همشهری آنلاین - یکتا فراهانی: برای سلامت روان نمیتوان تعریف واحدی ارائه کرد. زیرا بسته به عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی میتواند مفاهیم متفاوتی داشته باشد. همچنین رویکردهای مختلف روانشناختی این مفهوم را به شیوه خودشان تعریف کردهاند. یک تعریف کلی از سلامت روان ایجاد تعادل در ابعاد مختلف فکر، رفتار و احساس و مدیریت آنان است. اما چه زمانی میتوان گفت سلامت روان دچار اختلال شده است؟
آگاهی از نحوه تأثیر افکار
حدیث امینی طامه، روانشناس و درمانگر فردی در مورد سلامت روان میگوید: معمولاً زمانی موضوع سلامت روان مورد توجه قرار میگیرد که اختلال در عملکرد به وجود بیاید؛ به شکلی که فعالیتهای عادی زندگی را با مشکل مواجه کند. یکی از این راهها آگاهی از نحوه تأثیر افکار، احساسات و رفتار بر یکدیگر و چگونگی اصلاح این چرخه است.
توجه به احساسات
به گفته این روانشناس، ما باید توجه داشته باشیم تغییر در هر کدام از سطوح احساس، تفکر و رفتار بر دیگری تأثیرگذار است. یکی از روشهای پیشگیری از آسیب رساندن به سلامت روان، توجه به همه احساسات است. بنابراین لازم است بدانیم برخلاف افکار که میتواند کارآمد یا ناکارآمد باشند، هیچ احساسی ناکارآمد نیست.
احساسات مختلفی مانند غم، خشم، شرم که معمولاً به عنوان احساس منفی از آن یاد میشود، منفی و ناکارآمد نیستند. ما اکثراً درد روانی خود را سرکوب میکنیم و به دنبال شیوههای مختلف برای فرار از احساساتی هستیم که حامل پیامهای مهمی برای ما هستند. نتیجه سرکوب بیش از حد احساسات هم اختلال در سلامت روان است.
شیوه مقابله در مواجهه با رویدادهای آسیبزا
به گفته این درمانگر، ما باید شیوه مقابله خود را در مواجهه با رویدادهای آسیبزا بشناسیم. مثلاً شما هنگامی که دچار دردها و آسیبهای روانی میشوید چگونه رفتار میکنید؟
افراد مختلف به شیوههای متفاوتی به رویدادهای آسیبزا و احساساتی که در اثر این رویدادها تجربه میکنند پاسخ میدهند. این پاسخها در چهار دسته کلی حمله، اجتناب، سکون و تسلیم تقسیم بندی میشوند که آگاهی نسبت به آنها منجر به حساسیت به نشانهها در موقعیتهای حساس زندگی و مدیریت بهتر احساسات و افکار و رفتار و در نتیجه بهبود سلامت روان خواهد شد.
حمله
وقتی نوع واکنش افراد در موقعیتهای دشوار حمله باشد افراد هنگام مواجهه با سختیها دچار خشم، پرخاشگری و اضطراب میشوند. یعنی خشم راهی است که این افراد به وسیله آن از خود محافظت میکنند و از خود در برابر رویداد آسیبزا و احساساتی که برای آنان پذیرفتنی نیست؛ دفاع میکنند.
اجتناب
بعضی افراد نیز از موقعیتهایی که احساس کنند برای آنها تهدید محسوب میشود، دوری میکنند. به این ترتیب، با دوری از اتفاقی که ممکن بود آنها را ناراحت کند از خودشان در برابر آسیب احتمالی دفاع میکنند.
افرادی که چنین رفتاری دارند دائماً نگران، محتاط و وحشت زده به نظر میرسند. دچار نشخوار فکری، وسواس و کمال گرایی میشوند چون مدام باید مراقب و گوش به زنگ باشند که چه اتفاقی میافتد و اوضاع چگونه میتواند آن طور که پیشبینی کردند رخ دهد و اگر اتفاقها آن طور که برنامه ریزی کردهاند نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد.
سکون
عدهای دیگر نیز هنگام مواجهه با رویدادهای آسیبزا دچار بیحسی میشوند؛ طوری که قادر به انجام هیچ حرکتی نیستند، مشخصه این نوع دفاع از خود، جدا شدن فرد از احساساتی است که طبیعتاً لازم است تجربه کند. مثلاً ممکن است فردی با چنین واکنش مقابلهای بعد از تجربه آسیب بخوابد تا چیزی احساس نکند.
تسلیم
افرادی که در مقابل مشکلات تسلیم میشوند در واقع تلاش میکنند همیشه مورد تأیید دیگران باشند و آنان را خشنود کنند و به این ترتیب از خود در برابر آسیبهای احتمالی محافظت میکنند. بهای این نوع پاسخ مقابلهای نیز معمولاً نداشتن هویت و مرزهای شخصی و انکار نیازهای شخصی خودشان است.
واکنش موفق و سالم در مواجهه با رویدادهای آسیبزا
این روانشناس میگوید: همه انواع رفتارهای مقابلهای که از آنها نام برده شد؛ با توجه به موقعیت میتواند سالم و سازگار باشد. گاهی در رویارویی با موقعیتی لازم است خشمگین شویم، گاهی لازم است محتاط باشیم تا شرایط رابه خوبی بررسی کنیم و بیگدار به آب نزنیم. بسیاری از ما ممکن است در برخورد با بعضی اتفاقات نیاز به فاصله گرفتن از همه چیز حتی احساساتمان داشته باشیم. ضمن آنکه همه انسانها به میزانی از تأیید دیگران و حمایت اجتماعی نیاز دارند.
شناسایی رفتار ناسالم
شاید شما هم از افراد مختلف عبارت «دست خودم نیست» را شنیده باشید یا شاید خودتان هم یکی از همین افراد باشید. هنگامی میتوان گفت رفتاری ناسالم است که یک فرد در مواجهه با تمام موقعیتها به یک شکل از خود دفاع کند. در واقع زمانی که فرد نسبت به رفتار خود بینش کافی ندارد و بدون موقعیت سنجی و به شکل ناخودآگاه رفتاری را بروز میدهد و عواقب این نوع رفتار فرد را با مشکلات متعدد در زندگی مواجه میکند.
شناسایی راه حل و راهکار
به گفته حدیث امینی، کافی است در موقعیتهای مختلف زندگی، خودتان را هم مد نظر قرار دهید و نشانههای رفتارهای دفاعی خود را بشناسید. هنگامی که احساسات ناخوشایندی را تجربه میکنید به پیام آن احساس که در واقع از فکر و برداشت شما از ماجراها میآید توجه کنید.
یکی از مؤثرترین کارها این است که در موقعیتهای مشکلزا که مدام برای شما تکرار میشود میتوانید احساسات و افکار خود را روی کاغذ بیاورید و بررسی کنید چه فکری منجر به احساس شما شده است. در صورت لزوم با تغییر برداشت خود از ماجرا، احساس شما تغییر خواهد کرد و در نتیجه احساس متفاوت؛ رفتار متفاوتی نیز خواهید داشت.
همچنین شما میتوانید با مطالعه مقالاتی در رابطه با خطاهای شناختی افکار ناکارآمد خود را شناسایی و آنها را اصلاح کنید.
انتظارات کمالگرایانه
این روانشناس میگوید در مبحث سلامت روان، آگاهی از روشهای توصیه شده و تلاش برای انجام آنها در حدی که شرایط زندگی ما اجازه میدهد میتواند کمک کننده باشد و مؤثر واقع شود. اما در صورتی که بخواهیم مدام مطابق توصیهها پیش برویم یا تمرکز خود را بر بخشهایی که نمیتوانیم انجام دهیم بگذاریم دچار کمال گرایی منفی خواهیم شد.
توجه داشته باشیم در زندگی همیشه همه چیز طبق میل ما پیش نمیرود. تفکر همه یا هیچ یکی از خطاهای شناختی است که باعث کمال گرایی منفی در انسانها میشود.
رهایی از انتظارات غیرواقعبینانه
برای رهایی از این خطای شناختی لازم است بپذیریم که هر فردی بسته به شرایط شخصی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی فقط برای انجام بعضی کارها توانایی دارد. تمرکز بر آنچه میتوانیم انجام دهیم و تلاش برای بهبود و رشد در زمینههایی که استعداد آن را داریم (رفتار) موجب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس (احساس) و به دنبال آن رهایی از کمال گرایی منفی (تفکر همه و هیچ) میشود.
نظر شما