همشهری آنلاین_راحله عبدالحسینی: طوری که انگار اصلاً حواسمان نبوده پنجرهها چه شکلی است و پشت هر پلاک قصهای هست. «جواد ماهزاده» بزرگشده محله رستمآباد شمیران است و در جدیدترین رمان خود با عنوان «عشق بدون تجریش» ما را به ۳ دهه پیش میبرد. او از روزگار بعد از جنگ تحمیلی میگوید و شکل و شمایل محلههای تهران بهخصوص تجریش خاطرهانگیز. ماهزاده که تجربه روزنامهنگاری را نیز در کارنامه خود دارد، با تسلط بر فرهنگ و ادبیات عامه، در نوشتار خود از طنز و شوخی نیز بهرهمیبرد. با او درباره حضور پررنگ شهر و محله در کتابهای داستانی گفتوگو کردهایم.
نام رمان «عشق بدون تجریش» بهطور مستقیم نام محله تجریش را در ذهن مخاطب تداعی میکند در حالیکه بیشتر قصه رمان در حوالی مرکز شهر میگذرد. موافقید گفتوگو را درباره دلیل نام این محله برای کتاب آغاز کنیم؟
همانطور که گفتید روایت داستان بیشتر در مرکز شهر تهران اتفاق میافتد و پیش میرود.
داستان سال ۱۳۷۰ شکل میگیرد و داستان چند دوست است. یکی از شخصیتها مهاجری است که به تهران آمده. اما در تفریحات و پرسهزنیهای خود و خاطراتی که با هم میسازند، رفتن به تجریش از خاطرات خوبشان است. درست مثل همه جوانانی که در آن دهه رفتن به تجریش برایشان تفریحی خاص در شمال شهر محسوب میشد. آن زمان نه خبری از مترو بود و نه شکل حملونقل به آسانی الان بود.
رفتن به تجریش هم چندان ساده و در دسترس نبود. به همین دلیل شخصیتهای داستان هم از رفتن به تجریش خاطرات ماندگاری برای خود دارند. از آنجایی که میخواستم نام کتاب پیوندی هم با یکی از اماکن تهران داشته باشد این اسم را انتخاب کردم.
کتاب قبلی شما «باغ رویان» هم در بستر تاریخ گذشته تهران و حوالی جنوب و مرکز شهر میگذرد. هر چند گذری هم به شمال شهر و خیابان آصف محله زعفرانیه دارد. آیا سوژههای خیابان و محله و شهر معمولاً دستمایه داستانهای شما قرار میگیرد؟
در کتاب باغ رویان هر چند داستان حوالی محله سرچشمه میگذرد و به شمال شهر هم گذری دارد اما شهر خیلی در آن برجسته نیست. در رمان «عشق بدون تجریش» شهر خیلی زندهتر است. شخصیتهای کتاب دائم در حال پرسهزنی در کوچهها و محلهها بهخصوص در مرکز شهر هستند. اتفاقات و موقعیتها در همان کوچه و محله رخ میدهد مثل محله فردوسی و دروازه دولت. محله تجریش هم نقطه عطف دوستداشتنی برای شخصیتهای رمان و یکی از مصداقهای شهری در این کتاب است. به تهران علاقه دارم. به همین دلیل مسیرهای مختلف را پیاده طی میکنم. محلههای مرکزی و جنوبی تهران مثل بهارستان، توپخانه، پامنار و... برای من نوستالژیک است.
شمیران چطور؟ خانواده پدری شما هم سالها ساکن شمیران بودند.
خانواده ما ساکن محله اختیاریه هستند. پدربزرگهایم ساکن رستمآباد بودند که حالا به محله دیباجی شناخته میشود. درست جایی که حالا شده بزرگراه صدر و از آن خانه خاطرهاش باقی مانده. من هم در همان محله بزرگ شده و هنرستان را در محله تجریش گذراندهام. با تاریخ شفاهی شمیران کماکان آشنا هستم. نـویـســــنـدههای سرشناسی هم در محلههای شمیران ساکن هستند. دیدن این بزرگان و سرزدن به کتابفروشیهای محلی برای من موقعیت جذابی است.
از دیدگاه شما سوژههای ناب تهران به قلم نویسندگان درآمده یا هنوز چنان که باید و شاید به این موضوع نپرداختهاند؟
تهران و محلههایش خیلی در اسم و عنوان کتابها ننشسته. اما نویسندگان از داستانهای تهران روایت کردهاند و در محتوا به آن پرداخته شدهاست. به شهر بهعنوان یک پیکره و بهعنوان یک کاراکتر کمتر در داستانها توجه شده. در این صورت هم باید دید چه سوژه یا چه خمیرمایهای برای داستان انتخاب شده. آیا سوژه با خیابان و محله یا مکانهای خاص مثل امامزاده ارتباطی دارد یا خیر. به همین دلیل اهمیت شهر و محله به مضمون مورد نظر نویسنده برمیگردد.
فضای روستا در اشعار و داستانها معمولاً خیالانگیز و رؤیایی است. اما در مورد شهر مصداق ندارد.
داستان برای این نوشته نمیشود که از مکان یا محلهای تمجید کنیم. مثلاً اگر داستان در چهارباغ اصفهان یا میدانی در مشهد اتفاق میافتد، قرار نیست آن محله را خیلی شیرین و دوستداشتنی توصیف کند. چون موضوع نویسنده چیز دیگری است. آن مکان صرفاً یک مکان است. اما برخی داستانها هستند که خواننده دوست دارد در آن مکان قرار بگیرد. مثل داستانهایی که احمد محمود از بندرلنگه و شهرهای جنوبی یا داستانهایی که حسینسناپور از تهران و بلقیس سلیمانی از کرمان و روستاهایش نوشته است.
شهر و محلههایش در کتابی که مشغول نگارش آن هستید چقدر نمود دارد؟
رمانی برای گروه سنی نوجوان در دست دارم که داستانش حوالی میدان امام خمینی(ره)، خیابانهای فردوسی و سیتیر میگذرد.
کارگاههای نویسندگی در مراکز فرهنگی این روزها بهصورت آنلاین برگزار میشود. به نظر شما با حضور در این کارگاهها داستاننویس میشویم؟
اگر علاقه و استعداد داشته باشیم مرحله بعدی پرورش استعداد است. کارگاه نویسندگی حکم مدرسهای برای پرورش قریحه نویسندگی را دارد. مخاطبان با تکنیک داستاننویسی آشنا میشوند. به هر حال همه مخاطبان حاضر در این کارگاهها هم نویسنده نمیشوند و به ذوق و استعداد هر کسی بستگی دارد.
- هوای کتابفروشیهای محله را داشتهباشیم
کرونا با خودش مشکلات اقتصادی زیادی همراه داشت و باعث شد با هزینههای گزاف زندگی دست و پنجه نرم کنیم. در پی آن کتاب هم گران شد و برای علاقهمندان به کتاب و کسانی که شوق خواندن دارند، کار را سخت میکند. زیرا توان خرید کمتر شدهاست. با این حال امکاناتی مثل مطالعه کتاب در فضای مجازی یا کتابهای صوتی با هزینههای کمتر یا مبادله کتاب را پیش رو داریم. در این روزها، کتابفروشیهای کوچک محله را از یاد نبریم که در برابر کتابفروشیهای آنلاین یا شهرکتابها توان مقابله ندارند و بسیاری از آنها مجبور به تغییر کاربری یا تبدیل شدن به نوشتافزاری میشوند. با سر زدن به کتابفروشیهای محله، چراغ آنها را روشن نگه داریم.
- داستان دوستان دهه هفتادی
اگر به خواندن کتاب «عشق بدون تجریش» علاقهمند شدید در معرفی این کتاب باید بگوییم که داستان ۳ دوست در آغاز دهه ۱۳۷۰ در تهران است. از نسل بچههای کوچه و خیابان. فیلم را هم در سینما میبینند و هم پای ویدیو. عشق را هم در کوچه و راه مدرسه میجویند و هم در عکسهای مجلات. هنوز از خانهها صدای صبح جمعه رادیو میآید ولی از هوای شهر بوی تغییر به مشام میرسد. آدمهای این داستان با همه رفاقتی که با هم دارند، پایان کار متفاوتی را انتظار میکشند. این کتاب را انتشارات پارسه سال گذشته منتشر کردهاست. «... ما هم مثل همه خانوادههایی که با جنگ به تهران آمدیم، همینجا نمکگیر شدیم. بعید میدانم هر کسی به هر دلیل پایش به تهران باز میشود، فکر برگشتی هم در سرش باشد یا چیزی بتواند تکانش دهد. به هر ضرب و زوری هست دستش را یکجابند میکند و خودش را نگه میدارد...»
- کوتاه و مختصر درباره آقای نویسنده
جواد ماهزاده با خواندن کتاب به دنیای روزنامهنگاری و نویسندگی علاقهمند شد. بعد از اینکه نقد کتابهایی که مینوشت در مطبوعات چاپ شد، به عرصه روزنامهنگاری پا گذاشت و بهعنوان خبرنگار حوزه کتاب کارش را ادامه داد. ماهزاده متولد سال ۱۳۵۷ و فارغالتحصیل رشته ادبیات نمایشی است و حالا نویسندگی را دنبال میکند و با روزنامهنگاری خداحافظی کردهاست. خنده را از من بگیر، لالمونی، ریحانه دختر نرگس، وداع در المارتینو، باغ رویان و عشق بدون تجریش رمانهایی به قلم اوست.
نظر شما