شنبه ۵ دی ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۲
۰ نفر

عباس تربن: شعرهای شاعران نوجوان دوچرخه.

زمستانی

وقتی که آخرین پرستو
از سر پشت‌بام
پرواز کند،
وقتی که آخرین برگ درخت باغچه
بیفتد،
آن‌روز
روز آخر پاییز است؛
مادرم می‌گفت!
امروز
چه‌قدر لجم می‌گیرد
از درختچه‌های
همیشه‌سبز مصنوعی
و آسمان‌های بدون پرنده
تقویم‌های کاغذی را
دوست ندارم
دوست دارم مثل بچه‌ها
بهانه بگیرم:
من تقویم برگ و
پرستوی مادرم را می‌خواهم!
روز آخر پاییز
پیش درخت باغچه و
آخرین برگ مانده است
اینجا
همیشه
زمستان است!

                     زینب حاتم‌پور، از شهرری

قسم

به هفت آسمان، قسم
تو آسمان هشتمی
و من
کبوتری شکسته بال
دخیل بسته به نور
تا پرواز

                     متین السادات عرب‌زاده از  تهران

عکس: زینب طیبی، خبرنگار افتخاری، بابل

کابوس

پنجره را که باز می‌کنم،
تاریکی
دست‌هایش را حلقه می‌کند
دور گردنم
دست و پا می‌زنم
جیغ می‌کشم
و تنها ترس است
که نوازشم می‌کند...

                     رؤیا زنده‌بودی، خبرنگار افتخاری از شیراز

بعد از تو

تو رفتی و پر کشیدنت را دیدم
یک بوسه به پیشانی تو بخشیدم
لبخند اگرچه در نظر آسان بود
رفت... و پس از آن دگر نمی‌خندیدم

                     عماد فیض‌آبادی، خبرنگار افتخاری از تهران

تداخل

برف
بر برگ زرد
زمستان عجله داشت!

                     امیر معینی، خبرنگار جوان از تهران

سهیلا کاویانی، خبرنگار افتخاری، شهر قدس

اقبال

کدامین ستاره
در کدامین شب
این‌چنین سرنوشت ما را رقم زد
که شب‌هایمان را
بی‌ستاره سحر می‌کنیم؟

                     حنانه بذرافکن، خبرنگار افتخاری از اصفهان

در وصف تو

دست، خشک
قلم، مبهوت
در وصف تو نمی‌توانم
قطره‌ای کوچک بر کاغذ چکانم
از بس بزرگی تو!

                     هیوار قادری، از کامیاران

مهمانی

از پنجرۀ
رو به آسمان
شب‌ها
                 ماه، مهمان ماست و
روزها، خورشید

                     مرضیه میرزائی علی‌آبادی، خبرنگار افتخاری از تهران

عکس: مجتبی ناطقی، خبرنگار افتخاری، کرج

فراموشی

رها شدم
تا در آسمانِ
                              نگاه تو
پرواز کنم
چه زود
پلک‌هایت را بستی
حیف!
من
       پرواز را
                         فراموش کردم
تو
      زندگی را...

                     مهلا شریف از تهران

کد خبر 98011

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز