شواهدی از دوران پارینهسنگی میانی (100 تا 40هزار سال قبل) و زندگی انسان نئاندرتال و یک عبادتگاه ماننایی در جنب کوه زندان و سلسلههای پارتی و ساسانی در نقاط مختلف محوطه یا در اطراف آن به چشم میخورد. اما شاید نخستین توجه جدی به تخت سلیمان در دوره پارتیها معمول شده.
حصار دایرهای شکل آتشکده همچون دیواره تیسفون باید یک یادگار اشکانی باشد.[آشنایی با آتشکدههای ایران] در دوره اشکانیها ساخت حصارهای دایرهای یا بیضویشکل متداول بوده است.36 کنگره دیوار تخت سلیمان میتوانسته همانند آنچه در استون هنج سابقه داشته به مثابه یک تقویم نجومی بهکار رود. محوطه تاریخی تخت سلیمان یا شیز در 45کیلومتری شهر تکاب، یکی از نادرترین مکانهاییاست که فرصت تحقیق روی غالب دورههای تاریخی ایران را در اختیار میگذارد.
شواهدی از دوران پارینهسنگی میانی (100 تا 40هزار سال قبل) و زندگی انسان نئاندرتال و یک عبادتگاه ماننایی در جنب کوه زندان و سلسلههای پارتی و ساسانی در نقاط مختلف محوطه یا در اطراف آن به چشم میخورد. اما شاید نخستین توجه جدی به تخت سلیمان در دوره پارتیها معمول شده. حصار دایرهای شکل آتشکده همچون دیواره تیسفون باید یک یادگار اشکانی باشد. در دوره اشکانیها ساخت حصارهای دایرهای یا بیضویشکل متداول بوده است.36 کنگره دیوار تخت سلیمان میتوانسته همانند آنچه در استون هنج سابقه داشته به مثابه یک تقویم نجومی بهکار رود.
مسعودی در قرن 12میلادی از بازمانده نقوش کرات سماوی و ستارگان و عوالم بر و بحر و گیاهان و جانوران و نقوش عجیب دیگر بر ابنیه شیز سخن گفته است.
در سفرنامه ابودلف اشاره به اورنگ پادشاهی خسرو در تخت سلیمان رفته که بر بالای آن منطقه البروج را تصویر کرده بودند. «تخت از پشت، روبه صحرا و از جلو رو به باغ قرار داشت و قابل چرخش بود، بهطوریکه آن را در هر موقع سال و روز در موقعیت مناسبی قرار میداد.»
ارتباط سازههای مجموعه با گاهشماری یکی از ابعاد تاریک پژوهشهای بهعمل آمده است و
جا دارد این مسئله بهصورت گسترده مورد تحقیق قرار گیرد. با توجه به اینکه دین زرتشتی به جهان نگاهی تکوینی دارد گردش افلاک و اجرام سماوی در برگزاری آیینهای زرتشتی تأثیر داشته است.
اهمیت عمده تخت سلیمان به واسطه وجود یکی از 3 آتشکده اصلی زرتشتی در آن است که در دوران پیروز، پادشاه ساسانی و پدر انوشیروان ساخته شد. در برخی منابع ذکرشده که زرتشت در شهر شیز در آذربایجان بهدنیا آمده و از آنجا به کوه سبلان رفته و در خلوت آن کوه، اوستا به وی الهام شده است.
صاحب کتاب البلدان مینویسد که انوشیروان آتش آذرگشنسب را از برزه آذربایجان به شیز انتقال داده است. مرحوم پورداوود مینویسد که برابر محتویات اوستا کوه اسنونت (اسنوند) محل نگهداری آتش آذر گشنسب بوده است.
3 گونه آتش بهرام، آدران و دادگاه در 3 آتشکده اصلی کشور نگهداری میشد که عبارت بودند از:
1- فرنبغ؛ در کاریان فارس (یا کابل افغانستان) که مختص موبدان (Faranbag) بود.
2- گشنسب (Gushanasb)؛ در تخت سلیمان که به نام گنزک شناخته میشد و آتش موجود در این آتشکده به نام آذرخوش یعنی آتش مقدس نامیده میشد و به جنگجویان اختصاص داشت.
3- برزین مهر (Barzin Mihr) یا وستریوشان در شمال غرب نیشابور که متعلق به کشاورزان بود.
این آتشکدهها نماینده 3 طبقه یا کاست اجتماعی بودند اما در عین حال برای تطهیر آتش چوب مورد نیاز از تمام طبقات جامعه جمعآوری میشد تا تداعیگر برابری دینی تمامی مردمان در پیشگاه آتش باشد. طبقه پیشهوران (مهنه: زیردستان) فاقد آتشکده بودند و این به منزله عدم مقبولیت اجتماعی آنان بود. خاستگاه این آتشها به ادوار اساطیری و آشوب اولیه کیهان مرتبط میگشت؛ آنها مستقر بودند تا اینکه شبی (Srishok) در دوره تهمورث بر پشت گاو اساطیری توفانی روی داده و موجب افتادن آنها بر سطح دریا گشته، آتشها در دریا نیز به سوختن ادامه داده و موجب روشنیبخشی به انسانها شدهاند.
این آتشها حامی جمشید پادشاه اساطیری ایران بودند و هنگامی که فره از او جدا شد آتش فرنبغ فره را از چنگ ضحاک رهایی بخشیده است. آتش برزین مهر تا زمان گشتاسپ حامی دین زرتشت، از جهان پاسبانی میکرد و ضمن بروز معجزاتی از آن در الهامات زرتشت نقش خاصی داشت.
آتش آذرگشنسب نیز حامی جهان تا دوران خسرو انوشیروان بود و هنگامیکه او بتکدهها را درهم میکوبید، آتش آذرگشنسب بر یال اسب او قرار گرفته و تاریکی را از جهان دور میساخت. به این ترتیب شیز با تاریخ کیهانی مرتبط میگشته است.
در عین حال که تخت سلیمان یا شیز به لحاظ دربرداشتن آتش داد اهمیت اداری و قضائی را دربرداشته، اهمیت مضاعف و فوقالعاده آن به علت واقعشدن در نقطه حساس و سوقالجیشی امپراتوری ایران بوده است. در واقع هر 3آتشکده عمده اعم از آتشکده خراسان، فارس و آذربایجان پایگاههای نظامی، فرهنگی و مذهبی کشور یا به عبارتی برجکهای دیدبانی امپراتوری بودهاند.
نگهداری اوستا در شیزقرابت جغرافیای دریاچه مقدس چیچست به این مکان و استقرار آن در آذربایجان که زادگاه زرتشت شمرده میشد، همجواری با سرحدات روم شرقی و مواضع قفقاز، همچنین وجود معادن طلا و سایر فلزات قیمتی موقعیت برتر شیز را به 2آتشکده دیگر به احراز رسانده بود. نزدیکی به تیسفون در روزگار ساسانیان مزیت عمده دیگری به شیز بخشیده بود.
گفته میشود شاهان ساسانی هنگام تاجگذاری و اردوکشی با پای پیاده به این مکان مشرف شده و از آتش مقدس (و احتمالا آناهیتا) یاری میجستهاند. بین تیسفون و شیز شهر نیم راه قرار داشت که مرکز شهر زور بود و علت نامگذاری آن نیز به دلیل واقعشدن در مابین این دو مکان مهم بود. شهر زور یکی از مناطق کوهستانی بین اربیل و اهمدان بود که اهالیاش کرد بودند.
نهضت مزدک بامدادان که در روزگار قباد، پادشاه ساسانی (488-431میلادی) صورت گرفت معطوف به حاشیه راندن دین زرتشتی بود. مزدک در انجام اهداف خود نظر مساعد قباد را جلب کرد و دستور خاموشی آتشگاهها را به جز 3آتشکده عمده از وی اخذ کرد. در این دوران نهتنها آتش شیز کم فروغ نگشت بلکه بر اهمیت آن نیز افزوده شد.
ابن فقیه مینویسد: «به قول المتوکلی پس از آنکه مزدک، قباد را متوجه خود دید به وی گفت سزاوار آن است که تمام آتشکدهها را باطل نمایی به جز سه تای آنها را و آذرخره و آتشکده جمشید و آذرجشسف(در آذربایجان). قباد هم چنین کرد و آتش فراهان را که آن هم موسوم به آذرجشسف بود به آذربایجان بردند و 2 آتش را یکی کردند.
پس از کشته شدن مزدک باز آتشها را به جاهای اصلی خود عودت دادند.»رونق بیش از پیش آتش شیز از آن رو بود که این آتشکده مختص جنگاوران و سپاهیان بود و مزدک با خاموشکردن آن نمیخواسته در ابتدای نهضت خویش با خصومت این طبقه روبهرو شود.
فردوسی چنین میگوید که بهرام گور (بهرام پنجم) قبل از رویارویی با خاقان جهت استمداد از درگاه اهورا مزدا(یا آناهیتا) به شیز آمده و پس از بازگشت پیروزمندانه نیز مجددا به این زیارتگاه شتافته و همراه با سران و بزرگانش در این مکان شکرگزاری کرده است.
همه موبدان دست بر سر شدند
پرستش کنان پیش آذر شدند
خسرو دوم(پرویز) آخرین پادشاه ساسانی نیز قبل از نبرد با بهرام چوبینه (591میلادی) به شیز شتافته و از آتشی که نماد سومین و آخرین فصل از تاریخ اساطیری کشور بود استمداد طلبیده بود. این نبرد به منهزم شدن بهرام چوبینه منجر شد، در حالی که تراژدی تاریخ ایران لحظهبهلحظه به پایان خود نزدیک میشد.در سال 624میلادی لشکریان هراکلیوس وارد آذربایجان شده و قداست آتشکده را برای نخستین بار درهم شکسته و موجودی و نذورات آن را به یغما بردند. برابر افسانهای که ابودلف ذکر کرده و سابقه آن در صومعهای به دست آمده آتشکده در نگاه مسیحیان نیز دارای قداست بوده و به تولد مسیح پیوند داشته است. یورش لشکر هراکلیوس از طریق مسیرهای صعبالعبور به شیز شاید دارای جنبههای مذهبی و سیاسی نیز بوده است.
وقتی اعراب بدانجا رسیدند از شکوه و نذورات ذی قیمت آتشکده چیزی بر جای نمانده بود. ساسانیان نیز به علت درگیریهای داخلی و خارجی فرصت بازسازی آن را نیافته بودند. با این حال ابودلف چنین گزارش کرده که آتش مقدس تا قرن دهم میلادی روشن بوده است. آباقاخان، پادشاه مغول (1281-1264) که در مراغه مستقر بود اقدام به ساخت شکارگاه تابستانی و قرارگاه حکومتی در داخل محدوده کرد و شیز به ستوریق تغییر نام داد و این کار باعث شهرت و اعتلای مجدد مکان شد ولی همای سعادت بالهای مقدس خویش را دیرزمانی بود که از آنجا کشیده بود.