زورخانه هژبر از دورانی که ورزش باستانی و گود زورخانه تنها میدان زورآزمایی ورزشکاران و تمرین منش پهلوانی آنها محسوب می‌شد تا کنون که این رشته ورزشی در میان دیگر رشته‌های پرهیجان دنیای ورزش غریب شده، پذیرای پیشکسوتان و نوخاسته‌های باستانی‌کار صاحب‌نامی بوده است.

رابعه تیموری

همشهری آنلاین - رابعه تیموری: اگر از خیابان رضوان وارد کوچه ٨ متری شهیدان صبوری شویم، در انتهای راسته جنوبی آن و پس از گذر از ساختمان خوش نما و تازه ساز ورزشگاه شهیدان صبوری به در قهوه‌ای رنگ و ٢ قسمتی کوتاهی می‌رسیم که نشان شیر پر یال و کوپال پیشانی آن و پهلوانان میل‌گردانی که بر روی در نقش بسته‌اند، از قرار گرفتن زورخانه در این محل خبر می‌دهند. نشان شیر هوشیار روی سفالینه‌ها که تداعی کننده شیر اسطوره‌ای شاهنامه است، باعنوان« زورخانه هژبر» که بر روی کاشی نوشته شده، همنوایی مناسبی دارد. کسی که قد و قامتی بلند داشته باشد باید سر و شانه خم کند و با تعظیمی بلند بالا به گود و خاک زورخانه، تواضع را یاد بگیرد تا بتواند از در آن وارد شود. لامپ‌ها و لوستر آویخته به سقف تاریکی فضای باشگاه را کم‌ کرده‌اند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

کنار چایخانه کوچک گوشه زورخانه سکوی مدور و بلندی قرار گرفته که « سردم» مرشد است. در دیواره آجرچین سکو آینه‌کاری هنرمندانه و رنگ‌هایی شاد و متنوع به کار رفته و بر روی هلال فوقانی آن چوب بستی نصب شده که محل آویختن زنگ‌های سردم است. بر سطح کاسه‌های سفالین بسیار بزرگی، لایه‌ای از پوست حیوانات کشیده‌اند تا وقت ضرب گرفتن مرشد طنین و آهنگی خوش داشته باشد. در ورودی سردم بسیار کوتاه و به قدر پنجره‌ای کوچک است. تمثال امیرالمومنین (ع) و نام حضرت در گوشه‌گوشه زورخانه و سردم به چشم می‌خورد. قاب‌های تصاویری از اتفاقات زورخانه و پهلوانان شهید محله روی دیوارهای آن ردیف شده‌اند.

هژبر پاتوق بزرگان است | وقتی آقاتختی اینجا کباده می‌کشید

این گود حرمت دارد

جلوی قدوم ورزشکاران فرش پهن شده و کنار گود چند ضلعی نه چندان وسیع زورخانه چند سکو برای نشستن تماشاچیان تعبیه شده است. این زورخانه سال ١٣٤١ با همین سبک و نقشه تاسیس شده و در بازسازی آن که سال ١٣٨٨ و با کمک تربیت بدنی شهرداری منطقه انجام شد، آینه‌کاری‌ها و طرح و نقش‌های اسلیمی نمای داخلی آن تغییر پیدا کرد.

باستانی‌کاران  محله امامزاده حسن (ع) بعد از نماز مغرب و عشا به زورخانه می‌آیند. در میان آنها که تعدادشان به ٢٠ نفر می‌رسد، از پیرمرد ٨٠‌ساله تا نوجوان ١٠، ١٢‌ساله دیده می‌شود. هر یک که پا به زورخانه می‌گذارند، اول خم می‌شوند، به نشانه حرمتداری روی کف زورخانه دست می‌کشند، دست آغشته به خاکشان را می‌بوسند و روی پیشانی می‌گذارند.

بسیاری از ورزشکاران همراه هم از مسجد می‌آیند. بعضی از آنها پسران کوچکشان را هم برای تماشا می‌آورند. تازه‌واردان احوال بقیه را می‌پرسند و برای وارد شدن به گود آماده می‌شوند. با ضرب گرفتن مرشد، سید سفیدموی جمع به تعارف دیگران به درون گود می‌رود. صدای گرم و جوان مرشد « مجید پناهی» که زیر سقف بلند زورخانه می‌پیچد، دیگر حلقه ورزشکاران بسته شده.

سیدان و بزرگترها اول میل‌گردانی می‌کنند. نفسشان به قدر جوان‌ها چاق نیست و زود میدان را به آنها وامی‌گذارند. وقتی ورزشکاران هماهنگ و با هم دور برمی‌دارند، نمای چرخ زدن و میل بازیشان در آینه بزرگی که روبه روی گود قرارگرفته، به زیبایی جلوه‌گری می‌کند. در میان صدای صلوات جمع و بدهت‌خوانی مرشد، سینی چای دارچین و زنجبیل میان تماشاچیان می‌چرخد.

هژبر پاتوق بزرگان است | وقتی آقاتختی اینجا کباده می‌کشید

زمین بایری که زورخانه شد

«حسن پناهی» فرزند حاج علی مرحوم است که پس از پدر زورخانه را اداره می‌کند. او که ٦٠ سال از عمر ٧٦ساله اش را در گود زورخانه هژبر سپری کرده، از گذشته‌ها خاطرات بسیاری در سینه دارد. پناهی تعریف می‌کند : « ما از سال‌ها پیش در محله امامزاده حسن (ع) زندگی می‌کردیم. پدرم سال ١٣٤١ و زمانی که در کوچه و خیابان‌های خاکی محله خانه و ساختمان‌های زیادی ساخته نشده بود، زورخانه هژبر را در زمین بایری به مساحت ١٤٠ مترمربع بنا کرد. آن وقت‌ها آب لوله کشی نداشتیم و در زیرزمین زورخانه آب انبار درست کردیم تا آب قنات در آن جاری شود و برای نظافت زورخانه و میزبانی ورزشکاران از آن استفاده کنیم. » در زمان تاسیس زورخانه هژبر این منطقه خلوت و کم‌جمعیت بود و ورزشکاران زیادی نداشت.

پناهی می‌گوید : « کم‌کم آوازه نظم و سیاق زورخانه این محله به گوش باستانی‌کاران رسید و از راه دور و نزدیک به اینجا می‌آمدند. آن زمان با آن که مسافت پل امامزاده معصوم (ع) تا این جا را با درشکه طی می‌کردند، پهلوانان معروفی مانند پهلوان مصطفی طوسی، حاج اسماعیل قربانی یا مرحوم نامجو برای تمرین از مرکز شهر خود را به این زورخانه می‌رساندند. »

میل زدن پهلوان تختی در زورخانه هژبر، یکی از شیرین‌ترین اتفاقاتی است که در ذهن پناهی و اهالی قدیمی محله امامزاده حسن (ع) نقش بسته است : « آن زمان برگزاری مسابقات میان ورزشکاران تازه‌وارد زورخانه‌ها عرف نبود. جوایز مسابقات را هم پیشکسوتان نمی‌دادند و اگر مسابقه‌ای در سطح بزرگان برپا می‌شد، از مسئولان ورزشی برای اهدای جوایز دعوت می‌کردند. »

هژبر پاتوق بزرگان است | وقتی آقاتختی اینجا کباده می‌کشید

برای دیدار پهلوان

او درباره دعوت از مرحوم تختی توضیح می‌دهد : « ما در زورخانه میان بچه‌ها مسابقه گذاشتیم و برای تشویق آنها بر خلاف رسم معمول، از پهلوان تختی خواستیم برای اهدای جوایز بچه‌ها به منطقه بیاید. پهلوان دعوت ما را پذیرفت و وقتی به زورخانه آمد، اول با ما میل زد و کباده کشید و ورزش کرد، بعد هم جوایز ورزشکاران جوان زورخانه را به آنها داد. آن روز اهالی توی خیابان امین‌الملک صف کشیده بودند تا پهلوان تختی را ببینند. »

زورخانه هژبر در دهه ٨٠ برای چند دوره قهرمان کشور بوده و به‌عنوان نماینده استان تهران در مسابقات کشوری، افتخارات زیادی کسب کرده است. پیشکسوت زورخانه هژبر احترام به سادات و بزرگترها را به‌عنوان سنت زورخانه نام می‌برد و می‌گوید : « در این ورزشگاه پهلوانان مطرحی مانند پهلوان سلیمانی صاحب بازوبند شدند. ما حدود ٢٠ صاحب بازوبند داشتیم که روزی زنگ زورخانه با ورود آنها به صدا درمی‌آمد. این پیشکسوتان از دنیا رفته‌اند و دیگر در میان ما نیستند. »

استاد پناهی برای تبدیل کاربری ملک زورخانه و بستن آن پیشنهادهای زیادی داشته که منفعت مالی مناسبی به همراه داشتند، اما او دوست دارد در این زورخانه باز بماند تا جوانان محله در گود آن آیین جوانمردی را تمرین کنند و مسیر زندگیشان را بشناسند.

او می‌گوید : « در گذشته رسم بود که برای اداره زورخانه گلریزان می‌گرفتند، اما در اینجا ما گلریزان برگزار نمی‌کردیم. آن زمان مسئولان ورزشی برای سرپا ماندن زورخانه‌ها بودجه‌ای اختصاص می‌دادند و نمی‌گذاشتند این مکان‌ها تعطیل شوند، اما از حدود ٣٠ سال پیش این حمایت‌ها قطع شده و هر روز شاهد تعطیل شدن معدود زورخانه‌های باقیمانده شهر هستیم. » پهلوان که در روزهای جوانی مقام‌های قهرمانی زیادی به‌دست آورده، این‌روزها در کشورهای اروپایی و آسیایی به آموزش ورزشکاران باستانی کار و گسترش جهانی این رشته ملی کشور می‌پردازد.

میراث خانوادگی

حسن پناهی در نوشتن قوانین بین‌المللی مسابقات ورزش‌های باستانی مشارکت داشته و مرشدی گود را هم آزموده است. او تا چند سال پیش در سردم زورخانه هژبر با صدای گرم و دلنشینش به مناسبت‌خوانی در اعیاد و مراسم مذهبی می‌پرداخت یا با خواندن اشعار ارشادی سعدی و حافظ و ابیات حماسی شاهنامه فرهنگ پهلوانی را به جوان‌ها یادآوری می‌کرد. پهلوان می‌گوید : « مرشدی کاری سخت و پرزحمت است و کسی که می‌خواهد مرشدی توانا شود، باید روزها و شب‌های زیادی را به حفظ و تمرین زیر و بم اشعار بگذراند تا به خوبی از پس مرشدی زورخانه برآید. »

چند سالی است که « مجید پناهی» فرزند پهلوان به‌جای پدر مرشدی می‌کند. او هم مانند پدر خوب می‌داند در گود و سردم زورخانه درآمد و عایدی پیدا نخواهد کرد، اما به این دلمشغولی خانوادگی تعلق خاطری دارد که او را به زنده نگه‌داشتن زنگ و ضرب سردم و ذکر و صلوات‌های گود تشویق می‌کند.

کد خبر 700597

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هانی IR ۱۵:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۴
    0 0
    عالی بود . ولی حیف که دیگه بودجه بهشون اختصاص داده نشده است.