح برای همه شهریارن بعد از خود، چه مسیحی باشند و چه بی ایمان، قدرت و اقتدار قانونی قائل شد."(10)
هنگامی که هابز متذکر میشود خداوند امر کرده است که تابع قدرت های برتر (high powers) باشید، او در جستجوی روشی است تا بتواند ایده سکولاریزه کردن حکومت را امری الهی برشمارد، حال اینکه، دولت سکولار و حکومت الهی دو جهت متمایز هستند. اطاعت و تابعیت مورد نظر هابز میبایست از وجدان آدمی سرچشمه گیرد و امری مصنوعی و ریاکارانه نباشد.
دامنه اختیارات حاکم مدنی تا آنجا وسعت مییابد که تعیین پیشوایان دینی بر اساس سیاستهای حاکم نیز ازجمله حقوق او در نظر گرفته میشود.
توماس هابز علت این حق را ناشی از آن میداند که چون مفهوم خوب و بد منشاء رفتارهای آدمیان است و از آنجا که اگر مردم تصور کنند نافرمانی ایشان از قدرت به سودشان و خوب خواهد بود سر به طغیان خواهند گذاشت و حکومت را سرنگون خواهند کرد، پس باید پادشاه پیشوایانی را برگزیند تا مانع بروز چنین افکار و اقداماتی شوند.
به تعبیر دیگر خوب و بد مفاهیمی مستقل و معیاری برای اعمال حکومتی پادشاه نمیباشند بلکه تصوراتی منعطف در خدمت حاکم هستند که او با استفاده از پیشوایان مذهبی گزینش شده رفتار و عملکرد خود را موجه جلوه داده و حکومت را تداوم میبخشد.
شاید مفهوم "عمیقاً سکولاریسم" (deeply secularism) که (11) به جان استوارت میل نسبت داده شده است، مناسبترین عبارتی باشد که بتوان با آن سکولاریسم هابزی را تعریفکرد و درقالب آن فلسفه سیاسی هابز را جمع بندی کرد.
کافی است قرائتی این چنین از دین و تابعیت آن تحت برتری حاکمیتی خداگریز و دین ستیز را بپذیریم و سپس منتظر پیآمدهای آن باشیم تا ببینیم چگونه حاکمان اقدام میکنند و سیاست و فرهنگ را با رویکردی مستقل از دین تعریف میکنند و آرامش و سعادت جامعه را رقم میزنند و برای یهودیان و مسیحیان زندگی معنادار و قابل تطبیقی با رسولان یهود و مسیحیت را به ارمغان میآورند
پانوشتها:
1, 2- William Satran, the secular and sacred, nation, religion and politics, London, Frank Cass publishers, 2003 p 1
3- Haidar, Hamid hadji, Liberalism and Islam, Palgrave Macmillan, 2008, pp 11
4- Hobbes, Thomas, e-book of Leviathan, pp 35, Available at www.sanface.com/txt2pdf.html
5- Ibid pp 232
6. اوتوریتاریسم (Authoritarianism) آیینی مبنی بر هواداری از سرسپردگی محض به مرجع اقتدار و حجیت و مخالفت با آزادی فرد- نظامی که قدرت را دردست یک رهبر یا گروهی از برگزیدگان خود کامه متمرکز می کند.
7. توتالیتاریسم (Totalitarianism) شیوه رژیم های توتالیتر، رژیم های سیاسی با مشخصاتی از قبیل: نظارت دولت بر کلیه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب حاکم، حذف کلیه اشکال نظارت دموکراتیک جامعه، توسل به ترور برای سرکوب هرنوع مخالفت
8. تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ترجمه جلال الدین مجتبوی،سروش، چاپ چهارم، 1382 ص 61
9. لویاتان، توماس هابز، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، چاپ سوم، 1384، ص 396
10. همان ص 415
11- Haidar, Hamid hadji, Liberalism and Islam, Palgrave Macmillan, 2008, pp 41