جوامع در برخورد با چنین فردی راههای مختلفی را در پیش میگیرند؛ عدهای او را پیش از اینکه دست به کار خلافی بزند ارشاد میکنند و زمینههای جرم را کم میکنند و عدهای به جای کنترل شرایط، فقط او را تنبیه و مجازات میکنند و کاری به این ندارند که در آینده این فرد به جرم بازمیگردد یا نه. در جوامعی که مردم با سیاستهای حکومتها همراهی و همدلی دارند برنامههای پیشگیری اجتماعی از جرم بیشتر میتواند مؤثر باشد. در گزارشی که درپی میآید به گفتوگو با دکتر
کیانوش دقیقی، عضو شورایعالی ترافیک و مدرس دانشگاه در مورد موضوع پیشگیری اجتماعی از جرم نشستهایم که میتوانید بخوانید.
دکتر کیانوش دقیقی صریحترین انتقادها را از جامعه میکند و میگوید: ما متعلق و پیرو مکتبی هستیم که اخلاق در آن بسیار مهم است و بسیاری از کج رفتاریها در آن منع شده است ولی باز شاهد آمارهای بالای آسیبهای اجتماعی هستیم. چه شده است که دیگر نگاه دیروز کدخدای محل به مثابه عاقل جمع به جوانی که خطایی انجام داده تأثیرگذار نیست؟ چهشده که عقلانیت دیگر حرف اول را نمیزند؟ ساختارهای اجتماعی روستاها تغییر کرده است و در شهرهای بزرگ که دیگر کسی دیگری را نمیشناسد این مسئله خود را بیشتر نشان میدهد. حرمتها دیگر نگه داشته نمیشود و کمتر میبینید کسی جایش را به فرد مسنی در اتوبوس و مترو بدهد.
او معتقد است که این تغییرات برنامهریزی شده است و میگوید: تلویزیون ما برنامه جذاب ندارد و از خیلی مسائل غافل شده است. سینما هم به همین نحو فیلم جذابی نمیسازد، در همین حال میبینیم که در کانالهای ماهوارهای فیلمهای بیمایه و اساس که با فرهنگ ما هیچ همخوانی ندارد ولی از تنوع زیاد برخوردار است پخش میشود.
در کشورهای دیگر اکثر مردم به حق مالکیت معنوی - چه بدانند تحت تعقیب قانون قرار میگیرند چه نه - احترام میگذارند ولی من میخواهم بگویم ما که ادعای رعایت حق دیگران را داریم چرا اوضاع مان بهگونهای است که حتی قبل از اکران هر فیلمی در خیابانها میتوان نسخه فیلمها را پیدا کرد. ما شعار میدهیم ولی آنها شعارهای ما را اجرا میکنند. آنها این پیشگیریها را انجام دادهاند و سرمایهگذاری بر پیشگیری از جرم را خیلی پیشتر از اینها انجام دادهاند و در این راه تداوم به خرج دادهاند.
در کشور ما کمتر میبینید پیامی یا روشی تداوم داشته باشد. اگر زلزله بیاید فقط چند روز در رسانهها در مورد مقاومسازی خانهها حرف زده میشود ولی بعد از آن با انواع و اقسام روشها و قانونهای مقاومسازی ساختمانها دور زده میشود.
وی با تأکید بر اینکه تلویزیون یک دانشگاه است و به راحتی میتواند طیف وسیعی را با هر محتوایی آموزش دهد، میگوید: آموزش همگانی در کلاس میلیونی تلویزیون بیش از آنکه فکرش را هم بکنید تأثیرگذار است، در حالی که تازه ما داریم یاد میگیریم چطور برنامه بسازیم که مردم به برنامههای ما با موضوع پیشگیری از جرم گوش بدهند.
پیشگیری اجتماعی از جرم نیز مانند پیشگیری در حوزه درمان است؛ آموزش حرف اول را میزند. در این راه باید از افرادی استفاده کنیم که چهره و کلام دلنشینی دارند و در مواردی که آموزش رو در روست باید آنها بوی خوشی نیز داشته باشند.
کشورهای سلطهگربا اینکه فروش همه چیز را به ما ممنوع کرده اند سیگار را تحریم نکردهاند. سیگار علاوه بر اینکه هزینه زیادی برای کشور دارد خسارتهای جسمانی زیادی هم به همراه دارد.
کشورهای غربی برای جذابتر و بیبو شدن آن دارند کار میکنند تا پول نفت را از این طریق از ایران خارج کنند، از طرف دیگر در کشور خودمان نمایندگان مجلس برای احداث کارخانه سیگار در چالدران 300میلیارد- با توجیه اقتصادی اشتغالزایی برای 300نفر- تسهیلات دادهاند، در حالی که میتوانستیم این هزینه را برای راهاندازی مشاغل دیگر به کار ببریم.
دکتر کیانوش دقیقی استاد دانشگاه میگوید: ما در ایران به درمان بیشتر از پیشگیری اهمیت میدهیم. به جای سرمایهگذاری روی ورزش بهعنوان عامل بازدارنده از جرم کار دیگری میکنیم؛ البته احداث ورزشگاههایی که توسط شهرداری در تهران در حال ساخت و راهاندازی است میتواند یکی از اقدامات پیشگیرانه باشد.
این حرکت در شهرستانها هم در حال شکلگیری است و نوعی سرمایهگذاری بر سلامت مردم است. اگر تلویزیون هم استفاده از این امکانات را تبلیغ کند نتیجه بهتری خواهیم گرفت.
ما در بسیاری از موارد ضعف قانونی هم داریم. اگر دزدی به خانه شما بیاید و شما به او آسیب بزنید این شمایید که باید دیه پرداخت کنید. این نشان میدهد که قوانین ما نقص دارند. کارشکنیهای بدنه سازمانها، مماشات برخی از نیروها و زیرمیزی و... اساس جامعه را متزلزل میکند.
وی با اشاره به اینکه تلویزیون میتواند بهصورت منطقهای و براساس فرهنگهای مختلف برنامهسازی کند، میگوید: برنامههای تلویزیون بسیار کم است. فیلمهای ما بیمحتواست میتواند به سمت موضوعاتی با محور پیشگیری اجتماعی کشیده شود. ما باید سفارشهایی را که در دینمان با تأکید مطرح شده تقویت کنیم.
بسیاری از آداب و رسوم و آموزههای دینی در فرهنگ ما وجود دارد که میتواند جلوی بسیاری از ناهنجاریها را بگیرد در حالی که این دو را در تقابل هم قرار دادهایم.
ایرانیان همیشه به وحدانیت خداوند و وجود آخرت معتقد بودهاند. در کتیبه کوروش احترام به ادیان و اعتقادات دیگران ذکر شده است. ما همه دنیا را گرفتیم و آنهایی را که بیداد میکردند به داد توصیه کردیم ولی ما که این بودهایم چرا امروزمان اینگونه باید باشد؛ این فقط نتیجه بیتوجهی مسئولان و نهادهاست.
وی ریش سفیدی را نشانی از عقلانیت جامعه سنتی روستایی میداند و میگوید: جوامعی مثل تهران که آسیبهای اجتماعی آن از فراوانی زیادی برخوردار است باید به سمت عقلانیت حرکت کنند. دوری آدمها حتی کسانی که در یک آپارتمان با هم زندگی میکنند مشخصه شهرهای بزرگ است.
وظیفه دولت و نهادهای دولتی است که آدمها را دور هم جمع کنند. گسترش ورزش، آموزش مسائل فرهنگی و مسائلی از این قبیل باید مردم را به هم نزدیک کند. مشغلههای مردم آنچنان زیاد شده است که دیگر از زندگی لذت نمیبرند. دولت باید از مشغلههای مردم کم کند.
وی در مورد اقداماتی که میتوان در شهر شلوغ تهران انجام داد، میگوید: در جامعه جرمخیزی مثل تهران، در وهله اول باید اشتغالزایی کرد. من مطمئنم که ما بضاعت گردشگری زیادی داریم ولی متأسفانه مدیرانمان به این مسئله اصلا فکر نمیکنند. ضمن اینکه ما آدمهای روراستی نیستیم؛ یکجور میگوییم و جور دیگر عمل میکنیم. آنقدر حرف زدهایم و کار نکردهایم که آدم خجالت میکشد بگوید میخواهد به مردم خدمت کند. در پس پرده خدمت دارد هزار و یک اتفاق دیگر میافتد.
مورد دیگر، اشاعه مسائل فرهنگی با تکیه بر محور ایرانی- اسلامی بودن جامعه است که باید با آن جلوی تفرقه را گرفت. مثالمان شده مثال آن کسانی که در کشتی زیر پای خود را سوراخ میکنند. ما هر کداممان در هر جا که هستیم میتوانیم برای این مسئله کاری کنیم؛ اینکه یک دست صدا ندارد شعار ناامیدی است که باید از آن پرهیز کرد.
وی تقویت نهادهای فرهنگساز را از دیگر عوامل گسترش پیشگیری اجتماعی میداند و میگوید: نهادها و مجریان را باید تقویت کنیم و ارج و قرب بنهیم. معلمی که بعد از مدرسه مسافرکشی میکند و از قضا شاگردش را سوار میکند، دیگر حرفش برای شاگردش تأثیر آنچنانی ندارد. حرمت معلم با شرایط اقتصادی نامناسب شکسته میشود. نداشتن تداوم برنامهها و نبود اعتقاد راسخ به مدیران و اجرایی نشدن شایسته سالاری از مهمترین عواملی است که ما را در اجرای برنامههای پیشگیری اجتماعی ناکارآمد میکند.
دکتر دقیقی میگوید: متأسفانه با عوض شدن مدیران، سیاستهای کلی سازمان عوض میشود؛ نمیتوان با چنین روشی به نتیجه دلخواه رسید. مدیرانی که زود به زود عوض میشوند، از دیگر عوامل موفق نشدن در برنامههای پیشگیری اجتماعی است. گاه کسی را که نهتحصیلات و نهتجربیات مرتبط دارد بر سر کار میآوریم و بعد از 2سال که تازه کمی تجربه کسب کرده است به جای دیگر منتقل میکنیم؛ اینجاست که تقابل سیاستهای سازمانها شروع میشود.
در دوره نمایندگی در مجلس بارها دیدهام که فلان مدیر در سازمان متبوع خود، دیروز مجوزی را داده که آن اتفاق بیفتد ولی با تغییر مدیریت و جابهجا شدنش در سازمانی دیگر در برابر همان دستور میایستد. اگر دستور صدور مجوز برای ساخت کارخانه و... درست و کارشناسی شده صادر شود که دیگر نیازی به تقابل سازمانی وجود ندارد. وقتی همخوانی و ارتباط بین سازمانی وجود نداشته باشد چنین اتفاقاتی خواهد افتاد.
تبعات عملی نشدن پیشگیری اجتماعی ایجاد آنارشی یا اقتدارگریزی است. اوضاع اقتصادی بهگونهای است که اداره زندگی سخت شده است، چه برسد به اینکه خودمان را برای زندگی توانمند کنیم. داشتن تعداد زیاد جوانان در کشور فرصت است و باید آن را غنیمت شمرد، به شرط اینکه برای آنها برنامهریزی کرد والا این نعمت تبدیل به نغمت خواهد شد؛ ما جوانهایی را خواهیم داشت که عمرشان میگذرد و پیران سرخورده فردا خواهند شد که با آهوحسرت روزگار سپری خواهند کرد. قبح داستان که بریزد دیگر نمیتوان جامعه را اداره کرد.