انتشار برخی از اخبار رسمی، برای فضاسازی و جهتدهی به افکار عمومی و یا منحرف ساختن آنان از واقعیتهاست. اخباری که در ایام جنگهای صعده توسط دولت یمن منتشر میشد از این قبیل بودند. چه بسیار حوادثی که در یمن اتفاق افتاده ولی حقایق آن، برای همیشه پنهان مانده، همچون قتل ابراهیم الحمدی و احمد القشمی 2رئیسجمهور یمن قبل از علی عبدالله صالح، که هنوز عاملان ترور آنها شناسایی نشدهاند.
اصرار علی عبدالله صالح برای ماندن در قدرت، یمن را بهسوی هرج و مرج سوق میداد زیرا وی علاوه بر جوانان و مردم، دشمنان زیادی برای خود درست کرده بود: علی محسن، برادران الاحمر، الحوثی، قبایل ریز و درشت، مردم جنوب و بالاخره القاعده که خطر آن توسط صالح بزرگنمایی میشد. نگرانی آمریکا ناشی از آن بود که صالح توانایی مقابله با همه دشمنان و بحرانهای خودساخته را از دست داده بود و با بحرانسازیهای متعدد برای اثبات ضرورت بقای خود در مسند قدرت، وضعیت را بدانجا کشاند که بهجای جلب نظر آمریکاییها، آنان را نگرانتر کرد. در نهایت وجود خودش مایه ناامنی و اضطراب شد زیرا احزاب مخالف بسیار کوتاه آمدند و موافقتنامه را امضا کردند درحالیکه در لحظات آخر، صالح از امضای موافقتنامه طفره رفت. حذف فیزیکی علی عبدالله صالح تنها راه باقیمانده بود تا زمام امور در یمن از دست آمریکا و سعودیها خارج نشود.
چنانچه علی عبدالله صالح توسط مردم ساقط میشد اولا زمام امور در یمن جدید، از دست آمریکا و سعودیها خارج میشد، ثانیا این اقدام، الگویی قابل صدور به کشورهای عربی دیگر بود. حادثه روز جمعه 13 خرداد 1390 نتیجه مطلوب را برای آمریکا رقم زد و آن هم خروج علی عبدالله صالح از یمن بود. درباره حادثه انفجار کاخ ریاستجمهوری گزارش رسمی منتشر نشده و احتمالا منتشر نخواهد شد و این حادثه جزء اسرار تاریخ یمن باقی خواهد ماند. لذا ابهامات بسیاری مطرح و بدون توضیح مانده است از جمله: عاملان حادثه و انگیزه آنها، نوع سلاح و مهمات بهکار رفته در انفجارها، حضور علی عبدالله صالح در زمان و مکان حادثه، اصابت و میزان جراحتها و یا فوت رئیسجمهور و... .
آنچه بهنظر میرسد این است که:
۱ـ وجود علی عبدالله صالح، مانعی در برابر انتقال مسالمتآمیز قدرت در یمن بوده است. حوادث روز یکشنبه اول خرداد برابر با ۲۲ ماه می، این ادعا را اثبات میکند.
۲ـ اکنون بازگشت علی عبدالله صالح به یمن بسیار بعید بهنظر میرسد. شرایط داخلی یمن و همچنین رفتار و گفتار بازیگران بینالمللی و منطقهای اینگونه نشان میدهد. لذا بهتر است دوران علی عبدالله صالح را پایان یافته تلقی کنیم و از این پس، به دوران انتقالی و برگزاری انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و اصلاح قانون اساسی یمن بپردازیم.
3ـ با فرض فوت علیعبدالله صالح (یا ناتوانی از ادامه ریاست ناشی از سوختگی شدید سر و صورت)، اعلام خبر میتوانست انفجار شادی و هیجان در یمن ایجاد کند و دیگر جایی برای طرح پیشنهادی شورای همکاری نبود و به عبارت دیگر، احزاب مخالف و جوانان زیر بار امضای آن نمیرفتند و انتقال قدرت در یمن مطابق منافع آمریکا پیش نمیرفت و جوانان و احزاب، بیدرنگ نسبت به تشکیل دولت موقت اقدام میکردند.
لذا آمریکا برای رسیدن به اهداف خود باید افکار عمومی را در این برهه حساس مدیریت و بهگونهای صحنه آرایی کند که احزاب مخالف و جوانان، طرح شورای همکاری را بپذیرند تا با امضای آن نسبت به اجرای بندهای آن ملتزم و متعهد باشند. اعلام سفر او به ریاض برای معالجه و سپس بازگشت وی، همگی در این راستا انجام شده است. برای تکمیل سناریو، احمد پسر علی عبدالله صالح و برخی از فرماندهان گارد و سران حزب حاکم در یمن باقی ماندهاند و مدام از بازگشت رئیسجمهور حرف میزنند. بر همین اساس امضای موافقتنامه باید در اسرع وقت انجام شود تا با گذشت زمان، دست آمریکا، عربستان و همدستان داخلیشان رو نشود.