اما این موضوع از ویژگیهای خاص خود برخوردار است که تقویت برخی از آنها میتواند گرایش شهروندان در مشارکت در اداره شهر را افزایش دهد.
در این میان شاخصههای محله و کارکردهایی که محله به عنوان یک عرصه عمومی در شهرهای ایرانی ایفا میکند، یکی از موضوعاتی است که در گرایشهای شهروندان برای حضور در عرصههای عمومی، تاثیرات عمیقی دارد.
البته نباید این موضوع را فراموش کرد که نقشی که محله در شهرهای سنتی ایران ایفا میکند، متفاوت از نقشی است که در شهرهای توسعهیافته مانند پایتخت به عهده دارد، از این رو احیای آن شیوه و همینطور محلهمحوری، یکی از موضوعاتی است که کارکردهای اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد اما نیازمند تعریف شاخصههایی است که باید با زندگی امروز هماهنگ باشد.
وقتی به نظام محلهای در شهرهای قدیم نگاه میکنیم، میبینیم که نظام محلهای صرفاً یک نظام شهری نبود، بلکه نوعی نظام اداره شهر و به نوعی نظام حمایت از شهروندان نیز بوده است.
محله در واقع یک ساختار کالبدی مشخص داشت و یک شهر از تعدادی محله تشکیل میشد. همه اینها با هم نظام منسجمی را تشکیل میدادند اما امروزه از لحاظ کالبدی، اصلاً نظام محلهای وجود ندارد.
در حقیقت نه شرایط اجتماعی، نه شرایط تاریخی و نه شرایط کالبدی ما به گونهای نیست که بخواهیم به نظام محلهای قدیم برگردیم. چنین پدیدهای نه مطلوب است و نه شدنی.
اما ما میتوانیم به تعاریف جدیدی از عرصههای شهری امروز فکر کنیم؛ یعنی متناسب با مقتضیات امروزمان فکر کنیم که مثلاً تهران را چهطور میتوانیم عرصهبندی کنیم.
از این منظر، بعد فرهنگی و کالبدی شهر شدیداً به یکدیگر مرتبط هستند، همدیگر را بازتولید میکنند و با هم شهر را شکل میدهند. مسئله دیگری که وجود دارد، این است که مدیریت شهری مطابق آرمانها نبایستی به این شکل درمیآمد.
محلههای گذشته نوعی نظام اداری داشتند؛ یعنی در هر محله تامین امنیت، مسائل حقوقی، مسائل اقتصادی مثل جمعکردن مالیاتها و خراجهای آن زمان در یک حد توسط خود ساکنین محلهها و بزرگان محله انجام میشد؛ یعنی مردم واقعاً در اداره شهر مشارکت میکردند. امروزه میبینیم که دولت به عنوان یک نظام حاکم، بخش عمدهای از اداره کشور را در دست گرفته و خودبهخود و عملاً جایی برای مردم باقی نگذاشته است.
یکی از مهمترین مسائل در عدم توسعه مشارکت شهروندان، تمرکز قدرت در ایران است و در این میان، تشکیل شوراهای شهر را میتوان به عنوان قدم مثبتی دانست که در دهه اخیر در ایران برداشته شده.
بنابراین باید در آینده و بعد از دو دورهای که پشت سر گذاشته شده به نهادی خوب تبدیل شود که واقعاً آن احساس مشارکت واقعی را در مردم ایجاد کند.
دو مسئله در اینجا مطرح میشود؛ اولا با تمرکزی که وجود دارد و دولت همهچیز را در اختیار خودش گرفته همین نهاد دچار مدیریت ناهماهنگ است. این موضوع باعث میشود که اساساً نتوانیم هیچ سیاستی را با مشارکت مردم و با هویتسازی از سوی مردم دنبال کنیم.
طبعاً در شهر فعالیتهای بسیار مختلفی وجود دارد که مردم خودآگاه یا ناخودآگاه در آن سهیم هستند. گذشته از مسئله سکونت، مسئله آموزش، موضوع گذران فراغت و همه اینها از فعالیتهایی هستند که مردم در آن سهیماند.
نکته مهم این است که بتوان نهادهایی را ایجاد کرد که براساس این نهادها مردم واقعاً در امور سهیم شوند.