یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۷:۱۳
۰ نفر

زهرا دُری: جانمی جان، شده نوروز دل افروز و رسیده‌ست صدای قدم عید به هر خانة مستأجری و سروری و یک‌وری  و شخصی و ویلا و به آبادی و شهر و کوه و صحرا...

وَ چه بهتر که در این دورة بی پولی و معمولی و اینها که کسی پول ندارد بدهد عیدی زیبا، بکنم راهنمایی به شماها که چگونه بتوانید بگیرید بسی عیدی مقبول و بسی سفته و چک پول و به آن عیدی خود کیف نمایید در ایام بهاری.

آن که باشد هدف و سوژة اصلی جهت اخذ چک و سفته و عیدی و تراول، و از این دست مسائل، همان است که گوییم به او جدّ و پدرجان و عزیزجان و بسی هم نوه اش را که تو باشی همه جا دوست بدارد، به لپت بوسه بکارد، پس نباید که ز دست نوه‌اش در برود بابت عیدی که تو دانی و منم دانم و او داند و هر شخص دگر نیز بداند که اگر او ندهد عیدی ناقابل و آزرده کند دل، دگر امید نباشد که عمو و زن عمو یا که پسر خاله و زن دایی و باقی قضایا ببرد دست خودش داخل جیبش جهت دادن عیدی. 

تصویرگری: هادی خسروی

ابتدا با  دو سه شاخه گل قرمز وَ همان گونه که اطراف لبت هست پرانتز، دو سه تا شعر بخوان از غزل خوشگل حافظ، سپس از جای خودت مثل فنر زود به پا خیز و ببوس روی پدر را.

پس از آن خوب نگاه کن و ببین حالت او را و سپس حدس بزن توی سرش هست چه فکری، و چه ذکری و چه کشکی و چه پشمی و سپس گوشه‌ای آرام بشین و دگر از هیچ دری حرف نزن، زیپ دهان را بکش و دم نزن و صبر کن و، از عدد بیست تو بشمار، و همین طور بیا تا برسی چار و سه و دو ...که یکهو بگذارد کف دستت گل زیبای بهاری، همان کاغذ ارزندة پنجاه هزاری! هزاری هزاری...

کد خبر 103587

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز