برق صدف تو دریا
ماهی عشق توی دل
غروب که میشه، لنجا
میان کنار ساحل
روی شنای داغش
پا میذارم دوباره
شبا کنار آتیش
ماه و من و ستاره
سر دادن لالایی
واسه ماهی و قایق
کاشکی بباره بارون
روی سر شقایق!
مژگان بیات از اراک
لبخند بزن
لبخند به هر سبک و سیاقی باشد،
زیباست؛ اگرچه اتفاقی باشد
لبخند بزن، اگرچه اندوهی از
ته مانده عشق در تو باقی باشد
لیلا کلانتری از رشت
تصویرگری: سارا مرادی، خبرنگار افتخاری، اسلامآباد غرب
پرندۀ خیال
قیچی تیز صدای معلم
چید
بالهای پرنده خیالم را
باد سرد
از پنجره وزید
بوی باران آورد
و دستهای خیس درختان
پرندۀ بدون بال خیالم را هم
به آسمان میبرند
پرندۀ من
بیبال هم
آزاد است!
پردیس صحرائیان از تهران
در نبود تو
دنیا از قدمهای تو آغاز میشود
موج به پابوسی تو میآید
خوشدلم به قدمهای رفتۀ تو
به ردپای تو
بر شنهای اسیر
ساحلم آرام نیست
دریا
تا وقتی که نباشی،
مواج است!
مهدی محمدی، خبرنگار افتخاری از شهریار
عکس: عباس کریمی، پارسیان
گریه
دلم که میگیرد،
سر از تخم درمیآورند
و چون کودکان نوپا
هوای دویدن میکنند
گونههای من
جایی میشود
برای قدم های خیس
اشکها
پریسا شکوهی مجد از تهران
ما هنوز همانیم
با هم
از پل احساس گذشتیم
بر دیوارهای کلاس
روی نیمکتهای خطخطی
در کوچههای کودکی
رؤیاهایمان را نوشتیم
عشق را
باران را
پاییز برگریزان را
دست در دست هم
مرور کردیم
اکنون
جزئی از فردا شدهایم
با همان شعرها
همان تبسمها
همان آرزوها...
علی صوفی سلیم از اشنویه
تصویرگری: مریم عابدی، خبرنگار جوان، قوچان
«تو»ی قدیمی
همۀ خاطراتم
فسیل شدهاند
روزهاست که من
تو را بایگانی کردهام!
شادی کریمی،خبرنگار افتخاری از خوی
یک دودل
نمیشود
مثل یک ماهی قزلآلا
بیدغدغه
مسیر مخالف رود را
دستوپا زد
وقتی دودل باشی!
وحید پورافتخاری از تهران