این امر نشان میدهد که موضوع سیاست بینالمللی ماهیتی چندجانبه بوده و با الگوهای مبتنی بر یکجانبهگرایی، تعارض داشته و بهشدت مغایرت خواهد داشت.
مبنای اصلی دیپلماسی هستهای ایران را الگوهای مبتنی بر اعتمادسازی و شفافسازی تشکیل میدهد.
هماکنون این سؤال مطرح میشود که چرا با وجود همکاریهای ایران در قالب پادمان هستهای با نهادهای بینالمللی، روندهای حلوفصل مشارکتآمیز و همکاریجویانه اختلافات ایران با گروه 1+5 هنوز باقیمانده است؟
پاسخ به این سؤال براساس رویکردهای متنوعی انجام گرفته است. چندین گروه داخلی که دارای رویکردهای متفاوتی هستند، تلاش همهجانبهای انجام دادهاند تا علت نهایی نشدن پرونده هستهای ایران را توضیح دهند.
اگرچه برخی از گروههای داخلی بر این اعتقاد بودند که پرونده هستهای ایران، موضوعی پایان یافته محسوب میشود، اما واقعیتهای موجود نشان میدهد که هنوز روند طولانی و پردغدغهای برای امنیت ملی ایران وجود دارد.
حضور خاویر سولانا، کمیساریای روابط خارجی اتحادیه اروپا در ایران را میتوان ادامه فعالیتهای چندجانبه دیپلماتیک برای پیدا کردن راهحلی دانست که مبتنی بر تحقق 2 هدف عمومی است؛ هدف اولیه مربوط به رهیافتهای راهبردی ایران است.
براساس چنین نگرشی، جمهوری اسلامی ایران، ادامه روند غنیسازی اورانیوم را بهعنوان اقدامی صلحجویانه دانسته و آنرا براساس ماده 4 و 6 پادمان هستهای در زمره حقوق اولیه خود میداند؛
حقوقی که تأمین آن نیازمند مشارکت طیف گستردهتری از کشورها خواهد بود؛ یعنی اینکه بهجای اعمال محدودیت بینالمللی، باید به فعالیتهای قانونمند ایران در حوزه هستهای، پاداش نیز تعلق گیرد.
رویکرد دوم، مربوط به کشورهای گروه 1+5 است. این کشورها نسبت به فعالیتهای هستهای ایران، دغدغه امنیتی دارند و بر این اعتقادند که مکانیسمهایی در رابطه با «اعتمادسازی» و «شفافسازی» در روابط ایران با کشورهای گروه 1+5 ایجاد شود.
مهمترین مشکل ایران و این کشورها، چگونگی تفسیر اعتمادسازی و شفافسازی است. جمهوری اسلامی ایران بر «اعتمادسازی متقابل» تأکید دارد.
بهعبارت دیگر، همانگونه که ایران به اقدامات همکاریجویانه و مصالحهگرایانه تأکید داشته است و آنرا زیرساخت اعتمادسازی بینالمللی میداند، این انتظار را نیز داراست که کشورهای گروه 1+5 نیز از سیاستهای مشارکتی، شفافیتساز و اعتمادساز ایران حمایت بهعمل آورند.
به همین دلیل است که در بسته پیشنهادی سولانا، موضوع پاداش در برابر توقف فرایند غنیسازی اورانیوم مطرح میشود؛ درحالیکه در بسته پیشنهادی ایران بر ضرورت غنیسازی در داخل کشور و گسترش برنامههای هستهای قانونمند و شفاف ایران در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأکید شده است.
در چنین شرایط و فضایی، طبیعت بستههای پیشنهادی ایران و گروه 1+5 با یکدیگر کاملا متفاوت است. زمانیکه چنین تفاوتی وجود داشته باشد، امکان برطرفسازی «ابهامات ادراکی» 2 طرف، کار دشواری خواهد بود.
آنچه سولانا در فرایند دیپلماتیک و از طریق بسته پیشنهادی پیگیری میکند، آمریکا در قالب تهدیدات تهاجمی مورد تأکید و توجه قرار میدهد.
جورج بوش در سفر اروپایی خود درمورد فعالیتهای هستهای ایران، نسبت به متفاوت بودن گزارش مرکز تخمین و ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا موسوم به NIE موضعگیری کرده است.
این امر نشان میدهد که سیاست آمریکا مبتنی بر «حداکثرسازی تهدیدات» است.
تا زمانیکه چنین روندی تداوم یابد، طبیعی است که ماهیت بسته پیشنهادی و مواضع ایران مبتنی بر «حداکثرسازی مقاومت» خواهد بود.