- احزاب سیاسی و مشخصا احزاب مخالف دولت در یمن چه وضعیتی دارند و در این شرایط بهدنبال چه هستند؟
رویکردهای مخالفان دولت در یمن متفاوت است. برای نمونه، ائتلاف موسوم به اللقاء المشترک در چارچوب رویکردی غیرقابلقبول نزد جوانان انقلابی حرکت میکند. این ائتلاف مرکب از احزابی است که سابقا شریک نظام بوده و تصمیمگیریشان نه به دست خودشان بلکه به دست دیگران و مشخصا خانواده الاحمر است و خود این خانواده نیز از سوی عربستان سعودی هدایت و جهتدهی میشود. طبعا بزرگترین حزب مخالف یمنی، حزب التجمع الیمنی للاصلاح (حزب تجمع برای اصلاحات یمنی) است که حزبی با رویکرد اخوان المسلمینی است. احزاب دیگری هم هستند نظیر حوثیها که نقش مثبت و برجستهای در انقلاب یمن داشتند، چرا که در مذاکرات و دسیسهچینیهای رژیم صنعا و کشورهای خارجی که بهدنبال مطرح ساختن ابتکار عملهایی برای دور زدن انقلاب مردم یمن هستند، شرکت نکردند. این امر باعث شد تا جوانان انقلابی مواضع حوثیها را تأیید کنند؛ خاصه اینکه با تمامی ابزارها و امکانات در خدمت انقلابیون بودند و سعی نکردند خود را وکیل و وصی آنان بدانند. از این رو، هیچ نقد یا موضع انتقادی یا اتهاماتی علیه حوثیها وجود ندارد.
جنبش جنوب بخش دیگری از مخالفان دولت است که از بیش از 3 سال پیش بهدنبال جدایی از شمال است. در دوره اخیر اما در اقدامی تاکتیکی این امر را کنار گذاشت و به رویکرد عام مردمی برای سرنگونی نظام حاکم پیوست و خود را در موضع شک و شبهه قرار نداد؛ چرا که با این نظام وارد گفتوگو نشد و در هیچ ابتکار عملی سهیم نشد. در این بین، مخالفان خارج از کشور هم هستند که با تمام رویکردهای متفاوتشان، از انقلابیون حمایت کردند و در نهایت، باید از جوانان انقلابی یاد کرد که میتوان آنها را انقلابیون و تحرکات مردمی خواند تا اپوزیسیون.
در هر حال، اپوزیسیون با رویکردهای مختلفش، بهعلت تفاوت رویکردها و عاملان محرکش، نظرگاههای مشترکی ندارد؛ چرا که بخشی از اپوزیسیون، برنامهای ملی برای کشور ندارد بلکه احیانا برنامههای خاص خود و خارج از چارچوب ملی را پی میگیرد و گاه نماینده سیاستهای برخی طرفهای خارجی است.
- آیا مواضع احزاب منتقد و مخالف دولت، جایگاه و گوش شنوایی نزد جوانان انقلابی دارد یا خیر؟
بیتردید، از زمان آغاز انقلاب، رویکرد مشخص و تعریفشده این انقلاب، سرنگونی نظام بود، اما احزاب مخالف خواهان مذاکره با نظام حاکم بودند. این امر مخالفت جوانان انقلابی را بهدنبال داشت، زیرا با اهداف و رویکردهایشان در تعارض بود و از این رو، مواضع انتقادی و شدیداللحن جوانان انقلابی علیه احزاب اللقاء المشترک شدت گرفت. این احزاب خود را بیهیچ تفویضی نماینده و وصی مردم معرفی میکردند و بهدنبال راهحلی سیاسی بودند؛ حال آنکه هدف انقلابیون، سرنگونی نظام و محاکمه سرکردگان آن بود. از این رو، حتی میان رأس هرم احزاب اللقاء و دامنههایشان اختلاف وجود داشت. طرفداران این احزاب که با جوانان انقلابی همکاری داشتند، انسجامی با رهبران خود نداشتند؛ ضمن اینکه اکثریت جوانان انقلابی،مستقل بودند و وابستگی به حزب مشخصی نداشتند.
- نقش عربستان سعودی در حال حاضر و آینده یمن را چگونه ارزیابی میکنید، خاصه در پرتو ابتکار عمل ارائه شده از سوی این کشور برای برونرفت از بحران یمن و نیز هدیه 3میلیون بشکه نفتی پادشاه عربستان به یمنیها.
نقش عربستان نه فقط در حال حاضر و آینده یمن بلکه در گذشته این کشور هم آشکار بوده است. عربستانیها در مسائل داخلی یمن به طرز آشکار و منفیای دخالت میکنند، اما این امر بهطور دقیق از زمان علی عبدالله صالح بیش از پیش آشکار شده است؛ چرا که خود آنان وی را بر عرصه سیاسی یمن تحمیل کردند و از این رو، صالح نه نماینده یمن بلکه میتوان او را وابسته نظامی عربستان برای پیادهکردن و عملیساختن دستورها، طرحها و برنامههای سیاسی، اجتماعی و حتی دینی عربستان در یمن توصیف کرد. از زمان آغاز انقلاب یمن، عربستان سعودی با تمام ابزارها و امکانات از جمله اموال و اسلحه برای حمایت از این نظام اقدام کرد و صدها زرهپوش و خودروی نظامی خود را برای سرکوب انقلاب یمن، به کمک صنعا فرستاد. عربستان همچنان و تاکنون به لحاظ حمایت سیاسی و رسانهای و مالی، پوششی برای نظام صالح است و این امر نزد یمنیها و جوانان انقلابی کاملا رسوا شده است. عربستان با ابتکار عملی وارد عمل شد اما با مخالفت بخش گستردهای از یمنیها مواجه شد؛ چرا که از نظر یمنیها این ابتکار عمل، نوعی دسیسهچینی بود که عربستان از ورای آن در پی تحمیل اراده خود بر یمن درصورت سرنگونی صالح بود؛ کما اینکه ابتکار عمل یادشده نوعی تلاش برای نشاندن فردی مطیع عربستان نظیر صالح است.
اما آنچه اخیرا در رویارویی میان همپیمانان و مزدوران عربستان، یعنی خانواده الاحمر و نظام صالح شاهد بودیم، بازی و ترفندی سیاسی برای گمراهسازی افکار عمومی داخلی و خارجی است؛کما اینکه با این ترفند، بهدنبال آن بودند تا نوعی منازعه میان دو طرف را نشان بدهند اما هدف کلی این بازی سیاسی آن است که عربستان میخواهد یمنیها به درجهای از ناامیدی، سرخوردگی و هراس از وقوع جنگ داخلی برسند تا خود در دقیقه آخر از طریق یک ابتکار عمل سیاسی، مانند نجاتدهندهای فرا برسد. اما این ابتکار عمل کاملا طراحی شده و متناسب با برنامهها و طرحهایش در نقشه سیاسی یمن است. عربستان پس از ترور نافرجام صالح به یمنیها نشان داد که خود همچنان دوست نخست و وفادار اوست؛ چرا که او را برای درمان پذیرفت و همچنان بر طبل امکان بازگشت صالح به یمن میکوبد؛ این مسئله یمنیها را بیش از گذشته خشمگین کرده زیرا رفتن صالح از نظر یمنیها به معنای پیروزی انقلاب است.
- در این میان، القاعده در کجای معادله جاری در یمن قرار میگیرد؟
القاعده ابزاری ساخته دست عربستان و یمن و با هماهنگی و نظارت آمریکاست و این ابزار طی 20 سال تنها در چارچوب طرحهای نظام صالح، عربستان و آمریکا عملیات خود را انجام داده، چرا که این عملیاتها برای صالح مصرف داخلی و خارجی داشته است و نظام یمن آن را برای کسب حمایت مالی و سیاسی به کار میگیرد و از این رو، معتقدیم القاعده در یمن بخشی از نظام است؛ این نیز هست که نظام حاکم درباره القاعده اغراق فراوان کرده است. پس از انتقال قدرت به دست یمنیها، این پرونده بسته خواهد شد.
- درصورت کنارهگیری صالح از قدرت، مهمترین چهرههای سیاسی برای جانشینی وی کیستند؟
در این زمینه، سناریوهای متعددی مطرح است. مثلا احزاب اللقاءالمشترک، عربستان و خانواده الاحمر بهدنبال مطرح کردن عبدربه منصور برای ریاستجمهوری انتقالی هستند زیرا وی شخصیتی مطیع سیاستهای این اطراف است. اما جوانان انقلابی بهدنبال یک شورای انتقالی مدنی هستند که نماینده تمامی جریانها و گروههای سیاسی باشد؛ مسئلهای که چندان مورد علاقه عربستان نیست زیرا نگران است شخصیتی خارج از دستوراتش معرفی شود. پسران الاحمر نیز نمیخواهند خود را بهعنوان رئیسجمهور مطرح سازند؛ آنان میخواهند وزارتخانههای اطلاعات، دفاع و کشور در دستشان باشد و رئیسجمهور بهعنوان ابزاری دستنشاندهشان باشد. اما تقریبا شبه اجماعی در میان شمالیها مطرح است که رئیسجمهور آینده جنوبی باشد به این شرط که آن فرد سرسپردهشان باشد. احمریها شخصیتهای جنوبیای نظیر محمد باسندوه، دکتر یاسین سعید نعمان، عبدربه منصور، علی ناصر محمد و نیز حیدرابوبکر العطاس را مطرح میسازند که همگی جنوبیاند و تابع خطمشی احمریها و عربستانیها هستند.
یمن از استقلال تا انقلاب
1918: با فروپاشی امپراتوری عثمانی، شمال یمن مستقل میشود و زیر حکومت امام یحیی قرار میگیرد.
1948: امام یحیی،ترور و احمد پسرش با شکست دادن مخالفان، جانشین وی میشود.
1962: با مرگ امام احمد، فرماندهان ارتش قدرت را به دست میگیرند و جمهوری عربی یمن را پایهگذاری میکنند.
1967:یمن جنوبی متشکل از عدن و منطقه تحتالحمایه سابق عربستان جنوبی شکل میگیرد و بعداً جمهوری دمکراتیک خلق یمن نام میگیرد.
1978:علی عبدالله صالح رئیسجمهور جمهوری عربی یمن میشود.
1990:جمهوری متحد یمن به ریاستجمهوری صالح تشکیل میشود.
1993:علی سلیم البعید معاون رئیسجمهور به عدن میرود و ادعا میکند جنوب به حاشیه رانده شده است.
1994:صالح وضعیت فوقالعاده اعلام و البعید و سایر اعضای جنوبی دولت را برکنار میکند. البعید در عدن استقلال جمهوری دمکراتیک یمن را اعلام میکند. نیروهای شمال عدن را تصرف میکنند و رهبران جداییخواه به خارج فرار میکنند.
2000:در حمله القاعده به ناو یواساس کول که در آبهای یمن لنگر انداخته بود، 17 نظامی آمریکایی کشته شدند.
2003:10 مظنون اصلی حمله به ناو یواساس کول از زندان عدن میگریزند.
2005:بیش از 200 نفر در جریان درگیری نیروهای دولتی با طرفداران حسینالحوثی، روحانی رهبر حوثیها کشتهشده و درگیریها شدت میگیرد.
2006:علی عبدالله صالح بار دیگر در انتخابات ریاستجمهوری پیروز میشود.
2007:حمل اسلحه در صنعا و برگزاری تظاهرات بدون مجوز ممنوع میشود.
2008:حمله به سفارت آمریکا در صنعا 18 کشته بر جای میگذارد.
2011:در پی انقلاب در تونس که باعث تشویق خیزش مردمی در دیگر کشورهای عربی میشود، علی عبدالله صالح وعده میکند فقط تا سال 2013 رئیسجمهور باشد.