حال پرسش این است که چگونه میتوان براحساس شکست فائق آمد؟ به این معنا که از باخت، درس و تجربه آموخت، اما یکسره تسلیم هرمان و حسرت نشد.
آیا میتوان هنگام مسابقات حساس، به جای تکیه بر برد قطعی، چند احتمال را در خانه ذهن آماده داشت؟ ممکن است عدهای خرده بگیرند که چرا همیشه امید به برد نداشته باشیم؟ در پاسخ به این سؤال میتوان گفت که اگر رویا و آرزوها با خرد و واقعبینی همراه نباشد، هر شکستی میتواند ابعاد فاجعهآمیزی پیدا کند، همچنان که شماری از نوجوانان پس از ناکامی در آزمونها دست به خودکشی زدهاند و یا دچار افسردگی درازمدت شدهاند. احساس جمعی شکست آن هم شکستی که با فروریختن کاخ رویاها پیش آمده باشد، برای یک جامعه پیامدهای بسیار زیانباری دارد و به همین دلیل بازنگری در مقوله شکست و به ویژه احساس شکست برای داشتن درکی منطقیتر از این رخداد که در تمام عمر درکنار پیروزیها با آدمی است ضرورت دارد.
چنین به نظر میرسد که شکست، عاملی برای طرد شدن، پرت شدن و افتادن است و یا یک کاستی یا ناخوشی جبرانناپذیری که به آسانی، پویایی را در یک انسان متوقف میکند. چنین بهنظر میرسد که در ریشهیابی کلمه شکست در آنجا که به رفتار انسان و جامعه انسانی مربوط میشود باید از نو نگریست. آدمی در مسیر زندگی و کسب تجربههای تازه بر بستری از سایه روشنها و یا همان شکستها و پیروزیها گام برمیدارد و این روند، همواره بر تجربههای او میافزاید. پس شکست به مفهوم واخوردگی و پسنشستن نمیتواند باشد.
در مسیر زندگی آنچه حاصل میشود، بیشتر صیقل یافتن است.در برخورد با شکست، یک انسان خردمند، تمام سعی خود را برای برخاستن دوباره به کار میگیرد و اجازه نمیدهد، اندوه ناشی از شکست، پویندگی و حس پیشرفت و موفقیت را در او مغلوب کند.
اما در رویارویی با موقعیتهای دشوار پیروزی یا شکست، همواره میتوان با در پیش داشتن احتمالات گوناگون از تلخیهای ناشی از شکست کاست و شیرینی پیروزی را چند برابر کرد. بیشتر تماشاگران جوان و پرشوری که پس از پایان مسابقات بزرگ و حساس ورزشی، خشم برآمده از احساس شکست را بر تاسیسات شهری و از جمله اتوبوسها فرومیبارند، حدس و گمان خود را تنها بر برد تیم مورد علاقهشان استوار کردهاند و در رویارویی با شکست به آستانه انفجار درونی کشانده میشوند.
از اینرو فرهنگسازی و آموزش جوانان برای رویارویی با واقعیتها و کنترل احساسات، فضایی آکنده از شور و همبستگی در ورزشگاهها پدید میآورد و از فوران خشم ناشی از احساس تلخ شکست جلوگیری میکند.
جامعه در سطح کلان تا هسته خانواده نیز این توان را مییابد که در هنگام هرگونه مسابقهای، انتظارات معقول خود را مطرح کند و از رویاسازیهای زیانبار بپرهیزد، هرچند تشویقها، آرزوها و شور امید به پیروزی در هنگامه مسابقات بزرگ جای خود را دارند، اما نباید پیامدهای تلخ و مخرب به همراه داشته باشند. مربیان آموزشی، روانشناسان و رسانهها در سوق دادن جامعه به سوی واقعنگری، نقش بسیار حساسی دارند و میتوانند با سازوکارهای مناسب این نقش را ایفا کنند.