تصمیمگیری در رسانهای به ابعاد و عمق و معنای همشهری کار سادهای نیست. لازمه تصمیمگیری گرایش به جانب فعالبودن است. وقتی فعال هستید، ممکن است گاه خلاف رضایت از وضع موجود هم حرکت کنید، اما حق با شماست، چون شما فعالگر هستید، چون مؤلفاید. وقتی فعالگر هستید، پس وفادارید، وفادار به فعالبودن و نکته اینجاست. آدمهای فعالگر حتی اگر به کنج دورترین عزلتگاه خود پناه ببرند، باز هم مؤلفاند. یعنی وفاداراند به حرفهای که دارند.
آقای انتظامی فعالگر، مؤلف و وفادار به حرفهای است که حالا بعد از این سه دهه، مدیرانی از جنس او و در هیات او در رسانهها به سه، چهار، پنج، نفر هم نمیرسند، تعارف نمیکنم، حالا و اکنون که از همشهری رفته است، نه، باور من است. نمیخواهم در جستجوی گذشته برایم، چون گذشته هنگامی معنی حقیقیاش را مییابد که در آینده تاثیرگذار باشد.
آقای انتظامی تاثیرگذار بود. بنابراین رفتنش از هشهری همچنان که رفتنش، از جامجم چنین بود و همین است که ما همواره احساس او را با خود داریم.
درست این است ما تنها با آنهایی که هر روز با ما هستند - رخ به رخ و در کاوش و کاویدن هم - زندگی نمیکنیم بلکه با آنهایی که در زندگی حرفهای ما هم مؤثر بودهاند. احساس زنده بودن میکنیم.
اینها را که گفتم در وفاداری به حرمت حرفهای میگویم که 36 سال است به آن وفادارم.
وفاداری از بالاترین پارساییهایست. وفا به ما و به زندگی ما و به حرفه ما وحدت میبخشد. بدون وفاداری زندگی تبدیل به هزار احساس پراکنده و مغشوش میشود.
آقای انتظامی به حرفهاش وفادار است، پس در دوری از این حرفه هم - اینجا همشهری - فعالگر و مولف است. و این اتفاق کوچکی نیست بزرگی در درخشندگی یک پرشبنم است نه عظمت تاریکی.