به واقع مخاطب درحالی با چهرهای منطبق بر جوانان ایرانی معاصر در تمامی وجوه رفتاری و گفتاری و قواعد تیپولوژی هنری از طریق نقش آفرینی این دو آشنا میشد که در دیگر تلاشهای بازیگران جوان، حدود اجرا از قواعد تیپ فراتر نمیرفت و بیشتر با شبح و کاریکاتوری از جوان ایرانی در نقشهای سینمایی روبهرو میشدیم که اغراق در تمامی ویژگیها و حالات، شاخص رفتاری آنها به شمار میرفت و از اینرو وقتی پژمان بازغی و حامد بهداد درمجموعه سایه آفتاب به آن تصویر زنده و جاندار از جوان پایین شهری رسیدند، تمامی مخاطبان حتی دیالوگهای این بازیگران و سبک گویشی آنها را تا مدتها در ذهن داشتند.
از اینرو با توجه به این پیشینه، تصویری که با شنیدن نام بهداد در ذهن مخاطب شکل میگیرد شمایل یک جوان پرفعل و انفعال است که رسم زمانه را بر نمیتابد و ضدآن بر میآشوبد. چنین تصویری از حامد بهداد که شور درونی و میل بیحد و حصر به بازیگری را با هیجان اغراق آمیزی از برونگرایی حالات کاراکتر در میآمیزد در آثار متقدم این بازیگر جلوهای پررنگ داشته و بهداد درحالی طیف اجرایی جوان پایین شهری، بالا شهری، مذهبی، معترض و بدمن، قامت هنری خود را صیقل داده که حتی دقیقهای حضور در آثار سینمایی را با صفات منحصر به فرد خود از جمله رفتار هرج و مرج گون و ستیزگیهای اجتماعی، به فرصتی طلایی برای آن فیلم بدل کرده است و منطبق برهمین ویژگیهای رفتاری است که تصور حضورش در نقش فردی آرام و خونسرد، کمی خارج از قاعده بهنظر میرسد.
در واقع آنچه ازسایه آفتاب تاکنون بهعنوان وجهی پررنگ از حضورهای سینمایی و تلویزیونی اش قابل رهگیری است جلوه نمایی در نقشهای پرتنش با رفتارهای برونگرایانه اغراق گون است و حتی دربینابین این نقش آفرینیها، حضوری گرم در کاراکتر فؤاد نیز شمایل جوان عاصی را نمیشکند و اینگونه است که هنر بازیگری بهداد که از تصویری کمرنگ در سایه آفتاب شروع شد و با نقش محوری در روز سوم به اوج رسید در میانه مسیر و در قالبهایی چون بوتیک، کافه ستاره و دایره زنگی به وجهی تکاملی انجامید و با جرم گوشههایی دیگر از توانش را در معرض دید قرارداد تا بیش از هر وقت دیگری، قدرت فنیاش را در ترسیم نقش نشان دهد و براین نکته تاکید کند که بازیگر بزرگ معنا بخش نقشهای سینمایی است.
حامد بهداد حتی در تجربههای نه چندان مطلوبی چون سقوط آزاد و نارنجی پوش نیز وجه اختصاصی بازیگریاش را نمود میدهد و به نوعی با تاکید برهمان حسهای آشنای پرش پلک، به هم ریختگی اجزای چهره یا تغییرات فیگوراتیو برمبنای حسهای سرصحنه ومنطبق برموقعیتها ولحظههای فیلم نوعی نزدیکی حسی را با مخاطب ایجاد میکند؛ مخاطبی که بازیگر جوان و عاصی را در این شمایل نامتعارف و پراغراق پذیرفته است و او را در قامت یک سوپراستار نگاه میکند.