پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: گروهی از افراد "دروغگویان مرضی" هستند، به این معنا که بدون دلیل واضحی به طور مداوم دروغ می‌گویند.

truth-lie

اغلب ما گاهگاهی به تحریف حقیقت گرایش پیدا می‌کنیم، و حتی صادق‌ترین افراد گاهی "دروغ‌های مصلحت‌آمیز" می‌گویند تا از جریحه‌دار کردن احساسات دیگران خودداری کنند.

اما گروهی از افراد "دروغگویان مرضی" هستند، به این معنا که بدون دلیل واضحی به طور مداوم دروغ می‌گویند. رفتار این افراد باعث حیرت دانشمندان و در اغلب موارد باعث سردرگمی خود این افراد می‌شود.

چارلز دایک، استاد بالینی روانپزشکی در دانشگاه ییل در این باره می‌گوید: "دروغگویان مرضی الگوی مکرر، مداوم، و افراطی از دروغگویی یا رفتارهای مبنی بر دروغ را بروز می‌دهند که هیچ نفع یا مزیت ظاهری برای آنها ندارد."

در انتهای دیگر این طیف افراد نادری قرار می‌گیرند که شاید بتوان آنها را "راستگویان مرضی" نامید. این افراد از گفتن دروغ‌‌های کوچک معمول و پذیرفته‌شده در برخوردهای اجتماعی پرهیز می‌‌کنند، و حقیقت را صریح و پوست‌کننده به زبان می‌آورند که باعث می‌شود روابط اجتماعی آنها دچار تنش شود.

نکته جالب این است که این "ناتوانی در دروغ گفتن" یک ویژگی رایج در اختلالات رشدی مانند اوتیسم با کارکرد بالا و

است.

تونی اتوود، استاد روانشناسی در مرکز "مایندز اند هارتز"، یک کلینیک آسپرگر و اوتیسم در بریسبین استرالیا در این باره می‌گوید: "افراد مبتلا به سندروم آسپرگر گرایشی به ساده‌لوحی و رک بودن بیش از حد نشان می‌دهند- این افراد ممکن است همیشه حرف راست بزنند."

روانشناسی و علوم اعصاب شواهدی درباره علت اینکه برخی از افراد مانند آب خوردن دروغ می‌گویند و عده‌ای در ریاکاری و حفظ ظاهر یا شناسایی این صفات در دیگران عاجزند، به دست داده است.

بررسی این این دو سر متضاد این طیف، می‌تواند به ما کمک کند به شناخت بهتری از دروغگویی روزمره انسان‌‌ها که برای اجتناب از به درد سر افتادن یا آسیب دیدن یا برای سوءاستفاده از دیگران انجام می‌شود، دست پیدا کنیم.

دایک می‌گوید: " اگر مقصود از دروغ‌گفتن بیان سخنانی به قصد فریفتن دیگران باشد، همه ما هر روز دروغ می‌گوییم."

دروغگو، دروغگو

دروغگویی مرضی در محافل روانپزشکی با اصطلاح "سودولوجیا فانتاستیکا" مورد اشاره قرار می‌گیرد، هر چند که تا به حال به عنوان یک عارضه مجزا طبقه‌بندی نشده است.

به گفته دایک آنچه بیش از همه تعجب را درباره دروغگویی مرضی برمی‌انگیزد، این است که این رفتار نه تنها به نفع فرد نیست، بلکه به ضرر او تمام می‌شود. این دروغگویی افراطی ممکن است موقعیت شغلی و زندگی خانوادگی فرد را متزلزل کند و حتی در نتیجه اتهام‌زنی به خود باعث شود سر و کار فرد به دادگاه بیفتد.

عجیب‌تر اینکه این دروغ‌ها ممکن است آنقدر آشکار باشند که به سادگی دست فرد را رو کنند. دایک می‌گوید: "نه تنها این دروغ‌ها نفعی برای فرد ندارد، بلکه در اغلب موارد به راحتی قابل‌شناسایی هستند."

دایک مثالی از این نوع دروغگویی را در مورد همکاری می‌زند که می‌گفت چند ساعت دیگر باید به پرواز هواپیما برسد. اما این همکار قصد نداشت با گفتن این حرف از آمدن به یک جلسه شانه خالی کند. این همکار در ادامه روز در اداره ماند و یک دروغ دیگر به دروغ قبلی اضافه کرد و گفت پروازش لغو شده است. و این الگوی دروغ‌سازی ادامه پیدا می‌کند. و روز بعد او داستان دروغین جدیدی سرهم می‌کند.

بسیاری از ما به مواردی این چنین برخورد کرده‌ایم، اما به گفته دایک هنوز در مورد شیوع دروغگویی مرضی آمار قابل‌اعتمادی وجود ندارد، اما به هر حال خصوصیتی ناشایع نیست.

ذهنی پر از حقایق

گرچه این نوع دروغگویی افراطی برای اغلب ما کاری نامعقول جلوه می‌کند، برای افراد دچار سندروم آسپرگر انجام چنین کاری اصولا ناممکن است.

افراد دچار سندروم آسپرگر به جز اینکه اصولا نمی‌توانند دروغ بگویند، در شناسایی کلمات یا اعمال دروغین دیگران نیز دچار مشکل هستند.

آتوود در این باره می‌گوید: "مبتلایان به سندروم آسپرگر فکر می‌کنند که سایر افراد نیز مانند آنها راستگو هستند، و به این ترتیب آنها زودباور و آسیب‌پذیر می‌شوند."

سندروم آسپرگر با اختلال در تعاملات اجتماعی و علائق و رفتارهای محدود و تکراری مشخص می‌شود. به گفته اتوود این افراد "تنها به حقیقت توجه دارند، نه احساسات افراد."

یکی از ویژگی‌های کلیدی برای اجتماعی‌شدن و پی‌بردن به ظرائف آن، به دست آوردن "نظریه ذهن" است، یعنی توانایی نسبت دادن حالات ذهنی متفاوت به دیگران.

به گفته اتوود داشتن نظریه ذهن فرد را قادر می‌کند افکار، احساسات یا باورهای دیگران را دریابد.در بیماران آسپرگر این توانایی به درستی رشد نکرده است و در نتیجه آنها در همدلی کردن با دیگران دچار مشکل زیادی هستند. نکته جالب این است که این خصوصیت باعث می‌شود که فرد نتواند رفتارهای فریبکارانه انجام دهد، آسپرگری‌هایی که یاد می‌گیرند دروغ بگویند، اغلب این کار بسیار بد انجام می‌دهند.

اسکن مغزی با استفاده از MRI کارکردی (که میزان فعالیت بخش‌های متفاوت مغز را نشان می‌دهد) اساس مغزی این نقصان را نشان داده است.

بیماران آسپرگر و اوتیستیک فعالیت کمتری در قشر پیش‌پیشانی مغز ( بخشی که به آن "مغز اجتماعی" می‌گویند) نشان می‌دهند. به گفته اتوود در مبتلایان به سندروم آسپرگر این بخش مغز دچار اختلال کارکرد است و در MRI کارکردی روشن نمی‌شود.

دروغگویان بالفطره

تا حدی به نظر می‌رسد که مغز انسان‌ها طوری تکامل یافته است که بتواند همنوع‌شان را بفریبد. در نخستی‌ها (پریمات‌ها) که در ساختارهای پیچیده اجتماعی زندگی می‌کنند، فریبکاری رایج است. برای مثال شمپانزه‌ها به طور عامدانه گروه را از رسیدن به یک منبع غذایی مطلوب منحرف می‌کنند، و بعد به آنجا برمی‌‌گردند تا به تنهایی غذا را بخورند.

پژوهشگران کشف کرده‌اند که هر چه مغز در گونه‌های نخستی‌های بزرگتر می‌شود، فریبکاری آنها هم بیشتر می‌شود. (بنابراین معقول به نظر می‌رسد که انسان‌ها با داشتن بزرگترین مغز، در صدر فریبکاران قرار بگیرند!). پژوهشگران نشان داده‌اند توانایی حافظه و انتزاع برای به کار بردن زبان و ظاهر برای فریب‌دادن دیگران نیاز به مقدار زیادی قدرت مغزی دارد.

نکته جالب اینکه اسکن‌های مغزی نشان داده‌اند که ساختار بخش پیش‌پیشانی مغز (مغز اجتماعی) در دروغگویان مکرر با مغز افراد معمول متفاوت است. یک بررسی در سال 2005 نشان داد که این دروغگویان 22 درصد "ماده سفید" بیشتر و 14 درصد "ماده خاکستری" کمتری نسبت به افراد عادی دارند.

ماده سفید نقش سیم‌کشی در مغز را دارد و ماده خاکستری حاوی هسته‌های سلولی است که در این ناحیه در کنترل تکانه‌ها (رفتارهای آنی) دخیل هستند.

دایک می‌گوید: "اگر ماده سفید بیشتر در این ناحیه داشته باشید، توانایی بیشتری در دستکاری اطلاعات کلمات را پیدا می‌کنید و می‌توانید افکارتان طوری به هم ببافید که احتمالا دیگران نمی‌‌‌توانند."

دایک که در تحقیق سال 2005 شرکت نداشته است، اشاره می‌کند که این تحقیق بر روی جنایتکاران و افراد دارای رفتارهای ضداجتماعی انجامن شه بود که بر خلاف دروغگویان مرضی، عامدانه دروغ می‌گویند.

در واقع انگیزه دروغگویان مرضی از این رفتارشان همچنان بی‌پاسخ مانده است.

فرضیه پژوهشگران این است که دروغگویان مرضی از فریب دادن دیگران احساس نوعی هیجان روانی می‌کنند. دایک می‌گوید: "باید نوعی ارضای درونی وجود داشته باشد که آنها را به انجام این کار وا می‌دارد، هر چند در این موارد شواهد مطمئنی نداریم."

در هر حال همانطور که بسیاری از ما قبول داریم دروغگویی هیچوقت ارزشش را ندارد.

LiveScience

کد خبر 153879
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز