نه خبرنگار آنقدرها تازه کار است و نه خبر تازه! اما او میگوید:
میخواهم خبر بنویسم. خبری که به هر کدام از سبکهای نگارش خبر تنظیم شود، جذاب خواهد بود. خبری از 1370 سال قبل و من اولین کاشف این واقعه نیستم. اما خبر است. این مهمترین ویژگی آن است.
فصل اول: سبکهای خبرنویسی
تا به حال بیشتر خبرها را به سبک هرم وارونه مینوشتم اما این خبر را میتوان به سبکهای دیگر هم نوشت؛ مثل سبک بازگشت به عقب. باید بروم سراغ کتابهای روزنامهنگاری؛ اینجا نوشته: در این سبک، متن خبر با آخرین قسمت واقعه شروع میشود و معمولاً پس از لید و آخرین قسمت واقعه، بقیه مطالب را به صورت تاریخی نقل میکنند که ساده و جذاباند. خب، به نظرم این شیوه از همه بهتر است. اما صبر کنید. اینجا نوشته این سبک، معمولاً برای خبرهای کوتاه به کار میرود... نه، این خبر به درازای تاریخ است.
عکس: نبی بهرامی
سبک بیان تاریخی هم هست. سبک کسالتآور و خسته کنندهای که البته بعید میدانم بتواند خبر مرا کسل و خراب کند اما این سبک را هم دوست ندارم.
سبک تشریحی هم هست که در آن معمولاً ضمن بیان واقعه، قسمت به قسمت، مطلب تشریح میشود و توضیحات کافی در باره هر قسمت داده میشود.
البته برای این خبر، توضیح و تشریح لازم است اما این سبک، معمولاً برای مسائلی که در باره آنها اختلاف نظر زیاد است به کار میرود و نویسنده خبر فرصت دارد با اعلام هر واقعه اظهار نظرهای موافق یا مخالف را تشریح کند.
اما در باره این خبر، سایه روشنی، وجود ندارد. روشنتر از آفتاب است. فکر میکنم در نهایت همان سبک هرم وارونه بهتر است. در این سبک جالبترین و مهمترین قسمت واقعه در شروع قرار میگیرد و...
باید دقت کنم، باید بهترین خبر را برای بهترین آدم روی زمین بنویسم.
فصل دوم: جمعآوری اطلاعات و اخبار
نیازی به جستوجو برای کشف خبر نیست. خبر اتفاق افتاده است. باید عناصر خبر را پیدا کنم، همان عناصر ششگانه معروف را.
که یا چه کسی؟- امام حسین (ع)، نواده محمد ص آخرین فرستاده خدا و فرزند امیرالمؤمنین علی ع امام اول شیعیان و فاطمه (س) دختر رسول خدا. به همراه 72 نفر از یارانش.
کی یا چه وقت؟- پنجاه سال پس از رحلت پیامبر. یعنی سال 61 هجری در روز دهم ماه محرمالحرام. ماهی که در آن جنگ حرام است.
کجا؟- سرزمینی به نام کربلا؛ در راه سفر به کوفه.
چه؟ - جنگی رخ داد.
چگونه؟- بین آنها و 30 هزار لشکر یزیدبن معاویه. همه آنها شهید شدند.
چرا؟- ...
واقعاً چرا؟ همه عناصر خبر، کامل است. اما چرایش را نمیتوانم به این سادگی پیدا کنم و بپذیرم.
چرا؟
چون او ایستاد.
چرا؟
چون امام حسین (ع) با یزید بن معاویه که پس از مرگ پدرش به خلافت رسید بیعت نکرد و او را شایسته رهبری مسلمانان ندانست و به سمت کوفه حرکت کرد.
چرا؟
چون مردم کوفه برای او نامه نوشتند و دعوتش کردند تا بیاید آنجا و رهبرشان شود، و او برنگشت.
چرا؟
چون آن روزها، تلفن و موبایل نبود و وقتی فرستاده امام حسین (ع) دید که یکباره با آمدن والی جدید شهر کوفه، عبید الله بن زیاد، مردم ترسیدند و به امام حسین (ع) و فرستادهاش پشت کردند، نتوانست خبر را برساند، چون او را کشتند.
چرا؟
اینها جواب نیست. ظاهر قضیه است. کسی میتواند به من بگوید چرا؟
این بخش خبر باید کامل شود. در کتاب «امام حسین (ع) و ایران» نوشته کورت فیشر آلمانی آمده است که مردم ایران هم پس از مردم کوفه، برای حسینبن علی(ع) دعوتنامه نوشتند اما چون دعوتنامه کوفیان زودتر رسیده بود، امام حسین (ع) هم نوبت را رعایت کرد و فرستادگانش را به آنجا فرستاد. سپس خودش راهی شد. چون تکلیف داشت و میخواست آن را انجام دهد.
تاریخ میتواند براساس وقایع، پاسخ چراها را بدهد؛ چراهای دیگری هست که جواب آن پیدا نمیشود مگر آن که آن آدمها دوباره زنده شوند، مگر ما به سفر زمان برویم و از تکتک مردم کوفه بپرسیم چرا؟ از همه کسانی که در بهوجود آمدن آن واقعه دست داشتند از همه آنها بپرسیم چرا؟ ترسیدند؟ چرا؟ اما ظاهراً باید به همین پاسخهای تاریخی بسنده کنیم.
فصل سوم: انواع خبر
خبرها به سه دسته تقسیم میشوند: خبرهای قبل از وقوع، خبر روز وقوع و خبرهای بعد از وقوع.
نمیدانم روز آن واقعه، مردم چه کار میکردند. زندگیشان در روزمرگی فرو میرفت. گوسفندها را به چرا برده بودند، بعضیها باغبانی میکردند بعضی تجارت. جشن عروسی هم بود. هیچ وسیله خبری پرسرعتی نبود تا واقعه را اعلام کند. شاید تنها خبرها، مربوط به عدهای از یاران امام حسین(ع) بود، که نیمه راه و شب عاشورا، از کربلا برگشتند. شاید آنها حرفی زدند یا قبیلههای اطراف و صحرانشینان هم پچپچهایی کردند و واقعه در حال وقوع بود.
اینجا که من ایستادهام. در شب هشتم محرم سال 1431 هجری قمری میتوانم به دو شیوه به خبرم نگاه کنم. یکبار برگردم به 1370 سال قبل و آنجا روزنامه منتشر کنم یا ایستگاه رادیویی تأسیس کنم و خبر را بلند بخوانم؛ فرزند رسول خدا، که به دعوت کوفیان از مکه به کوفه راهی شده بود،روز دوم محرم از سفر به کوفه بازماند و به سرزمین کربلا رفت.
این اتفاق زمانی افتاد که لشکر عمرسعد، که تعداد آنها هم اکنون به مرز 30 هزار نفر رسیده است راه را بر کاروان وی بستند.
خبرها، حاکی از آن است که امروز، سپاهیان عمرسعد، راه یاران و خاندان امام حسین (ع) را به رودخانه فرات بستند. این در حالی است که در کاروان امام حسین ع تعداد زیادی زن و کودک حضور دارند.
پیشبینی میشود تا چند روز آینده درگیری خونینی رخ دهد. جنگی نابرابر در راه است.
* * *
یا میتوانم همین جا بایستم و برای هر سال و برای همیشه، خبر بعد از وقوع بنویسم:
حسینبن علی (ع) و 72 نفر از یارانش در جنگی که روز دهم محرم سال 61 هجری در کربلا رخ داد بر 30هزار نفر غلبه کردند و پیروز شدند.
تاریخ گواهی میدهد که همه آن لشکر 72 نفری در جنگ شهید شدند.
به گزارش کارشناسان، این پیروزی تاریخ است. امروز که این خبر را مینویسم، سالها از آن واقعه گذشته است و هنوز تاریخ که به شهادت آنها می رسد زمان به عقب باز میگردد، آنها روی زمین میآیند، تشنه میشوند، میجنگند، شهید می شوند و به آسمان میروند.
پرچمی که او برافراشت هیچ گاه بر زمین نیفتاد.