گروه حوادث: سرایدار بانک که با همدستی پدر و پسری، نقشه سرقت 426 میلیون تومانی از بانکی در شهرستان قدس« قلعه‌حسن‌خان» را به اجرا درآورده بود، در نخستین جلسه بازجویی پرده از نقشه تمام عیارشان برای سرقت برداشت.

متهم

صبح دیروز سرایدار یکی از بانک‌های شهرستان قدس به همراه 2 همدستش مقابل قاضی ولیعهدی، رئیس شعبه103 دادگستری این شهر قرار گرفت تا جزئیات سرقت بزرگی را که در آخرین روزهای سال گذشته مرتکب شده بودند، فاش کنند.آنها در جریان این سرقت با تخریب گاوصندوق اصلی بانک 426‌میلیون‌تومان پول نقد و چک‌پول را به سرقت بردند اما سرانجام گرفتار دامی شدند که بازپرس پرونده و پلیس برایشان پهن کرده بودند و به دام افتادند. آنها در نخستین جلسه بازجویی در مقابل قاضی ولیعهدی به سرقت بزرگ اعتراف کردند و تمامی اتهامات خود را به گردن گرفتند. متهمان گفتند که چطور چندین روز برای این سرقت نقشه کشیدند و چگونه به بانک دستبرد زدند.

بعد از اعترافات آنها، قاضی پرونده برایشان قرار قانونی صادر کرد و هر‌سه متهم به اداره آگاهی منتقل شدند. گفت‌وگوی خبرنگار همشهری با سرایدار بانک را بخوانید تا در جریان نقشه تمام عیار آنها برای دستبرد میلیونی به بانک قرار بگیرید.

  • چطور با همدستانت آشنا شدی؟

3 سال قبل، ماشینم را برای تعمیر به تعمیرگاهی برده بودم که افشین در آنجا کار می‌کرد. از همان زمان با این مرد آشنا شدم و حتی با هم رفت‌وآمد خانوادگی پیدا کردیم تا اینکه یک روز او پیشنهاد داد از بانک سرقت کنیم.

من ابتدا با این پیشنهاد مخالف بودم اما او می‌گفت نقشه‌ای دارد که مو لای درزش نمی‌رود و درصورتی که آن را اجرا کنیم، هیچ‌کس به ما مظنون نمی‌شود.

  • و تو هم وسوسه شدی؟

حرف‌های او بدجوری وسوسه‌کننده بود. نقشه‌اش نقصی نداشت و برای همین قبول کردم با او همدست شوم.

  • سومین عضو باند چه کسی بود؟

او پسر افشین بود که در جریان سرقت نقش نگهبان را بر عهده داشت.

  • درباره نقشه‌ای که افشین طرح کرده بود، توضیح بده.

من از قبل کاتالوگ صندوق اصلی بانک را به دست آورده و در اختیار او قرار داده بودم. او هم همه چیز را بررسی کرده بود و می‌گفت به راحتی می‌تواند صندوق را با دستگاه هوابرش تخریب کند و پول‌ها را سرقت کنیم.

از طرفی او نقشه‌ای داشت تا کسی به من که در بانک کار می‌کردم مظنون نشود، طبق این نقشه ما در روز سرقت با استفاده از تعدادی میله و پارچه، در نزدیکی باند یک دکه سیگار فروشی راه‌انداختیم تا وانمود کنیم با این کار بانک را زیرنظر گرفته‌ایم.

وقتی با استفاده از کلید وارد بانک شدیم قفل را با ابزاری که افشین در اختیار داشت بریدیم و طوری صحنه‌سازی کردیم که پلیس تصور کند سارق ابتدا با راه‌اندازی دکه‌ سیگارفروشی در نزدیکی بانک آنجا را زیرنظر گرفته و بعد با بریدن قفل وارد آنجا شده‌اند. اینطوری دیگر کسی به ما شک نمی‌کرد اما همه این نقشه‌ها بی‌فایده بود.

  • بعد از اینکه دکه را راه‌ انداختید چه اتفاقی افتاد؟

من از روز قبل دستگاه هوابرش را مخفیانه وارد بانک کرده و در طبقه دوم جاسازی کرده بودم. روز سرقت که 27 اسفندماه بود، هر سه نفرمان به مقابل بانک رفتیم و بعد از صحنه‌سازی‌، من و افشین وارد بانک شدیم. حدود ساعت 6 بعد از ظهر بود که نقشه‌مان شروع شد و پسر افشین بیرون از بانک، داخل ماشین نشست تا مراقب اوضاع باشد. بعد از اینکه همراه افشین به مقابل صندوق اصلی رفتیم، او دست به کار شد و تا ساعت 11‌شب تلاش کرد و سرانجام توانست در صندوق را باز کند. وقتی چشممان به پول‌ها و چک‌پول‌ها افتاد، خشکمان زد. من تصور می‌کردم فقط 150میلیون تومان داخل صندوق باشد اما مبلغی که آنجا بود بیشتر از 400‌میلیون تومان بود. چون تصور نمی‌کردیم این همه پول داخل صندوق باشد، مجبور شدیم در دو مرحله آنها را سرقت کنیم تا بتوانیم همه پول‌ها را از بانک خارج کنیم.

  • بعد از سرقت، پول‌ها را چگونه تقسیم کردید؟

پول‌های نقد را افشین برداشت و چک‌پول‌ها را به من داد. می‌گفت که چک‌پول‌ها حجم کمتری دارند و بهتر است که من آنها را بردارم اما گفته بود تا زمانی که آب‌ها از آسیاب بیفتد، حق خرج کردن آنها را ندارم چرا که حدس می‌زد شماره چک‌پول‌ها به بانک اعلام شده باشد و اینطوری دستمان رو شود.

  • یعنی هیچ‌یک از چک‌پول‌ها را خرج نکردی؟

همه آنها را در محلی مخفی کردم و به آنها دست نزدم. باور کنید من اصلا اهل دزدی نبودم. سال‌ها در بانک کار می‌کردم و در این مدت حتی یک بار هم کار خلاف انجام نداده‌ام اما حرف‌های افشین بدجوری وسوسه‌ام کرد و تصمیم گرفتم تن به این سرقت دهم.

  • همدستانت چطور؟ خبر داشتی که آنها با پول‌ها چه کار کرده‌اند؟

افشین بخشی از پول‌ها را در حساب‌های جداگانه در بانک گذاشته بود و بخشی از پول‌‌ها را هم خرج خرید زمین کرده بود. البته مدتی بعد از سرقت او چند بار به مقابل خانه‌ام آمد و با گفتن این جمله که سهم من بیشتر از او شده، می‌خواست بخشی از چک‌پول‌ها را به او بدهم که من هم حدود 50‌میلیون تومان به وی دادم.

  • چطور دستگیر شدید؟

ظاهرا قاضی پرونده و پلیس با توجه به نوع بریده شدن قفل متوجه شده بودند که همه این ماجرا صحنه‌سازی است و ما با استفاده از کلید وارد بانک شده بودیم. آنها می‌دانستند که در این سرقت یکی از داخل بانک هم نقش داشته است. برای همین نقشه‌ای طرح کردند که باعث شد من فریب بخورم.

  • این نقشه چه بود؟

مدتی قبل اعضای باندی دستگیر شدند که با شگردی مثل ما دست به سرقت از بانک‌ها در شهرهای مختلف می‌زدند. پلیس در روزنامه‌ها اعلام کرد که بانک شهرستان قدس«قلعه‌ حسن‌خان» هم توسط همین باند سرقت شده بود. وقتی خبر را در روزنامه‌ها خواندم، تصور کردم پلیس اشتباه کرده و متهمان را اشتباهی دستگیر کرده. برای همین خیالم راحت شد که دیگر دستگیر نمی‌شوم و تصمیم گرفتم چک‌پول‌ها را خرج کنم.

چند روز قبل 20 میلیون تومان از چک‌پول‌ها را به یکی از دوستانم دادم تا آنها را به بانک ببرد اما او در بانک دستگیر شد و پلیس را به محلی آورد که قرار بود مرا ببیند و من دستگیر شدم. بعد از آن هم 2 همدست دیگرم به دام افتادند و تازه آنجا بود که فهمیدم فریب نقشه پلیس و قاضی پرونده را خورده‌ام و آنها نقشه کشیده بودند که با اعلام دستگیری سارقان باند، کاری کنند که ما چک‌پول‌ها را خرج کنیم.

کد خبر 136622

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز