سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۱ - ۰۴:۰۲
۰ نفر

گروه ادب وهنر- نیما بهدادی مهر : سابقه دفتر فیلمسازی تهیه‌کنندگان فیلم پس‌کوچه‌های شمرون پس از شکل‌گیری انقلاب اسلامی دو سویه متفاوت را در بر می‌گیرد.

سینما - فیلم عطش

در یک سوی آن آثاری گیشه پسند و درعین حال دغدغه مند و خوش‌ساخت همچون آواز قو و عطش وجود دارند و در سوی دیگر خیل آثار تجاری کم مایه‌ای که به فیلمفارسی پهلو می‌زنند. حال سؤال این است که چرا این دفتر فیلمسازی که قابلیت‌های خود در ساخت فیلم‌های تجاری قابل بحث را در مواردی به‌صورتی کاملا واضح نشان داده است همواره نتوانسته در این مسیر گام بردارد و رویکرد گیشه‌ای‌اش را با معیارهای استاندارد منطبق کند؟

در پاسخ به این سؤال باید به زنجیره‌ای گسترده از مفاهیم اشاره کرد که البته از حوصله این مطلب خارج است اما به اختصار می‌توان دلایلی چون عدم‌همگام‌سازی‌ تفکرات حاکم با نیازهای روز، روآوردن به فیلم‌های کم مایه برای جلوگیری از ممیزی و واکنش‌های احتمالی بیرونی از سوی نهادهای فراسینمایی، مدون نبودن سیاست‌های سینمایی و فراز و نشیب‌های متعدد آن پس از تغییر سیاست‌های سینمایی و در نهایت سردرگمی هنرمندان در پی تغییرات متعدد خط قرمزهای سینما برای تحلیل مسائل اشاره کرد. حال به اختصار هریک از موارد را بررسی می‌کنم.

همگام نبودن تفکر فیلمسازی با نیازها و دغدغه‌های روز

نخستین انتقادی که به این دسته‌فیلم‌ها وارد می‌شود دوری از مسائل و دغدغه‌های روز است. توجه به فیلم‌های تولیدی نیز کمابیش درستی این انتقاد را مشخص می‌کند. چنانچه اگر آواز قو و عطش را که به مسائل جامعه و چالش‌های ذهنی آن توجه کرده بودند کنار بگذاریم دیگر آثار تولیدی این دفتر از همان الگوهای جواب پس داده، کلیشه‌ای و نخ نمایی بهره می‌بردند که مدت‌هاست دیگر در جامعه دارای جایگاه نیست. استفاده از کمدین‌های تلویزیونی در کنار شبه‌استارهای سینمایی(شارلاتان)، پرداخت مکرر و بدون نوآوری به مسئله عشق شاهزاده و گدا (دختر شاه پریون)، اقتباس از آثار بازاری فیلمفارسی قبل از انقلاب (آقای هفت رنگ و مهمان) این کارنامه را بسیار ضعیف نمایانده است اما نباید این نکته را فراموش کرد که همین دفتر با تحلیل دقیق معضلات فرهنگی، اجتماعی در آثاری چون آواز قو(بررسی مناسبات نیروی انتظامی و جوانان) و عطش(خلق یک موقعیت اکشن پرتعلیق برمبنای الگوهای جواب پس داده‌ای چون تعقیب و گریز، رعایت اصل غافلگیری و غیرقابل پیش‌بینی بودن رخدادها) توانسته تا بخشی از آن کارنامه غیرقابل دفاع را رفع و رجوع کند.

میانبری برای خلاصی

به‌نظر می‌رسد ورود به ساخت آثار تجاری کم‌مایه تا حدودی می‌تواند به وضعیت اعمال ممیزی نیز برگردد.  توجه به ماهیت حقوقی و حقیقی تهیه‌کنندگان این فیلم‌ها که با توجه به قراین متعلق به بخش خصوصی است این جهت گیری را با دقت به وضعیت نامساعد سینمای امروز در مباحث تولیدی و اکرانی قابل توجیه می‌نماید. ساخت کمدی‌هایی که با ساختار ساده‌شان بخشی از جامعه را جذب می‌کرد و با بهره گیری از رضویان، غفوریان، رامبد جوان، گلزار، امین حیایی و اکبرعبدی سعی در کشاندن مخاطب به سینماها داشت شاید در اوایل اجرای این ایده، مطلوب به‌نظر می‌رسید اما تکرار رویه‌ها و سلیقه‌ها بدون خلاقیت و نوآوری به بحران مخاطب گریزی از سالن‌های سینمایی دامن زد. البته بخشی از این بحران نیزبه ناکارآمدی سیستم ممیزی و عدم‌همدلی میان مدیریت فرهنگی و هنرمندان برمی‌گردد که در جای خود قابل بحث است.

دگرگونی‌ها در سیاستگذاری سینمایی

تغییر سیاست‌های سینمایی در دوره‌های مختلف در یک سیستم اصولی بحران ایجاد نمی‌کند اما اگر یک سیستم را برمبنای سلایق و نه قوانین مدیریت کنیم برآیند و برونداد حاصل از چنین تفکری جز آثار کم‌مایه و خنثی نتیجه‌ای ندارد. وضعیت امروز سینمای ایران نیز تابعی از سیستم سلیقه‌ای حاکم بر مناسبات سینمایی است. از این‌روست که مشاهده می‌شود یک مفهوم دردوره‌ای ارزش به‌حساب می‌آید و در دوره دیگر مغایر اصول و ارزش ها. چنین است که دفاتر فیلمسازی نیز به جای تدوین استراتژی و راهبردهای بلندمدت به تاکتیک‌های مقطعی و زود بازدهی روی می‌آورند که در ظاهر مطلوب است اما اثرات تخریبی خود را در سالیان بعد می‌نمایاند. وضعیت فکری حاکم بر این دسته فیلم‌ها تابع این تناقضات در سیستم سیاستگذاری سینمایی است.

کد خبر 175226

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز