بعدازظهر جمعه دو هفته پیش هنگام برگشت از عیادت یکی از بستگانم در خیابان منتظر تاکسی بودم و طبق معمول جمعه‌ها، به جز تاکسی‌های دربستی، به ندرت تاکسی با خدمات معمولی یا خطی دیده می‌شد.

طنز

در آن لحظات انتظار، ناگهان یک خودرو لوکس و مدل بالا پس از آنکه راننده از سرعتش کاست، آرام مقابل من ایستاد. راننده شیشه را پایین کشید و با صدا کردن نامم با من شروع به احوالپرسی کرد. طنین صدایش، خاطرات چند سال پیش را برایم زنده کرد. یک روز جوانی به بقالی محله ما مراجعه کرده بود تا در کنار مغازه او، یکی دوجعبه میوه و تنقلات بچیند و کاسبی مختصری داشته باشد، البته زیر‌پله‌ مجاور بقالی را هم یک آشنا در اختیار او گذاشته بود. صاحب مغازه هم که انصافا آدم‌ خوش‌قلب و خیری است موافقت کرد.جوان لاغراندام آن روزها، از یک جعبه میوه‌ شروع کرد و بعدها شد 2 و 3 جعبه و کاروبارش بدنبود.

مردم محله خیلی وقت‌ها از او خرید می‌کردند اما ناگهان دیدیم، یک روز تنها یک جعبه میوه آورده و همه میوه‌ها خارجی هستند؛ حتی انگور که در آن فصل در مملکت ما به کلی نایاب بود.هر چقدر به او گفتیم که میوه‌های خارجی به دلیل گران بودن و ناسازگاری با ذائقه ایرانی‌ها خریدار چندانی ندارد، می‌گفت، فعلا نون توی این کار است. وقتی متوجه منظورش شدم که دیدم، همان میوه‌های خارجی مشتریان خودش را دارد که مفصل هم خرید می‌کنند.

میوه‌فروش محله را دیگر ندیدم تا آن روز که فرصت دیدار دست داد و با هم نشستیم و ضمن نوشیدن قهوه، گفت‌وگو هم کردیم.می‌گفت که واردکننده‌های میوه خارجی، باید روی این کار شناخت کافی داشته باشند. مثلا بدانند توت‌فرنگی چین را کی باید وارد کنند، پرتقال مصری در چه فصلی مشتری دارد، انگور ترکیه و سیب فرانسه را در چه زمانی باید به بازار داخلی رساند و همچنین واردات پیاز خارجی با چه شرایطی مقرون به صرفه است.فهمیدم که یک‌پا خبره شده است. اما از او پرسیدم، وقتی کشاورزان بوشهر، به علت نبود مشتری، خروارها پیاز را به قول خودشان زنده‌به‌گور می‌کنند، چه نیاز به وارد کردن پیاز خارجی است؟با تعجب نگاهی به من کرد و گفت: همین فکر‌ها رو می‌کنی که هنوز یه‌لاقبایی و تو خونه اجاره‌ای زندگی می‌کنی!

کد خبر 136310

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز