این خبر شاید تا یکی، دو سال قبل خیلی عجیب و دور از ذهن بهنظر میرسید اما در سالهای اخیر آنقدر تکرار و تکرار شده که حالا برای خبرنگاران حوادث و خیلی از حوادث خوانها، خبری عادی و اتفاقی معمولی تلقی میشود. فقط کافی است سری به آرشیو حوادث روزنامهها بزنید تا دستتان بیاید که در این مدت چند نفر از اتباع ایرانی، از زوجهای مسافر و جوان گرفته تا قاچاقچیان حرفهای هنگام ورود به کشورهای آسیای جنوب شرقی به اتهام قاچاق مخدر دستگیر شده و باید سالها در زندانهای این کشورها بمانند.
اما قصه از کجا شروع شد؟ برای پیدا کردن پاسخ این سؤال باید برگردیم به 8 - 7 سال قبل. وقتی تازه مخدرهای صنعتی و از جمله شیشه بین معتادان و جوانان ایرانی رواج پیدا کرده بود و قیمت آن حتی از طلا نیز بیشتر بود.آن زمان قاچاقچیان گروهگروه راهی آنور آب میشدند تا مخدر شیشه را به قیمت بالایی از کشورهای هلند یا آسیای جنوب شرقی خریده و با قاچاق آنها به ایران، به ثروتهای یکشبه دست پیدا کنند. در همان سالها بود که هر خلافکاری که فرمول ساخت شیشه را همراه خودش به ایران میآورد، به ثروتی غیرقابل تصور دست مییافت و بین باندهای قاچاق خواهان پیدا میکرد.
اما خیلی زود، این فرمول لورفت و دست به دست بین قاچاقچیان چرخید؛ بنابراین هر خلافکاری در خانه خودش میتوانست با فرمولهای عجیب و غریبی که در بازار زیرزمینی موادفروشها، خرید و فروش میشد، لابراتوار شیشه راهبیندازد و اینطوری بود که روش قاچاق بینالمللی شیشه بهکلی تغییر کرد.
دیگر لازم نبود قاچاقچیان داخلی برای خرید شیشه راهی کشورهای دیگر شوند، چرا که خود آنها سازنده شیشه به حساب میآمدند و میتوانستند مخدری را که قیمتش به یک دهم قیمت نجومی آن تقلیل پیدا کرده است، تولید و حتی به دیگر کشورها قاچاق کنند. اینگونه بود که باندهای قاچاق با توجه به قیمت پایین شیشه در ایران و کشورهای همسایه، طرحها و نقشههای تازهای ریختند و بر آن شدند تا با صادر کردن شیشه به کشورهایی که نرخ این ماده مخدر در آنجا هنوز بالا بود، مسیر قاچاق را تغییر دهند.
قاچاقچیان در این مرحله به افرادی نیاز داشتند که بهعنوان حامل محمولههای قاچاق، از آنها استفاده کنند. افرادی که با مبلغی کم، محمولههای میلیونی شیشه و مواد روانگردان را به دیگر اعضای باند در کشورهای مقصد برسانند. پیدا کردن این افراد از بین جوانان بیکار و حتی معتادی که بدشان نمیآمد مفت و مجانی راهی سفر خارجی شوند، کار سختی نبود. قاچاقچیان شروع کردند به شناسایی افرادی که حاضر بودند در ازای سفر مجانی و دریافت دستمزد میلیونی، راهی کشورهای جنوب شرق آسیا شوند.
آنها حتی برای این کار به فریب و حیله هم متوسل میشدند و با گفتن جملاتی وسوسهکننده و پیشنهاد دستمزدهای هنگفت، از طعمههایشان میخواستند که محمولههای مخدر را به کشورهای مورد نظرشان منتقل کنند. در این بین، بهترین گزینه برای قاچاقچیان، زوجهای بیگناه و جوانی بودند که خبر نداشتند تبهکاران چه خوابی برایشان دیدهاند. آنها با این تصور که ماهعسل را در یک کشور خارجی میگذرانند، به راحتی در دام تبهکاران گرفتار شده و ناخواسته محمولههایی را حمل میکردند که درصورت لورفتن به قیمت زندگی آنها تمام میشد.
اینگونه بود که سیل خبر دستگیری اتباع ایرانی به جرم قاچاق موادمخدر شیشه و متامفتامین در فرودگاه کشورهایی مثل مالزی، اندونزی، تایلند و حتی ترکیه به صفحه حوادث روزنامهها راه پیدا کرد و هر چند روز یکبار چنین اخباری در روزنامهها به چاپ میرسید. با این حال خیلی از افرادی که بهعنوان حامل محمولههای مخدر، در دام باندهای قاچاق گرفتار میشوند، خبر نداشتند که درصورت دستگیری توسط پلیس کشورهای مورد نظر، اگر به مجازات اعدام محکوم نشوند، حبسهای طولانی مدت در انتظار آنها خواهد بود.
حالا تعداد زیادی از اتباع ایرانی که بعضی از آنها بیخبر از همهجا، در دام باندهای قاچاق گرفتار شدهاند به اتهام قاچاق شیشه و متامفتامین در زندانهای کشورهای جنوب شرق آسیا به سر میبرند و این درحالی است که طبق گفته رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر ایران، «ما نمیتوانیم برای این افراد کاری انجام دهیم. زندانها در این کشورها شرایط بدی دارند و افرادی که به اتهام قاچاق موادمخدر در این کشورها دستگیر میشوند به مجازاتهای سنگینی محکوم میشوند.» حالا خودتان قضاوت کنید، سفر خارجی مجانی به تباه شدن یک زندگی میارزد؟