نخست اینکه بناهای تقویمی، موضوع تازهای در مباحث باستان شناسی ایران است و کمتر آگاهی پیشینی درباره آن وجود دارد و دوم آنکه کارکردهای تقویمی بناها را بیشتر با رسم نقشههای پیچیده نجومی میتوان توضیح داد تا با گفتوگوی خشک و خالی.
تازه همان نقشههای نجومی نیز بیشتر از طریق مشاهده میدانی و ملاحظه معماری بناها قابل فهم است.
اما هیچیک از این دو دلیل، مانع گفتوگو با رضا مرادی غیاث آبادی در این باره نشد ؛ چرا که جذابیت و تازگی موضوع بیش از دشواری تبیین آن است. مرادی غیاث آبادی اگر تنها اختر- باستان شناس فعال در ایران نباشد، دست کم یکی از پرکارترینهاست. او بخش مهمی از یافتههای پژوهشی خود را در کتاب بناهای تقویمی و نجومی ایران شرح داده است.
گفتوگو با او برای کسانی که آگاهی چندانی از اخترباستان شناسی ایران ندارند، میتواند سرآغاز آشنایی با این رشته مهم باستانشناسی باشد ؛ این رشته یا بهتر بگوییم این تخصص میانرشتهای به آن بخش از مطالعات نجومی میپردازد که بر زندگی مردمان در طول تاریخ تأثیر گذارده است.
- غیر از رصدخانهها که در اصل برای رصد ستارگان و محاسبات نجومی ساخته شدهاند و طبیعتا برای گاهشماری نیز مورد استفاده قرار میگرفته اند، چه تعداد بنای تاریخی دیگر در ایران شناسایی شدهاند که کارکرد تقویمی دارند؟
بناهای تقویمی در ایران که من راجع به آنها بررسی کردهام، سه دسته هستند ؛ اول بناهایی که منحصرا کارکرد تقویمی دارند و احتمالا مراسم آیینی هم در آنها برگزار میشده است ؛ هرچند که اطلاع دقیقی در این باره نداریم.
دوم، بناهایی که در اصل برای کارکرد دیگری ساخته شده اند، اما بخشهایی از آنها ساز و کار زمان سنجی هم داشتهاند.
سوم، بناهایی که کارکرد زمان سنجی ندارند و ساز و کارهای زمان سنجی در آنها به شکل تزیینی به کار رفته است.
- لطفا از هر کدام از این سه، نمونههایی را هم معرفی کنید.
ازدسته اول، چهارطاقیهای ایران را باید نام ببریم که من نزدیک به چهل مورد از آنها را از نزدیک بررسی کرده ام. البته فقط تعداد کمی از آنها سالم باقی ماندهاند و تنها یکی است که کاملا سالم باقی مانده و آن چهارطاقی نیاسر کاشان است.
دسته دوم شامل بناهایی است مانند تخت جمشید که کارکردهای گستردهای داشته اند، اما ساز و کار زمان سنجی هم در آنها تعبیه شده است. یا زیگورات چغازنبیل در خوزستان که در اصل یک نیایشگاه بوده است.
از دسته سوم باید به بناهایی مانند کاخ فیروزآباد در استان فارس و تعدادی از گوردخمهها اشاره کنیم. در این دسته از بناها آفتاب سنجهایی که در بناهای دیگر کارکرد زمان سنجی دارند، به شکل تزیینی به کار رفتهاند.
- از آن جا که در قدیم همواره بناهایی بودهاند که منحصرا کارکرد نجومی و تقویمی داشته اند، این پرسش به ذهن متبادر میشود که چه لزومی داشته دربناهایی مانند کاخها یا معابد نیز ساز و کار تقویمی و زمان سنجی گنجانده شود؟
معمولا وقتی یک بنا بسیار بزرگ و باشکوه بود، سعی میشد که از هر جهت کامل و خودکفا باشد. خصوصا در بناهایی که آیینهایی برگزار میشد، میخواستند که زمان برگزاری آن را تشخیص بدهند یا به صورت نمادین اعلام کنند. مثلا شاید ما با محاسباتی بدانیم که امروز نوروز است، اما در عین حال بنای خود را به گونهای بسازیم که وقت حلول سال نو، آفتاب از روزنهای به درون بنا بتابد.
آیینهای ایرانی به طرز شگفت انگیزی با رویدادهای طبیعی و کیهانی همراه هستند. طلوع و غروب ستارگان، حرکات خورشید و ماه و دیگر اجرام سماوی روی آیینهای ایرانی تأثیر داشته است و این آیینها با توجه به آنها سنجیده میشود. بنابراین تقویم، هم ابزاری است برای زمان سنجی و هم جنبه مقدس و آیینی دارد. در میان حرکت اجرام سماوی هم، حرکتهای خورشید در درجه اول اهمیت قرار داشته است ؛ چه حرکتهای روزانه برای تشخیص ساعت و چه حرکتهای سالانه برای تشخیص اجزای سال. برخلاف اینکه میگویند خورشید از شرق طلوع و از غرب غروب میکند، خورشید تنها دو روز از سال از شرق طلوع و از غرب غروب میکند و در بقیه روزهای سال، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به شرق و غرب دچار تغییراتی است. دامنه این تغییرات، الان 23 درجه است و چهار هزار سال پیش 24 درجه بوده است.
- کارکرد نجومی و تقویمی بناهایی که کارکرد اصلیشان چیز دیگر غیر از گاهشماری است، چگونه کشف شد و توجه شما از چه زمان معطوف به این موضوع شد؟
از حدود سال 1372 من روی آن دسته از بناهای تاریخی متمرکز شده بودم که کارکرد آنها مشخص نبود. معمولا در گذشته این گونه متداول بوده که اگر بنایی کارکرد روشنی نداشته باشد، بگویند معبد یا آتشگاه است.
- از طرف دیگر، بناهای تقویمی زیادی در دنیا وجود دارند ؛ خصوصا در آمریکای لاتین و کشورهایی مانند بولیوی، اکوادور، نیکاراگوئه و نیز در کشورهای اروپایی مثل فرانسه و انگلستان به این نوع بناها برمی خوریم. در نتیجه این پرسش برایم پیش آمد که آیا در ایران که از خاستگاههای دانش نجوم بوده است و دانشمندانش در مطالعات نجومی سرآمد بوده اند، بناهای تقویمی وجود نداشته است ؟
این دو موضوع موجب شد که بهدنبال پیدا کردن کارکردهای تقویمی در بناهای باستانی باشم. ناچار شدم که پلان تعداد زیادی از بناهای تاریخی را رسم کنم و ببینم آیا بین زاویههای پیش فرضی که در بنا هست، اندازههایی مطابق با تغییر میل خورشید وجود دارد یا نه؟ این کار نزدیک به 6 سال از 1372 تا 1378 خورشیدی طول کشید و توانستم تعدادی از بناهایی را که تغییرات میل خورشید به شکلی در ساختشان به کار رفته، پیدا کنم. اولین نمونه، بنای کعبه زرتشت در نقش رستم بود.
یک نکته دیگر را هم بیفزایم. یکی از محرکهای من برای کشف بناهای تقویمی در ایران، یک بیت از شاهنامه فردوسی بود. در سراسرداستان زال، باورهای زروانی گنجانده شده و مشخص است که خاندان زال و منوچهر و سام، باورهای زروانی داشتهاند. در جایی که زال با دانشمندان مباحثه میکند، یکی از دانشمندان از او میپرسد: آن بنایی که روی بلندی ساخته شده است، چه کارکردی دارد ؟ و زال جواب میدهد:
دگر شارسان از بر کوهسار
سرای درنگ است و جای شمار
درنگ یعنی جای زمان و این، سند بسیار مهمی است که به کارکرد تقویمی برخی بناها اشاره دارد.
- پیش از تحقیقات شما، پژوهشی در این باره صورت پذیرفته بود ؟
متأسفانه در ایران چه در این زمینه و چه بهطور کلی در زمینه اختر باستان شناسی مطالعه نشده بود و هنوز هم نمیشود. این یکی از مشکلات کار است. چون باید همه چیز را از صفر شروع کرد. نه منابع پیشینی وجود دارند و نه اشخاصی برای تبادل نظر و مشورت. بنابراین کار با آزمون و خطای بسیار پیش میرود و تحقیق و بررسی خیلی مشکل است.
- پرسش من درباره نحوه پی بردن به کارکرد نجومی و تقویمی برخی بناهای تاریخی، از این جهت بود که بدانم نتایج به دست آمده از پژوهشهای شما تا چه حد قطعیت دارد و تا چه اندازه مورد پذیرش سایر باستان شناسان و پژوهشگران قرار گرفته است ؟
بناهایی که روی آنها مطالعه شده، دو دستهاند ؛ یک دسته بناهایی هستند که در آنها میتوان خورشید را بهطور ملموس در هر یک از چهار هنگام سالانه یعنی اعتدالهای بهاری و پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی دید. در این دسته که منحصر میشود به چهارطاقیهای ایران و سالم ترینشان چهارطاقی نیاسر است، به مرور کسانی که تمایل به بررسی داشتند، تحقیقات را دنبال کردند. خود من هم هر سال در اول تابستان و اول زمستان به نیاسر میروم تا به علاقهمندان، کارکرد تقویمی چهارطاقی را توضیح بدهم. در این اوقات از سال و نیز در اول فروردین ( اعتدال بهاری ) و اول مهر ( اعتدال پاییزی ) خورشید از بین پایههای چهارطاقی نیاسر و در امتداد خطوط خاصی دیده میشود که در سایر مواقع سال قابل رویت نیست.
این وضعیت چون ملموس است، پذیرفتنی است. به همین سبب در سال آینده میلادی که سال نجوم است، قرار است همایشی با مشارکت سازمان علمی – فرهنگی ملل متحد ( یونسکو )، سازمان میراث فرهنگی ایران و دانشگاه کاشان برای بزرگداشت چارطاقی نیاسر برگزار شود. اما دسته دوم، بناهایی هستند که خود خورشید را بهطور ملموس نمیتوان در آنها دید، بلکه فقط سایههایی که به نحو خاصی تشکیل میشوند، قابل مشاهده هستند. توضیح کارکرد تقویمی این دسته بناها دشوار است و آشنایی با آنها به کندی صورت میگیرد. من درباره کارکرد تقویمی برخی از این بناها اطمینان دارم، اما درباره برخی دیگر هنوز به نتیجه قاطع نرسیدم.
- شاید از میان همه بناهای تقویمی ایران، تخت جمشید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. چون به نوعی نماد تمدن ایران باستان است و جالب است که بدانیم ساز و کارهای تقویمی چگونه در این بنای سترگ به کار رفته است ؟
نخستین ویژگی تقویمی تخت جمشید این است که محور شرقی – غربی این بنا در امتداد طلوع خورشید انقلاب تابستانی و غروب خورشید انقلاب زمستانی ساخته شده است.
یعنی وقتی در اول تابستان خورشید از پشت کوه مهر (رحمت) بالا میآید، درست در امتداد محور تخت جمشید است و در روز اول زمستان، هنگامی که خورشید غروب میکند و قرص خورشید به افق میرسد، باز هم در امتداد محور تخت جمشید است؛ منتها در حالت عکس. این از نظر کارکرد تقویمی کل بناست، اما در سراسر تخت جمشید کنگرههایی را میبینیم که در وسط آنها یک طرح پنجره نما وجود دارد. نمونه این طرحها را در خیلی از آثار باستانی ایران میبینیم. در زیگورات چغازنبیل، کعبه زرتشت، کاخ فیروزآباد، تخت سلیمان و... این طرحها ابزارهای زمان سنجی هستند.
در تخت جمشید همه کنگرهها یا به تعبیری آفتاب سنجها در امتداد یکی از دو محور تقارن بنا قرار دارند. یعنی وقتی در اول تابستان خورشید طلوع میکند، تمام آفتاب سنجهایی که در امتداد شرقی – غربی هستند، در معرض تابش خورشید قرار میگیرند و تمام آفتاب سنجهایی که با این محور زاویه 90 درجه میسازند، در سایه کامل هستند. بعد از انقلاب تابستانی که به مرور هر روز از میل خورشید کاسته میشود، شکل سایهها تغییر پیدا میکند و به صورتی در میآید که در نقشه مشخص کرده ام.
البته این نوع زمان سنجی بدین معنا نیست که اگر آفتاب سنجها نبودند، زمان از دستشان در میرفت، بلکه این ساز و کار بیشتر جنبه نمادین دارد.
تخت جمشید یک ساز و کار تقویمی دیگر هم دارد و آن بنای کاخ دروازه ملل است. این دروازه یک ورودی و 2 خروجی دارد. یکی از درهای خروجی برای تشخیص اول تابستان، اول بهار و اول پاییز است و خروجی دوم برای تشخیص اول زمستان. این درها هم برای عبور و مرور ساخته شدهاند و هم به گونهای طراحی شدهاند که فاصله بین درگاه و قطر دیوار با تغییرات میل خورشید برابر است.
- فکر میکنم با موضوع پیچیدهای روبهرو هستیم. تخت جمشید بهعنوان مجموعه کاخهای سلطنتی هخامنشیان کارکردهای خاص تشریفاتی و سلطنتی داشته و نظام معماری اش با توجه به این کارکردها تعریف شده است ؛ ضمن آنکه معماری از نظر ساختاری دارای منطق خاص خود است.
اکنون با توجه به کارکردهای تقویمی که شما برای این مجموعه قائل هستید، با نظام پیچیدهای از انطباق اصول معماری، منطق کارکردی و ملاحظات تقویمی روبهرو میشویم. آیا این یک روند برنامه ریزی شده و دقیق علمی است یا باید مواردی چون قرار گرفتن محور تخت جمشید در امتداد طلوع خورشید انقلاب تابستانی و غروب خورشید انقلاب زمستانی را اتفاقی یا دست کم بنا بر ملاحظات غیرنجومی بدانیم ؟
در بنایی مثل تخت جمشید که شیوه ساخت بنا لاینحل باقی مانده است، میشود این را هم بهعنوان یک فرض مطرح کرد. اما همان طور که گفتم، در تخت جمشید خط دیدهایی که خورشید را میتوان در امتداد آنها ابتدای فصلها تماشا کرد، به گونهای هستند که هم در اعتدالین و هم در انقلابین، خورشید دقیقا از روزنه خاصی دیده میشود و بهنظر من احتمال اتفاقی بودن این وضعیت در حد صفر است.
- بناهای تقویمی ایران پس ازاسلام چه وضعی پیدا کردند ؟ چون در اسلام نیز بسیاری از آیینها و مناسک دینی مربوط به زمان خاصی از سال هستند و به یک نظام گاهشماری نیاز دارند.
من به بناهای تقویمی در دوره اسلامی برخورد نکردهام و حتی با بناهای تقویمی مربوط به دوره ساسانی هم مواجه نشدهام، مگر آنکه جنبه تزیینی داشته باشند. مانند کاخ فیروزآباد که در اصل متعلق به دوره اشکانی است، یعنی زمانی شکل گرفته که اردشیر بابکان (سرسلسله ساسانیان) والی اشکانی شهر گور بوده است. بناهای دوره اسلامی مطابق سنت دینی رو به قبله ساخته شدهاند. با توجه به مختصات جغرافیایی ایران، قبله به سمت جنوب غرب است ؛ یعنی سمت غروب انقلاب زمستانی که نقطه مقابلش میشود نقطه طلوع انقلاب تابستانی. بنابراین بسیاری از بناهای اسلامی رو به انقلاب زمستانی هستند، اما این وضع دلیل تقویمی ندارد.
- تحلیل شما از این موضوع چیست؟ چرا ساخت بناهای تقویمی از دوره اشکانی به بعد متوقف شده است؟
من بناهای تقویمی را در ارتباط با دین زروان میدانم که از قدیم در ایران رواج داشته است. این دین مشخصا با حرکات خورشید ارتباط دارد و زمان و باد 2 عامل مقدس درآیین زروان هستند. بنابراین احتمال میدهم که خیلی از بناهای تقویمی، به ویژه چهارطاقیها نیایشگاه زروان هم بودهاند.
در زمان ساسانیان که دین زرتشت رسمیت و عمومیت پیدا کرد، پیروان ادیان دیگر سرکوب شدند. آنچنان که موبد کرتیر، موبد بزرگ ساسانی در کتیبه زیر دیوار کعبه زرتشت میگوید: پیروان دیگر ادیان مثل برهمنان، بودائیان، زروانیان و مسیحیان را کشته و برانداختیم و نیایشگاههایشان را ویران کردیم و به جایش آتشکده ساختیم.