شهرام شکیبا یکی از طنزنویسان شناخته‌شده کشور است و خیلی‌ها، دست‌کم برخی از نوشته‌ها و شعرهای طنزش را در مطبوعات خوانده‌اند.

شهرام شکیبا

شکیبا به‌تازگی 2 کتاب طنز با نام «دو تخم‌مرغ در مه»، شامل طنزهای سینمایی و جلد نخست مجموعه «صفحه آخر» شامل طنزهای سیاسی-اجتماعی‌اش را منتشر کرده است. این دو کتاب برای نخستین‌بار در نمایشگاه کتاب امسال ارائه شده و فروش خوبی هم داشته‌اند. به انگیزه انتشار این دو کتاب با شکیبا درباره شرایط امروز و آینده طنز در کشورمان به گفت‌وگو نشسته‌ایم؛ گفت‌وگویی که طبیعی است رگه‌های طنز روشنی دارد و گاهی نیش و نوش‌های معمول نوشته‌ها و نگاه این طنزپرداز به وضوح در آن دیده می‌شود.

  • آقای شکیبا، وضعیت فعلی و چشم‌انداز آینده طنزنگاری در مطبوعات کشور به‌خصوص طنز سیاسی را از نگاه خودتان بگویید.

اگر درباره آینده بخواهیم صحبت کنیم، نیاز به جن‌گیر و رمال است. پس کار من نیست، اما در واقع شرایط به‌گونه‌ای نیست که بخواهیم پیش‌بینی کنیم که چه پیش می‌آید چون معلوم نیست چه پیش می‌آید. فکر نمی‌کنم 2سال پیش کسی فکر می‌کرد، در جایی که امروز هستیم، ایستاده باشیم. اما درباره زمان حال می‌توانم صحبت کنم.خب از زمان حال صحبت کنیم.درباره همین حالا هم، اینکه بخواهیم صحبت کنیم و شرایط را ترسیم کنیم، غیرعادی است، چون کسی نمی‌داند چه خبر است. طنزنویسان به اندازه کفایت نمی‌نویسند. تعداد ستون‌های طنز در مطبوعات بسیار کم است و بسیاری از سایت‌های خبری - تحلیلی، باکس طنز ندارند. اما خوب است که در رسانه‌های مختلف معدود مواردی دیده می‌شود. مثلا ستون گفت و شنود روزنامه کیهان یا ستونی که رضا رفیع در روزنامه جام‌جم می‌نویسد، نوشته‌های ابراهیم رها در روزنامه روزگار، حسین قدیانی در جوان یا جلال سمیعی در هفت‌صبح نمونه‌هایی از مطالب طنز چه از نوع اجتماعی و چه سیاسی در روزنامه‌های ما هستند.

  • از بعضی افراد نام بردید که من شخصا اعتقاد ندارم طنزنویس هستند یا بهتر بگویم، آنها را طنزنویس نمی‌دانم. من این موضوع را به حساب حرفه‌ای بودن شما می‌گذارم که همه این مطالب را مطالعه می‌کنید. چون من به‌عنوان یک مخاطب بسیاری از این ستون‌ها را نمی‌خوانم.

خب ببینید این ستون‌ها و این قلم‌ها در حال حاضر با این نام مشغول به کار هستند. حالا می‌توان قوی یا ضعیف بودن‌شان را مورد بررسی قرار داد. زیاد بودن تعداد این ستون‌ها خوب است اما اینکه کیفیت مطلب در چه سطحی است یا اینکه ذاتا طنز هستند یا هتاکی، بحث دیگری است. گاهی در ستون‌های طنز به جای طنز، هجو می‌بینیم. حتی اگر این مطلب هنرمندانه نوشته شود، باز یک هجو است. وقتی جانب ادب در طنز رعایت نشود، هجو متولد می‌شود. من نام نمی‌برم اما چنین چیزی را هیچ وقت در طنزهایی که ابوالفضل زرویی نوشته است، نمی‌بینید. یا هیچ وقت رنگی از هجو را در نوشته‌های سیدعلی میرفتاح پیدا نمی‌کنید. بعضا دوستانی که مشخصا به یک جریان یا جناح متصل هستند، به حیطه هجو نزدیک می‌شوند تا طنز نوشتن. اگر طنزنویس تبدیل به ارگان یک حزب یا جریان شد، ناخودآگاه باید تحت امر باشد و نمی‌تواند مستقل به مسائل نگاه کند. البته شاید طنزنویس نگرش شخصی داشته باشد و نسبت به یک جریان، علقه داشته باشد، اما با اعمال نگرش‌اش در‌اثر، به کارش ضربه می‌زند.

  • طنز مطبوعاتی امروز کشور را چقدر محصور در ملاحظات مختلف می‌دانید؟ آیا اصلاً حصاری در کار است؟

هر آنچه پیرامون طنز است، 2‌وجه دارد. یک طرف قضیه ما طنزنویس‌ها هستیم و طرف دیگر به قول قدیمی‌ها، ارباب جراید هستند. گاهی اوقات شده است که ما خرابکاری کرده‌ایم و آنقدر تند رفته‌ایم که در واقع صاحب جریده با مشکل روبه‌رو شده است. بحثی هم وجود دارد و آن اینکه وقتی جو سیاسی به سمت تندی میل کند، وقتی آرامش و تعامل فکری میان جریان‌های سیاسی وجود نداشته باشد یا جناح‌ها فکر می‌کنند همه باید با آنها موافق باشند، نشاطی در جامعه وجود نخواهد داشت.

این نشاط طبیعتا در فضای مطبوعات و طنزنویسی هم وجود نخواهد داشت. در کشور ما اهالی سیاست دچار سوء‌تفاهم هستند. این می‌شود که مدیران مسئول، دست به عصاتر به سراغ طنزنویس‌ها می‌روند. متأسفانه یک دید کلی غلط هم در مورد طنز، میان مردم وجود دارد. وقتی طنزنویس، مطلبی درباره کسی می‌نویسد، این موضوع بین مردم اینگونه بیان می‌شود که فلانی، فلانی را زد. اما به‌خدا کسی، کسی را نزده است؛ طنز‌نویس آمده تذکری داده و رفته. خب، در این فضایی که پراز سوء‌تفاهم است، طنزنویسی بسیار دشوار است و همین می‌شود که تعداد ستون‌های طنز پایین می‌آید. نمونه دیگر وقتی است که جریان سیاسی حاکم، فضای بازی برای طنزنویسان هم‌فکرش می‌سازد. در این فضا برای این طنزنویس‌ها حاشیه امن ایجاد می‌شود و دست‌شان باز است تا هر کاری که می‌خواهند بکنند و هجو بنویسند؛ البته این موضوع آفت کلی میان ما ایرانیان است. ما هم قواعد صحیح طنزنویسی را نمی‌دانیم و وقتی مجالی به دست می‌آوریم، دست به هجو می‌زنیم.

  • پس قائل به‌وجود ملاحظات و محدود شدن طنز مطبوعاتی به این وسیله هستید؟

بله. این ملاحظات وجود دارد و از 2زاویه به طنز ضربه زده‌است. جنبه اول زیان این است که این ملاحظات در جاهایی صدای طنز را خاموش کرده‌اند یا بهتر بگویم، ترمز دستی را کشیده‌اند. اما در وضعیت دوم، یکجا پدال ترمز را کنده و به کناری انداخته‌اند. در این میان، سالم رساندن بار به سرمنزل مقصود، رندی فراوان می‌خواهد.

  • حالا چه شد که شما رو به طنزنویسی سیاسی آوردید؟

طنزنویس ناگزیر از پرداختن به سیاست است؛ یعنی طنزنویسی که به سیاست نمی‌پردازد، صرفا می‌شود یک فکاهی‌نویس. این شد که من هم ناخودآگاه به این سمت رفتم.

  • روزگاری بود که هفته‌نامه گل‌آقا منتشر می‌شد و طنزنویس‌ها و کاریکاتوریست‌ها گرد کیومرث صابری جمع شده بودند و مطالب طنز تولید می‌کردند. آن روزها شاید اوضاع طنز مطلوب بود، اما طنز امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در‌حال صعود است یا رکود؟

خلاصه کلام اینکه طنز امروز ما، بی‌صاحب است. گل‌آقا آن روزها نقش پدری برای صنف طنزنویس‌ها را داشت. اگر لازم بود شفاعت یک طنزنویس را میان جماعت سیاست‌مدار، می‌کرد، ضمن اینکه اهالی طنز را زیر بال و پر داشت؛ البته اینگونه هم نبود که طنزنویس‌ها هر طور و هر جور که می‌خواستند، بنویسند، بالاخره چارچوب‌هایی وجود داشت. گل‌آقا نوع نگاهش را آموزش می‌داد. اما امروز طنزنویس‌ها نگاه خودشان را دارند.

  • استنباطی که از سخنان شما دارم، این است که گل‌آقا به‌نوعی پدرخوانده صنف طنزنویسی بود؛ یعنی می‌گویید، طنز ما به یک پدرخوانده احتیاج دارد؟

شاید تعبیر پدرخوانده زیبا نباشد. من لفظ بزرگ‌تر را بیشتر می‌پسندم. بله، به‌نظرم برای طنز مطبوعاتی امروز ما، یک بزرگ‌تر مانند گل‌آقا لازم است تا به آن دوران اوج برگردیم.

  • گفتید که بعضی‌ها فکر می‌کنند طنزنویس با نوشتن درباره یک فرد او را کوبیده است. لطفاً کمی بیشتر این موضوع را باز کنید.

من همیشه و هر جا به اهل سیاست و دوستانی که با سیاست سروکار دارند، می‌گویم باور کنید که اگر کسی انتقاد می‌کند، دوست شماست؛ طنزنویس دوست شماست. اگر این نگاه در میان مسئولان نهادینه شود، به آن پویایی و نشاطی که اشاره کردم، می‌رسیم. اما اگر فکر کنیم کسی با نوشتن مطالب طنز درباره ما، ما را کوبیده است، هیچ وقت جامعه پویا و مطبوعات شاداب نخواهیم داشت. امیدوارم به آن جامعه آرمانی برسیم. اگر کسی دشمن مسئولان باشد، ایرادات‌شان را به آنها گوشزد نمی‌کند تا همان عیب و اشکالات موجب از بین رفتن‌شان بشود. به خدا طنزنویس‌ها، دوست و خودی هستند.

  • یک سؤال شخصی بپرسم. طنز چقدر در زندگی شخصی شما دخیل است؟

دخیل نیست. من آدمی جدی هستم. اگر به این نگاه برسی که با همه چیز شوخی کنی، متوجه می‌شوی که دنیا اصلا با تو شوخی ندارد و خیلی هم جدی است. طنزنویس گاهی یک پرده بالاتر را می‌بیند و نوشتن برایش حکم پیش‌گویی را دارد؛ چرا که شاخک‌های تیزتری نسبت به دیگران دارد. به‌نظرم طنزنویسی در روزگار ما می‌تواند یکی از نمودهای روشنفکری باشد و طنزنویس می‌تواند وجدان آگاه جامعه باشد. طنزنویسان با هوشیاری و نگاه تیزشان می‌توانند به سرعت به مشکلات و کمبودها پی ببرند و آنها را گوشزد کنند تا هر چه زودتر رفع و رجوع شوند.

کد خبر 137231

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز