ما پس از جنگ تحمیلی تجربه تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از سلایق گوناگون سیاسی را داشتهایم که تجربهای چندان موفق نبوده است.
از اینرو، مطرح شدن این موضوع و بازگشت به این سیاست به معنای نادیده انگاشتن یکصد سال تجربه مشروطه و برگشت به گذشته است.
این سخن اما نباید تعبیر به رد بیچونوچرای مقوله وحدت ملی شود. وحدت ملی باید به معنای استفاده از ظرفیت کارشناسی کشور در ردههای مدیریتی پایینتر از هیات دولت ملحوظ شود.
در راه ایجاد وحدت ملی در جامعه باید از ظرفیت کارشناسی سلایق سیاسی مختلف کشور در بدنه دولت بهره گرفت و ردههای مدیریتی پایینتر از هیات دولت را به افراد زبده، توانمند و کارشناس، فارغ از گرایشهای سیاسی واگذار کرد.
اینکه چرا رده مدیریتی پایینتر از هیات دولت را برای مقوله وحدت ملی در نظر میگیریم، استدلال این است که هیات دولت باید یکدست و متشکل از طیف سیاسی برنده انتخابات باشد؛ تا مردم ناظر عملکرد افراد یک طیف سیاسی خاص باشند و بفهمند که چه کسانی امتحان خدمت را به خوبی پس داده و یا از عهده مسئولیت خود بر نیامدهاند.
پس هیات دولت باید متشکل از تمام نیروهای آن جناح سیاسی باشد تا مردم میزان دقیقی برای قضاوت و تصمیمگیری داشته باشند.
البته در اردوگاههای مختلف سیاسی نباید نگاه انحصارطلبانه حکمفرما شود؛ چون این مقوله بهخودی خود به وحدت ملی ضربه میزند یا اگر دولتی از اردوگاه خاصی انتخاب میشود، قرار نیست که به وحدت ملی توجهی نداشته باشد.
دولت میتواند مظهر اقتدار ملی باشد و سیاستهایی اتخاذ کند که از کارشناسان توانمند در ردههای مختلف امور کشور بهره گرفته شود و گروههای سیاسی نیز در انجام فعالیتهای خود علاوه بر در نظر داشتن وحدت ملی، میتوانند در مسیری حرکت کنند که به ایجاد یک رقابت سیاسی سالم که زمینه حضور هرچه بیشتر مردم در انتخابات را فراهم میکند، ختم شود.
بنابراین از همین منظر باید به ائتلاف درون گروهی میان 2 طیف سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب اعتقاد پیدا کرد؛ چرا که این راه معقولترین شکل و نشاندهنده عقلانیت سیاسی است.
اصولگرایان و اصلاحطلبان ضمن رسیدن به اجماع درونی، باید دور هم جمع شده و با انتخاب یک چهره شایسته و استراتژیست که از اقبال عمومی و رای مردمی برخوردار است؛ برنامهای منسجم را برای حضور در انتخابات و سپس اداره کشور ارائه دهند.