داستان از این قرار است که همزمان با افتتاح یک مغازه دودهنه فروش لوازم خانگی در همسایگی ما، گودبرداری یک زمین بایر قدیمی که سالها بر اثر اختلافات وراث تبدیل به زبالهدانی شده بود، آغاز شد. ما هم کلی خوشحال شدیم که هم از این پس برای خرید لوازم خانگی البته با تخفیف و اقساط از لطف و احسان همسایه عزیزمان برخوردار میشویم و هم از معضل کهنه زمین بایر که تبدیل به زبالهدانی شده خلاص میشویم.
اما به قول قدیمیها ما هم چوب را خوردیم و هم پیاز را، چون، گودبرداری زمین بایر و رفتوآمد کامیونهای سنگین علاوه بر خاکآلود کردن فضا، پیوسته صدای آژیر دزدگیر مغازه لوازم خانگی را به صدا درمیآورد. با گذشت چندهفته سروصدای رفتوآمد کامیونها کاهش پیدا کرد و صاحب مغازه لوازم خانگی هم طوری دستگاه دزدگیر مغازه را رفع و رجوع کرد که آلودگی صوتیاش کم شد.
اما از اواخر پارسال ساختمان چند طبقه جدید که به جای زمین بایر سابق برآمده بود، به صورت سکونتگاه همسایگان جدید ما درآمد؛ همسایگان جدید با خودروهای جدید و افزون بر ظرفیت پارکینگ از راه رسیدند و با به صدا درآمدن تعدادی از دزدگیر خودروها که در مقابل ساختمان نوبنیاد پارک شده بودند، خواب ما آشفته شد. در واقع بیآنکه هنوز از لوازم خانگی ارزانتر و قسطی از مغازه همسایه برخوردار شویم، با آلودگی صوتی جدید روبهرو شده بودیم! چارهای نبود، مذاکرات را با ساکنان مجتمع جدید آغاز کردیم که تا حدی افاقه کرد و سروصدای دزدگیرها کم و قابل تحمل شد.
اما با رفتن یک همسایه و آمدن همسایه جدید، دوباره صدای دزدگیر در محله ما میپیچد. همین حالا که این سطور را مینویسم صدای دزدگیر یکی از همان خودروها، کلی برای اعصاب من اسباب زحمت شده است؛ خب چه میشود کرد، این هم از تزاحمات هزاره سوم میلادی است. ظاهرا دزدگیر برای این اختراع شد که دزدها را به دام بیندازد اما در شهرهای بزرگ مثل تهران دزدگیرها پیش ازآنکه دزدان را به دام بیندازند، شب و روز در کار فرسودن اعصاب شهروندان هستند.اکنون باید برای مقابله با این بلای صوتی چاره اندیشی شود.