تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۳

اولی: چند وقته فراموشی گرفتم. دومی: چند وقته؟

اولی: چی چند وقته؟!

فؤاد کاسب از سنندج

 

خندان

اولی: هر وقت یه کار احمقانه می‌کنم، خودمم خنده‌‌ام می‌گیره.

دومی: پس خوش به حالت که همیشه خوشحال و خندانی!

بیژن غفاری ساروی از ساری

 

شام

مهمان به پسر صاحب‌خانه: پسر جان! شما پس کی شام می‌خورین؟

پسر: بابام گفت هر وقت که شما برین، شام می‌خوریم!

مریم مسعودی از تهران

 

غذای روز

مشتری: ببخشین، غذای روزتون چیه؟

پیشخدمت: گلین بنبین جین کالکوس با لیمو.

مشتری: گلین بنبین جین کالکوس با چی؟!

ستاره موسوی از تهران

 

پیشرفت

دزد: دست‌ها بالا!

صاحب‌خانه: و گرنه چی؟

دزد: آقای محترم! من تازه کارم؛ لطفاً با این سؤال‌های سخت، جلوی پیشرفت من رو نگیرین!

خاولته گودرزی از سنندج

 

صورت‌حساب

مشتری دزد در رستوران: آقا! یعنی چه؟ این صورت‌حساب ما چرا این‌قدر زیاد شده؟ مگه ما چی داشتیم؟

پیشخدمت: یه پرس چلوکباب مخصوص، نوشابه، ماست، دوتا قاشق، یه چنگال، نمکدون و کیف پول من!

امیرمحمد رحیمی از تهران

 

سلامتی

اولی: مثل این‌که حالت بهتر شده.

دومی: بله، شکر خدا دیگه تبم قطع شده. فقط هنوز گردنم یه مقدار درد می‌کنه.

اولی: خب خدا رو شکر، امیدوارم اونم به زودی قطع بشه!

علی خسروی از تهران

منبع: همشهری آنلاین