مهدی علیپور/ سردبیر: نه فقط نماد هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل میشود.» ایرانی جماعت هم در طول تاریخ خشت به خشت خانهاش را بر اساس فرهنگ و هویت دینیاش روی هم گذاشته است. معماران نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند و همواره تفکر و عقاید آنها در ساختههایشان تجلی پیدا کرده است؛ از تختجمشید بگیرید تا مسجد شیخ لطف الله، هر گوشهای که سر بگردانی ردپای این تأثیرپذیری را به وضوح مشاهده میکنی. اما برای اینکه بیشتر متوجه تغییرات معماری ایرانیـ اسلامی شویم باید کمی جلوتر بیاییم و به دوران معاصر برسیم.
درست همین جاست که با پیدا شدن سر و کله مدرنیته سر و شکل خانههای ما هم تغییرات اساسی میکند و از هویت ایرانیاش فاصله میگیرد. زمانی نه چندان دور ما در خانههای حیاطدار با حوضی فیروزهای در میان و اتاقهای تو در تو زندگی میکردیم. اندرونی و بیرونی داشتیم و هشتی و دالان. خانهها آنقدر بزرگ بود که ۲ـ ۳ خانواده در کنار هم زندگی میکردند و باز هم جا اضافی میآمد.
اما حالا چه؟ آیا زمانهای که ما در آن به سر میبریم مذاقش با این جور کاشانهها جور در میآید؟ اصلاً از بحث مذاق که بگذریم با جیبمان چه کنیم؟ این روزها خریدن خانههای فسقلی ۴۰ـ ۵۰ متری هم کمر آدم را زیر بار قرض و قوله و وام میشکند، چه برسد به خانههای حیاطداری که وصفش رفت. این روزها معماری خانهها سخت تحت تأثیر محدودیت فضا است. مشکلی که حداقل در بیشتر مناطق پایتخت به وفور دیده میشود. این مقدمه نسبتاً بلند را گفتم تا برسم به این نکته که شهرداری تهران چند وقتی است تصمیم گرفته سیمای آشفته پایتخت را از این وضع درآورد و سر و شکل و نمای ساختمانها را بسامان کند.
اگرچه طی چند سال گذشته همواره تلاش مدیریت شهری بر این بوده که سیمای خانه تهرانیها را رنگ و رویی مناسب دهد، اما گویا شهروندان آنطور که باید و شاید ضرورت این مهم را در نیافتهاند و دست شهرداری را برای اجرای هرچه بهتر این طرح نفشردهاند. باید نشست و دید آیا مدیریت شهری از پس ساماندهی نمای خانهها بر میآید یانه؟ چون همانطور که پیشتر گفتم معماری به ۲ عنصر فرهنگ و اوضاع زمانه سخت وابسته است.
علی ایحال امیدوارم مدیران شهری بتوانند به حل معضل بافت درهم و برهم ساختمانهای تهران کمک کنند تا نخستین تصویری که از این کلانشهر در ذهن نقش میبندد، سیمای آشفته با نماهای متفاوت و متضاد آپارتمانهای قد و نیم قدش نباشد.
نظر شما