سهشنبه 25 تیر، درست 40 روز پس از 16 خرداد، روزی که ابراهیمی سرانجام بعد از چند سال دست و پنجه نرم کردن با مرگ، تسلیم تومور مغزیاش شد، مراسم بزرگداشت ابراهیمی در خانه هنرمندان برگزار شد.
به این ترتیب حالا دیگر میتوانیم با خیال راحت بیخیال ابراهیمی شده و هر کدام به کار و زندگی خودمان مشغول شویم. حالا کو تا 16 خرداد 1388 که شاید خبرنگاری، کسی پیدا شود و سراغش را بگیرد. از قیصر امینپور که محبوبتر نبود. البته بین مردم شاید.
خیلیها، نوجوانیشان را با بار دیگر شهری که دوست میداشتم گذراندهاند و خیلیها، کتاب مرجع نامزدیشان، نامههای ابراهیمی به همسرشان بوده است.
اما مرگ قیصر، زمین و زمان را به هم ریخت. آن قدر همه دستپاچه شدند و از همدیگر برای وصل شدن به او و خدمت به او (بعد مرگش!) سبقت گرفتند که اصلا قرار شد همه گتوند بشود قیصرانه و امینپورسرا.
حالا، بروید و قبرش را ببینید. بد نیست. حسابی حالتان جا میآید. هنوز حتی سنگ قبر ندارد. شاید برای همین هم همان سهشنبه، یک بار دیگر خواسته خانوادهاش مطرح شد و تاکید شد موزه و بنیاد نادر ابراهیمی تشکیل شود.
البته دشت اول مربوط به گرگان است؛ شورای اسلامی شهر گرگان تصمیم گرفته است نام خیابان ملل این شهر را به نام نادر ابراهیمی تغییر نام دهد.
بدک نیست. دست کم راحت و سریع است و به جایی هم برنمیخورد. البته اگر همین اقدام راحت و سریع، لابهلای نامهها و مدیران و امضاها گم نشود.
سخنرانی و باقی بقایت
در مراسم چهلم ابراهیمی، طبق معمول همه بزرگداشتها و مراسم، بازار سخنرانی داغ بود. البته به جز سخنرانی، فیلم هم پخش شد، اما خب، سخنرانی خیلی راحتتر است و برای اجرا شدنش کافی است طرف بدقولی نکند.
البته این هم خودش چیز کمی نیست، مثلا در همین مراسم پرسخنرانی، 2 بدقولی هم ثبت شد و خلایق را دست کم از 2تایش نجات داد؛ فرهاد توحیدی که قرار بود درباره فیلمنامهنویسی ابراهیمی حرف بزند و محمود اربابی که معلوم نشد قصد داشت به کجای ابراهیمی بپردازد.
به جز سخنرانیها، ماهور احمدی، دختر احمدرضا احمدی از طرف پدرش در مراسم حاضر شد و شعر پدر را که به ابراهیمی تقدیم شده بود، خواند و کمی حال و هوا را عوض کرد. اما جالبتر اینکه فیلمی از ابراهیمی پخش شد که آن هم سخنرانی بود.
سخنرانی نادر ابراهیمی که به مناسبت انتشار صدمین کتابش حرف زده بود، به علاوه فیلم دیگری که عکسهایی از او را نشان میداد.
سخنرانی و داستانخوانی
البته در مراسم بزرگداشت کسی که بیش از هر چیز یک داستاننویس بوده است، داستانی خوانده نشد، ولی صابر امامی که از شاگردان ابراهیمی بوده است، گفت: «دوست داشتم به جای اینکه خودم حرف بزنم قصه کار مرگی از نادر ابراهیمی را میخواندم ولی بهدلیل کمبود وقت این فرصت وجود ندارد.
از تمامی حضار خواهش میکنم که یک بار دیگر به این قصه رجوع کنند. این قصهای است که ابراهیمی آن را قبل از انقلاب نوشته و به خوبی نشان داده است که انسان همواره در چالش با مرگ است.»
امامی ادامه داد: «ابراهیمی در این داستان نشان داده است که انسان باید به آینده بسیار طولانی و جاودانهای که بعد از مرگ دارد ایمان داشته باشد و با این باور است که انسان میتواند روح خویش را نجات دهد و از تن دادن به تباهی در امان بماند.
این قصه چالشی است که انسان در رویارویی با مرگ دارد. فراز پایانی این قصه با استناد به آیات قرآن مجید به پایان میرسد.»
امامی هم نهایتا یکی از غزلیاتش را که مورد علاقه ابراهیمی بوده است، خواند و رفت. به جز امامی، احمد مسجدجامعی هم بهعنوان رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر درباره ویژگیهای انسانی ابراهیمی سخن گفت.
مسجدجامعی گفت: «واقعا نمیدانم اگر من بخواهم عنوانی را برای نادر ابراهیمی برگزینم چه تعبیری مناسبتر است؟ کار سختی است، کارهای مختلف ابراهیمی را همه دیدهایم. نادر ابراهیمی هم قلمش متفاوت بود و هم اثرش.
یعنی اینکه به تعداد موضوعاتی که ابراهیمی خلق کرد روش نوشتن هم خلق کرد. سبکش در تعدد این روشها بود گاهی برای بیان روایت خودش ترکیبی از قصه و شعر را انتخاب میکرد.»
بزرگداشت نادر در حوزه هنری
این مراسم البته آخرین یادآوری هم نبوده است. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی نیز قصد دارد مراسم گرامیداشتی را برگزار کند. این مراسم با عنوان «یاد استاد» پنجم مرداد از ساعت 17:30 در تالار مهر حوزه هنری برگزار میشود و به این ترتیب، همهچیز تمام خواهد شد.