در این هنگام به این فکر میافتیم که چگونه میتوانیم به بهترین نحو زمان و وقت خودمان را مدیریت کنیم. در واقع درست است که زمان نامحدود است ولی فرصت ما محدود است. پس باید ببینیم آیا از وقت خود به بهترین نحو ممکن استفاده میکنیم؟
عباراتی مانند: همیشه وقت کم میآورم، هیچ وقت نمیتوانم به موقع کارهایم را تمام کنم، دوباره کارهایم نیمهتمام ماند و... بیانگر آن هستند که از وقت خود به بهترین نحو ممکن استفاده نمیکنید و بر آن کنترل ندارید؛ یعنی یا دنبالش میگردید یا نمیدانید با آن چه کنید. از طرفی ممکن است افرادی را بشناسید که میتوانند به خوبی به کارهای خود رسیدگی کنند و وقت هم کم نیاورند، ولی چگونه است که آنها میتوانند زمان خود را به خوبی مدیریت کنند ولی ما نمیتوانیم؟
در واقع عقربههای ساعت در یک روز پرمشغله به هیچ وجه سریعتر از عقربههای یک روز کسالتبار و بیتحرک نمیگذرند.افرادی که برنامه زندگیشان از نظمی برخوردار نیست، اغلب روزهایی ناراحتکننده دارند و ادعا میکنند که نمیتوانند به هیچ یک از کارهایشان برسند.
آنها گمان میکنند که همه کارهایشان به یک اندازه مهم هستند. اما برای حل این مشکل میتوان به قانونی توجه کرد که میگوید 80درصد نتایج معمولا از 20درصد کارها به دست میآیند و این در حالی است که 80درصد کارها فقط 20درصد نتایج را به خود اختصاص میدهند. این توضیح میتواند هشداری باشد برای کسانی که میخواهند بدانند کدام یک از فعالیتهایشان 20درصدی هستند؛ یعنی 20درصد نتایج را به خود اختصاص میدهند.
اما بسیاری از مشکلات در خصوص کمبود وقت، ضعف در مدیریتکردن زمان است به گونهای که بتوانیم حتیالامکان به تمام کارهایمان رسیدگی کنیم؛ یعنی
با توجه به اولویت آنها تشخیص دهیم که ابتدا باید چه کاری را انجام دهیم بعضی نشانههای افرادی که نمیتوانند
به خوبی زمانشان را مدیریت کنند به این ترتیب است:
- عجله و دوندگی زیاد (مثلا بین جلسات و کارها)
- تأخیر داشتن همیشگی
- رنجش و خشم زیاد
- سستی در انجام کار و به تأخیر انداختن کارها
- نداشتن جرأت، جسارت و...
اما باید بدانید که اصل اساسی در مدیریت زمان آن است که در زندگی چه اهداف و ارزشهایی دارید و آنگاه به بهترین نحو از وقت خود استفاده کنید تا به آنها برسید.
با وجود این وقتی اهداف و ارزشهای خود را شناختید به این معنا نیست که زمان طبق خواستههای شما پیش برود. باید بررسی کنید و ببینید چطور از وقت خود استفاده میکنید و فعالیتهایی را که در جهت اهداف شما نیستند به تدریج از دور خارج کنید. این فرایند نیازمند آن است که نگرشها و رفتارهای جدیدی در پیش بگیرید و با موانع تغییر (مانند نداشتن جرأت و جسارت) مقابله کنید تا بتوانید بهترین استفاده را از وقت خود بکنید.
شناخت ارزشها و اهداف
ارزشها به شما کمک میکنند تا تعیین کنید چه چیزی در زندگی واقعا برایتان مهم است. بعضی ارزشهای مهم عبارتنداز: امنیت مالی، شغل مناسب، دوستان باوفا، ارتباطات خوب، تناسب اندام، زندگی خانوادگی خوب و... .
هنگامی که ارزشها و اهداف خود را تعیین کردید، گام بعدی این است که ببینید چطور وقت خود را صرف انجام آنها کنید. برای این منظور میتوانید جدول زمانی برای خود تعیین و برنامههایتان را براساس اولویت طبقهبندی کنید. البته واضح است که نمیتوانید به همه کارهای مهمتان در یک زمان رسیدگی کنید.
اما با مشخص کردن زمان دقیق اجرای آنها آرامش بیشتری به دست میآورید و خیالتان کمی راحتتر میشود. اگر هم کاری خیلی پیچیده است، انجام آن را به بخشهای کوچکترین تقسیم کنید و برای هر بخش مهلت خاصی درنظر بگیرید.
اگر سیستم جدید مدیریت زمانی شما خوب کار کند باید شاهد پیشرفتهای زیادی مانند کسب انرژی بیشتر، اشتیاق و قاطعیت بیشتر و افزایش اعتماد به نفس باشید. به علاوه حالا دیگر باید هر روز برای انجام دادن مهمترین فعالیتهایتان به اندازه کافی وقت داشته باشید.
توجه داشته باشید مدیریت و مهار صحیح زمان به این معنا نیست که برای هر ثانیه از روزتان برنامهای داشته باشید؛ بلکه به این معناست که بیشتر وقت خود را به دستیابی به اهدافتان اختصاص دهید. بهتر است مانند هر تغییر دیگری به طور روزانه بر کار خود نظارت داشته باشید تا بتوانید نتیجه بهتری بگیرید.
فراموش نکنید که برای داشتن برنامهریزی بهتر و بهرهمندی بیشتر از آن باید پشتکار داشته باشید و زود خسته نشوید. در واقع اگر میخواهید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید یا به هدفی برسید، پشتکار و مداومت داشتن ضروری است.
پشتکار یکی از ضرورتهای اصلی موفقیت در زندگی است اما متأسفانه بسیاری از ما اغلب خواهان تغییر بدون تلاش هستیم. در واقع ما تغییرکردن را دوست داریم ولی حاضر نیستیم برای دست یافتن به آن قاطع باشیم و زحمت زیادی بکشیم.
تاکنون چند بار خواستهاید سیگار را ترک کنید، لاغر شوید، تناسب اندام بیشتری داشته باشید، شغلتان را تغییر دهید، به روابط کسل کننده خود خاتمه دهید و... .
اما چه چیزی باعث میشود از اجرای این تصمیمات دست بکشید و اغلب آنها را نیمهکاره رها کنید؟ معمولا زحمت و تغییر شدید اوضاع زندگیتان باعث میشود که تا حدی دست از تلاش بردارید. حتی اگر بگویید که برای تغییر انگیزه دارید، به این معنا نیست که حتما تغییر خواهید کرد. بسیاری از ما هنگامی که میخواهیم راه تازهای را در پیش بگیریم فورا به ذهنمان میرسد که نکند نتوانیم موفق شویم و تمام تلاشهایمان به هدر برود. این معمولا نشانه کمتحملی است.
در واقع ما تضمینی میخواهیم که استقامت و پشتکارمان نتیجه بدهد و چون فکر میکنیم که احتمالا برعکس خواهد شد. همین موضوع باعث به وجود آمدن این منطق در ما میشود که به خودمان سختی ندهیم. با این حال دست روی دست گذاشتن و انفعال باعث تصور تاریکی از آیندهمان خواهد شد و در نتیجه سکونی که در زندگیمان هست و دوست داریم تغییر کند به جای خود باقی میماند. اما ما به جای وحشت از آینده، دلسردی و تردید باید باور داشته باشیم که کوشش و تلاش برای ساختن آیندهای مطمئن به احتمال زیاد، پاداشی برای ما در پی خواهد داشت و سکونی را که به آن دچار شدهایم از بین خواهد برد. «من تغییری احساس نمیکنم.»
شاید اعتراض کنید که بعد از مدتها تلاش بیوقفه هنوز احساس میکنید که به نتیجه دلخواه نرسیدهاید؛ اگر چه قبول میکنید که طرز فکر و رفتارتان بهتر شده است. ممکن است گاهی بخواهید تسلیم شوید. اما این کار را نکنید زیرا احساسات دیرتر از افکار تغییر میکنند. بنابراین صبور باشید و در فرایند تغییر استقامت داشته باشید که در این صورت با بهترشدن حس و حال شما، احساستان نیز به تدریج تغییر خواهد کرد.
یکی از راههای رسیدن به موفقیت و پذیرفتن تغییر برای بهبود شرایط این است که قاطعانه خواهان آن باشید. اگر قاطع باشید امکان اینکه موفق شوید بیشتر است. البته با شروع قاطع بودن ممکن است در ابتدا روابط خانوادگی یا شغلیتان با مشکلاتی مواجه شود اما کمکم خودتان و دیگران به این شرایط جدید عادت میکنید و احساس بهتری را تجربه خواهید کرد.
قاطعیت به شما کمک میکند که بتوانید بیشتر مواقع آنچه را که میخواهید به دست آورید و از آنچه دوست ندارید اجتناب کنید؛ ولی این رفتار، شما را بهتر جلوه نمیدهد؛ اما خودتان میتوانید احساس بهتری داشته باشید.
موانع قاطعیت
بعضی عوامل مانع قاطعبودن ما میشوند؛ مثلا همین موضوع که میترسید موفق نشوید؛ به شما اجازه نمیدهد به خودتان اعتماد کنید و بتوانید موفق شوید.
ترس از طرد شدن نیز مانع دیگری برای نداشتن قاطعیت است. هنگامی که میترسیم، دیگران ما راطرد کنند و تنها بمانیم به این معنی است که نمیتوانیم مدیریت درستی بر موقعیت خود داشته باشیم و گاهی برای اینکه تنها نمانیم به ماندن در ارتباطی که انرژی زیادی از ما میگیرد ادامه میدهیم. اما اگر بتوانیم قاطعانه موضع خودمان را مشخص کنیم، بیشتر میتوانیم از وقتمان استفاده کنیم و آن را بیهوده از دست ندهیم.
از دیگر موانع قاطعیت میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: احساس گناه، ترس از اذیتکردن دیگران، ترس از شکست خوردن و... .
برای یادگیری قاطعیت و به کار بردن آن در زندگی، نخست مواردی را که در آن مشکل دارید یا نمیتوانید در روابط خود موفق باشید شناسایی کنید. برای تغییر اهدافی را تعیین کنید و بعد نحوه عملکرد خود را در آن حیطهها ارزیابی کنید. برای مثال فرض کنید به یکی از دوستانتان قرض دادهاید، اما او پول شما را پس نمیدهد. شما هم به خاطر اعتراض نکردن و نداشتن قاطعیت در این زمینه از دست خود عصبانی میشوید و بعد که نمیتوانید ناراحتی خود را کنترل کنید، عصبانی میشوید و سپس به خاطر بروز عصبانیت زیاد خود، احساس گناه میکنید. بدین ترتیب به حالت غیرقاطعانه خود برمیگردید و همین موضوع باعث میشود که در بیان درخواست خود بیمیلی بیشتری پیدا کنید.
در واقع شما نگران این هستید که اگر پول خود را از دوستتان مطالبه کنید، عصبانی شود و این شما را ناراحت میکند. درست است که عصبانی شدن دوستتان برای شما ناخوشایند باشد؛ ولی قابل تحمل است.
بنابراین باید بتوانید با قاطعیت خواسته خود را مطرح کنید. اما معمولا از این کار میترسید؛ ترس از طردشدن، احساس گناه، خشم و... برای کاهش حساسیت افراد در مقابل ترسهایی که در بعضی از موقعیتهای اجتماعی ایجاد میشود میتوان با تمرین آنها را از بین برد. اینگونه ترسها در اثر رویارویی تدریجی با موقعیتهای ترسناک کاهش مییابند و اعتماد به نفس و شعور اجتماعی فرد متناسب با آن افزایش مییابد. رفتار قاطعانه به شما کمک میکند تا به گونهای رفتار کنید که نحوه برخورد دیگران با شما تغییر کند و آنها تحت تأثیر شما قرار گیرند. رفتار ظاهری شما آثار درونی مهمی هم دربردارد، یعنی طرز فکر و احساس ما در رابطه با خودمان تغییر میکند. در واقع ما نهتنها از طریق رفتارمان به دیگران نشان میدهیم که انتظار داریم با ما به عنوان یک آدم ارزشمند رفتار کنند، بلکه نگرش خود را نیز درباره شخصیت خود و اینکه قادر به انجام چه کارهایی هستیم تغییر میدهیم.
برای کسب قاطعیت باید به نکاتی توجه داشت که به عنوان مثال میتوان به این موارد اشاره کرد:
- نخست توجه طرف مقابل را به خود جلب کنید. این خیلی طبیعی است که وقتی طرف مقابلتان توجهی به شما نداشته باشد مثلا در حال خواندن روزنامه باشد یا با کامپیوتر کار کند. شما باید، با توجه کامل به طرف مقابل، توجه کامل او را نیز برانگیزید.
- برای طرف مقابل خود به طور کامل و مشخص بیان کنید که دقیقا از چه رفتار او ناراحت هستید و کدام رفتارش برای شما مشکلساز شده است. البته سعی کنید به طور خلاصه حرف بزنید زیرا در غیر این صورت ممکن است توجه طرف مقابل شما منحرف شود.
سعی کنید احساسات سودمند خود را برای طرف مقابل بیان کنید. اگر از همسر یا دوستتان دلخوری دارید حتما آن را با او در میان بگذارید؛ در حالی که عصبانیت و حسادت، تلاشهای شما را برای داشتن اعتماد به نفس و قاطعبودن تضعیف میکنند.
همیشه اولویتهای خود را برای طرف مقابل مشخص کنید و از او بخواهید که به خواست شما احترام بگذارد.
- هنگامی که با قاطعیت حرفتان را زدید، به دقت به جواب طرف مقابل گوش دهید. گوش دادن یعنی توجهکردن بدون تعصب و نه اینکه تا طرف مقابلتان حرفی زد، شما فورا مخالفت کنید و حرف خودتان را مطرح کنید. البته اگر با نظر او مخالفتی دارید حتما به او بگویید.
همچنین هرکار دیگری را که فکر میکنید به بهبود ارتباط شما کمک میکند، انجام دهید. از طرف مقابل هم بخواهید بگوید که دوست دارد واکنش شما هنگام بروز مشکلات چگونه باشد. اما فراموش نکنید هنگامی که مشکل خود را با دیگران مطرح میکنید و از آنها انتظار دارید که به خواست شما توجه کنند، خودتان هم باید در مواجهه با انتقاد دیگران منطقی رفتار کنید و نظرات دیگران را بشنوید و به آنها احترام بگذارید. انتقاد ممکن است درست روی نقطه ضعف شما دست بگذارد و احتمالاً به همین دلیل از شنیدن آن برنجید و آزرده خاطر شوید. البته انتقاد به خودی خود باعث ناراحتی شما نمیشود؛ بلکه معنایی که از آن استنباط میکنید شما را ناراحت میکند. برای اینکه بتوانید به تدریج با شنیدن انتقاد کنار بیایید و با مطرح شدن مواردی مشابه، عصبانی نشوید و زود از کوره در نروید، در برابر آن مقاومت کنید. نگذارید اعتماد به نفس شما با شنیدن انتقاد دیگران کاهش یابد. هیچ وقت شخصیت خود را زیر سؤال نبرید؛ بلکه فقط اعمال و خصوصیات خود را ارزیابی کنید.
اگر اعمال خود را جدا از خود بدانید، این موضوع به شما امکان میدهد که روی مشکل خود تمرکز کنید. مثلا اینکه از خود بپرسید؛ «چه جنبههایی از رفتارم را باید تغییر دهم و آیا بهتر است به این رابطه ادامه دهم یا خیر؟» برخورد صحیح با انتقاد و واکنش سازنده در برابر آن باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود.
هیچ گاه خود را نیازمند تأیید و رضایت دیگران نکنید زیرا در غیر این صورت تحمل شنیدن انتقاد از دیگران برای شما بسیار سخت خواهد شد. اگر کسی از شما انتقاد میکند به این معنا نیست که حتما اشتباهی مرتکب شدهاید. سعی کنید با قاطعیت و اعتماد به نفس زیاد نظر خود را اعلام کنید. از دیگران نیز بخواهید نظرشان را بدون هیچ گونه تعصبی مطرح کنند و سپس اگر لازم بود، تغییرات لازم در خود به وجود آورید.
ehow.com