از این نویسنده پیش از این 2مجموعه «وقتی آهسته حرف میزنیم المیرا خواب است» و «یکی از زنها دارد میمیرد» منتشر شده است. «از چهارده سالگی میترسم» مجموعهای از8داستان کوتاه است. داستانهای این مجموعه را میتوان به 2دسته تقسیم کرد؛ 2داستان «از چهارده سالگی میترسم» و «قول و قرار» که بلندتر از بقیه هستند، در یک دسته قرار میگیرند و بقیه داستانها در دستهای دیگر.
داستان «از چهارده سالگی میترسم» را میتوان بهترین داستان مجموعه محسوب کرد که شکل کمال یافته اکثر داستانهای کتاب است. این داستان، ساختاری پیچیده دارد که اتفاقا به پیشبرد داستان کمک کرده است. حسن پیچیدگی ساختار
تو در توی «از چهارده سالگی میترسم» در این است که منفک از قصه و صرفا تکنیک یا تمهید فرمی نیست، بلکه تنیده در قصه به خلق «داستان» کمک میکند. داستان به شکلی وهمآلود آغاز میشود، ادامه مییابد و کم کم از رازگونگی خارج شده و به واقعیت تلخی میرسد. قصه درباره دختری به نام بلقیس است که برای دفاع از خود، مرد متعرض را میکشد.
حسن محمودی روایت ماجرا را از نقطهای آغاز میکند که ظاهرا در عرض قصه اصلی قرار ندارد، اما هر چه جلوتر میرویم، داستان از فضای یک بعدی خارج شده و به حجم سنگینی تبدیل شده و بر سر مخاطب آوار میشود. پیچیدگی داستان کاملا با شیوه آشکار شدن واقعیت تلخ داستان همخوان است. این داستان از یک نظر دیگر هم برجسته است. خیلیها در انتقاد از ادبیات داستانی معاصر میگویند که ایران معاصر و مسائل اجتماعی در داستانهای نویسندگان معاصر یا غایب است یا اگر هم هست، «داستانی» نیست و صرفا در حد گزارشهای اجتماعی باقی میماند. از این منظر، داستان «از چهارده سالگی میترسم» پرمایه است. محمودی در نگارش این داستان حواسش بوده که شخصیت کلیدیاش یعنی بلقیس در نگاه تکبعدی و سانتیمانتالیستی قربانی نشود، به همین دلیل است که داستان تا آخر برای مخاطب جذاب بهنظر میرسد.موضوع دفاع از خود یک زن حتی به قیمت قتل و همچنین مسئله دفاع از حقوق زن که از موضوعات روزآمد ایران معاصر است، در داستان «از چهارده سالگی میترسم» صرفا در حد موضوع داستان کارکرد دارند. بنابراین نویسنده با تیزهوشی درمییابد که باید داستانش را بنویسد و اصلاح اجتماعی را به متخصصان امر واگذار کند و اتفاقا نکته حائز اهمیت این است که بهدلیل وفاداری نویسنده به جهان «داستانی»، محصول کار، داستانی است که میتواند بیش از هر گزارش اجتماعی تأثیرگذار باشد.
در داستان اول کتاب «قول و قرار»، نویسنده مرز بین واقعیت و ناواقعیت را هدف قرار میدهد. اینکه میگویم ناواقعیت به این دلیل است که فراواقعیت درباره این داستان مصداق ندارد؛ اینکه زنی برای رقیب خود جشن تولد بگیرد، فراواقعی نیست، ناواقعی است. نویسنده با این آغاز، ریسک بزرگی میکند، چرا که ناواقعیت ذاتا مخاطب را پس میزند. اما داستان «قول و قرار» به آهستگی و البته باپیوستگی راه خود را ادامه میدهد و از جهان دیگری سر درمیآورد. اگر قبلا فقدان حس حسادت آلوشا نسبت به انیس قابل هضم نبود، این حس در بستر داستان جان میگیرد، اما به موازات آن یک اتفاق تکاندهنده دیگر نیز رخ میدهد که به داستان عمق بیشتری میبخشد.
هر چه به سمت پایان داستان میرویم وهم بر واقعیت وجودی انیس غلبه میکند و کمکم این تردید بهوجود میآید که نکند اصلا چنین واقعیتی وجود نداشته و وهم باشد.به جز این دو داستان نسبتا بلند که تقریبا نصف کتاب را بهخود اختصاص دادهاند، (و داستان «پلههایی که بالا نرفتهایم»)، دیگر داستانهای مجموعه «از چهارده سالگی میترسم» بر پایه فراواقعیت شکل گرفتهاند.«وضع و اوضاع سام آنچنان رو به راه نیست. برای رزق و روزی زن و بچهاش، دست به هر کاری میزند، فایدهای ندارد. دوست ندارد برای لقمهای نان بخور و نمیر، کاسه چه کنم پیش در و همسایه دست بگیرد.» (صفحه 83)
آنچه خواندیم سطرهای ابتدایی داستان «حکایت ماریا و غریبه» است. شاید برای مخاطب باورنکردنی باشد که در ادامه این سطرها، داستان اینگونه پیش برود که در تور ماهی ماهیگیر، زنی به نام ماریا گیر میکند و از کوزه نیز یک مرد بیرون میآید. شروع واقعگرایانه داستان، ضربه وقوع واقعه فراواقعی را دوچندان میکند.
درست است که شروع این دسته از داستانهای محمودی، واقعی هستند، اما او با در پی هم آوردن جملات کوتاه و ساده، ساختار داستان را به سمت ساختار قصهها و حکایتها میبرد و داستان را آماده وقوع اتفاق فراواقعی میکند. با این همه، این نوع تلاشها در ادبیات داستانی معاصر ما به یک دلیل کلی شاید چندان مورد توجه مخاطب قرار نگیرد. اگر جهان مدرن دائما در حال بازآفرینی داشتههای گذشته خود با استفاده از دستاوردهای خود در عصر جدید است، حداقل در ایران، جامعه در حال توسعه، یا میلی به رجوع به گذشته خود ندارد یا اینکه درصورت رجوع نیز، خبری از بازآفرینی نیست و هر چه هست، واگویی است. به همین دلایل شاید مخاطب بهعنوان نیمی از وجود متن ادبی، با این نوع محصول ادبی همراهی نکند. البته این عدمهمراهی نه چیزی از ارزش متن ادبی کم میکند و نه چیزی به آن میافزاید اما میتوانم بهعنوان مخاطبی که مجموعه داستان « از چهارده سالگی میترسم» را پسندیدهام، به نویسندهاش پیشنهاد کنم که کارش را در مسیر 2داستان «از چهارده سالگی میترسم» و «قول و قرار» پیگیری کند. فکر میکنم در این صورت مجموعه داستان چهارم حسن محمودی از این کتاب هم خواندنیتر شود.