اقلا 5 یا 6خانه 2 طبقه در همسایگی خودتان تخریب شده و به جایش ساختمانهایی 5 یا 6 طبقه با نمای سنگ صیقلی(!) سر به آسمان میساید. حداقل چند کوچه اطرافتان هم شکل و ترکیب منظر خود را در اثر بریده شدن تعدادی از درختان قدیمی و نشانهای و عقب نشینی کوچه و خیابان برای ایجاد دسترسی به پارکینگهای ساختمانهای نوساز از دست دادهاند. اگر خانه شما در محلات سرسبزتر تهران مانند طرشت، ونک، الهیه، دزاشیب، دروس، باغ فیض یا حتی نارمک است، حتما باغهایی را که در اطرافتان از بین رفتهاند یا برجی بیقواره ازشان سر برآورده، به خاطر دارید؟!
اگر هم در محلات قدیمی مرکزیتر شهر ماندهاید، لابد بافت یکدستتر محله و انس و الفت میان همسایگان (و کاسههای نذری)در محله قدیم را به یاد میآورید؟! و چه بسا همسر و دوستان وفادارتان را از محل انتخاب کرده اید؟! البته اینها همه جای آه و افسوس بیش از حد ندارد! شهر موجودی زنده است و هر روز رشد و تغییر میکند! موضوع این است که ارزشها و هویتها کدامند و چگونه و چرا بهتر است حفظ و احیا شوند و محو و نابود نشوند؟!
دامنه تخریبها
دامنه این تغییرات شدید در اثر ساخت و سازها و بالاگرفتن کار بازار بورس زمین و مستغلات در20 سال اخیر، ابتدا از شمال شهر تهران، در مناطق یک و 3 آغاز شد و سپس به غرب و شرق کلانشهر در مناطق 4 ،2و 5 کشیده شد. تا زمانی که زمینهای بایر در محلات نوپا آباد میشد، حرفی نبود؛ گاهی شکایتی از بیسلیقگیها، که آن هم در شهری 8 میلیونی با جمعیتی عمدتا مهاجر دور از انتظار نبود...اما آنجا که عمارتی قدیمی، ولی آباد و ارزشمند، یا بافتی با سابقه تاریخی کوبیده میشد، آه از نهاد برخی از متخصصین و دوستداران تهران قدیم در میآمد و بعد هم به جبر روزگار، فراموش میشد.
از 5هزار خانهای که طی کمتر از 10سال گذشته در تهران توسط سازمان میراث فرهنگی لیست شده بودند تا بهتدریج به ثبت درآیند و به همراه 300 بنای تاریخی ثبت شده دیگر برای تهران، تحت حمایت و حفاظت قرار گیرند، 2هزار و500 تای آن تا 3 سال پیش از این، یعنی به هنگام تهیه طرح جامع جدید شهر تهران از بین رفته بودند و تا به امروز نیز گمان نمیکنم تعداد زیادی از 2هزار و500 بنای دیگر باقیمانده، با وجود توصیههای جامعه مشاوران شهرساز تهیهکننده طرحهای تفصیلی مناطق تهران، سالم مانده باشند.
چه باید کرد؟
خط مشیهای راهنما برای حفظ اصالت مکان در محلات ومحوطههای تاریخی در دنیا سالهاست توسط یونسکو و کمیتههای فرهنگی و حفاظتی وابسته به آن تدوین شده و در دستور کار دولتها قرار گرفته است و بسیاری از کشورهای دارای اقتصاد گردشگری سالهاست از کوچکترین عناصر فرهنگ تاریخی، ملی، منطقهای و نیز طبیعی و قومی خود استفاده میکنند تا یگانگی ارزشمند آن باعث جلب توریست به کشورشان شود. اما در کشور غنی ما، درآمدهای سرشار نفت مانع از پا گرفتن این دیدگاه مقبول و مردمی است.در اینجا بهطور خلاصه به روشها و خط مشیهای توصیه شده یونسکو اشاره میکنیم:
گام اول، ارزیابی اهمیت فرهنگی
ابتدا لازم است قبول کنیم و به این باور برسیم که در شهرهایمان فضاهای شهری و بناهای تاریخی ارزشمندی داریم که به درد میخورند و بخشی از هویت شهر مربوط به وجود آنهاست. تنها پس از آن است که خواهیم توانست به جمعآوری اسناد و شواهد در مورد تحول تاریخی هر بنا یا محله و درآوردن فهرستی از آنچه اصالت و ویژگی تاریخی آن است و از دست دادنش از ارزش میراثی ما کم میکند، بپردازیم. متأسفانه در یکی دو سال اخیر اقدامات عجولانهای برای تعمیر بعضی فضاهای مهم شهری در تهران قدیم صورت گرفته که بیمطالعه بودن آنها ممکن است به کلیت فضا آسیب بزند و در آینده پشیمانی به بار آورد!
مثلا تعمیرات فضای عمومی جلوی بازار تهران که سبزه میدان را نیز شامل میشود، با مطالعات پایه تاریخی همراه نبود، نظر مثبت و تایید سازمان میراث را نداشت و مشاور مادر منطقه 12 نیز از آن بیخبر بود. چه خوب میبود همه این هماهنگیها همه انجام میشد و حتی شهرداری مرکز تاریخی تهران به همت شهرداری تهران و سازمان میراث، مشترکا تاسیس میشد تا یک حضور دائمی از مسئولان و حتی انجمنها و فعالان غیردولتی دوستدار تهران قدیم تضمین شود.
گام دوم، مشورت با جامعه محلی و ایجاد توافق در سطح جامعه محلی
از تمام راههای بیشمار موجود برای نجات یک محله، مشورت مهمترین است! بدون مشورت، جامعه محلی هیچ حس تعلقی در دل نخواهد پروراند و اگر ایشان احساس مشارکت نکنند، اجرای طرح مشکل میشود!
می دانیم که سرمایه اجتماعی شبکهای از روابط اجتماعی است که با هنجارهایی مانند اعتماد و مشارکت مدنی و اجتماعی سنجیده میشود. این سرمایه منتج کنشهای اجتماعی و جمعی است که عامل پیوند دهنده شبکه اجتماعی است و باعث استفاده از منابع فیزیکی و انسانی برای رشد و توسعه جامعه میشود.جلب مشارکتهای محلی، تدوین استراتژیهای رهبری و درگیر کردن جوانان، زنان و افراد آگاه از نظر فرهنگی درون جامعه محلی، از روشهایی است که تاکنون خیلی خوب جواب داده است.
از دیگر ابزار موفق در این زمینه، تشویق همکاری و تشریک مساعی داوطلبانه برای سازماندهی نیروی کار و سرمایهگذاری در بهسازیها با مشارکت مردم و دولت(صندوقها)است.
گام سوم، تدوین راهبردهای اجرایی و اهداف و سیاستهای حفاظتی برای محله و بناهای مهم آن
جمعآوری اطلاعات و ثبت وضعیت عناصری که کاراکتر محیط را تشکیل میدهند، ایجاد چارچوب قانونی برای کار حفاظت و احیا و پیشنهاد کاربریهای مناسب(برای سایت مربوطه تاریخی)از گامهای بعدی کار است که باید توسط کارشناسان و گروههای ذینفع دنبال شود.
روشن است که تعیین راهبردهای مدیریتی برای نیل به اهداف حفاظتی باید به تایید مقامات مسئول و تصمیمگیر برسد و زمینههای تحقق آنها توسط ایشان و به کمک ساکنان، سرمایه گذاران، دولت و سایر گروهها فراهم آید. این راهبردها و سیاستها موارد و زمینههای زیر را شامل میشوند:
* تعیین محدوده کنترل میراثی
*کنترل تخریب ساختمانهای میراثی
* خطمشیهای حفاظت
*پیشنهادات حفاظت و بهبود خیابان
*منابع مالی و برنامههای تشویقی
* معرفی پروژههای حفاظتی پیلوت (نمونه)
* فرصتهای گردشگری فرهنگی
* تفسیر خطمشیها و پیشنهادات
* توسعه جدید و فعالیت اقتصادی باید حتماً در کالبد قدیمی تاریخی جریان پیدا کند تا شخصیت محل حفظ شود.
گام چهارم، اجرای راهبردهای حفاظتی میراث
* حفاظت و نگهداری از محوطهها و ساختمانهای منفرد
* پیشنهاد روشهای توسعه که حس مکانی یگانه محل را تقویت کند.
* نگهداری و توسعه پایگاههای جدید و سنتی اقتصادی
بازبینی و باز تدوین چارچوبهای حقوقی و قانونی برای ایجاد یک پایه و اساس برای برنامهریزی حفاظتی.
طی این روند فعال، فرصتهایی علاوه بر بهسازی و زیباسازی محلات تاریخی نیز ایجاد میشود که عبارتند از: ایجاد اشتغال برای کسبه محلی، تجارت خرد، صنایع دستی و آنچه به تعمیر ساختمانها به طریقه سنتی مربوط میشود. آنچه به گردشگری مربوط میشود: آشپزی، رستوران و هنرهای نمایشی که در ضمن به افزایش ارزشهای اجتماعی و اقتصادی این داراییها میانجامد.
در ضمن یک سری نیروی کار جدید به رشته تعمیر و مرمت رو میآورند: تولیدکنندگان دستی هنرها، مانند سنگتراشان، نجاران، آجرکاران، سنگفرش چینها و ... همچنین محلات قدیمی در اثر استمرار روند مرمت، به تدریج گرانتر خواهند شد زیرا این فضاهای شهری یگانهاند و ارزششان به خاطر نادربودن و هویت ویژهای که دارند، بیشتر است!