البته دریفوس شانس آورد و پنج سال بعد معلوم شد بیگناه است. ماجرای او به عنوان کسی که قربانی توطئهای ضدیهودی شده است به مسألهای فراگیر در سیاست فرانسه تبدیل شد. در این میان امیل زولای رمان نویس در سیزدهم ژانویه 1898 نامهای سرگشاده تحت عنوان «من متهم میکنم» به رئیس جمهوری فرانسه نوشت و ارتش و دادگستری را به نقض قانون متهم کرد.
«کلما نسو»، سردبیرlaurore این نامه را تیتر یک روزنامهاش کرد و تیراژ روزنامه در همان روز به 200 هزار نسخه رسید. بلافاصله پس از نامه زولا، سیصدتن از نویسندگان، هنرمندان و دانشگاهیان فرانسه از جمله دورکیم، پروست و... نامهای را امضا کردند که در آن محاکمه سرهنگ یهودی غیرقانونی اعلام شده بود.
این بیانیه –معروف به بیانیه روشنفکران- ارتش و دادگستری را به عقب نشاند و... روشنفکری هم به دنیا آمد.
گروهی میگویند این کودک قرنبیستمی با جار و جنجال متولد شد و این جزء ذات اوست. اجازه بدهید به جای پاسخ دادن به این نظر ضدروشنفکرانه و فهرست کردن یکصد سال ادبیاتی که سعی در تعریف همدلانه روشنفکری داشته، همین ایده را بسط دهیم. نامه سرگشاده، روزنامه، تیراژ 200هزار تایی، چند صد امضا و بحث درباره تصمیمی عمومی؛ فکر میکنم مواد لازم برای تعریف روشنفکری فراهم آمده باشد.
نیاز به تعیبر جدیدی نیست. حق با همانهایی است که روشنفکر را کسی میدانند که برای مخاطبان انبوه کار فکری میکند. روشنفکر کسی است که در حوزه عمومی سخن میگوید و از حوزه عمومی.
آنچه ممد حیات روشنفکری است حضور در عرصه عمومی است. این حضور میتواند تلاش سارتر برای فروش روزنامه در خیابانهای پاریس باشد، میتواند حضور ایزایابرلین در برنامههای رادیوی BBC و شاید هم مقالات گاهگاه نوامچامسکی که اینجا و آنجا چاپ میشوند. این حضور میتواند زمانی هم، سخنرانیهای شریعتی و سروش در حسینیه ارشاد و محمدیه معرفت باشد.
با انقلاب اسلامی در ایران تحولی در نحوه حضور روشنفکران درحوزه عمومی رخ داد. خود انقلاب تا حدی مدیون روشنفکرانی بود که بعدها «روشنفکر دینی» خوانده شدند و مشخصهشان آن بود که برای برقراری ارتباط با مخاطبان خود از ابرازهای رقیبان سنتیشان - یعنی روحانیت- استفاده میکردند. به واسطه کمبودن با سوادان درجامعه ایرانی، استفاده روشنفکران از ابزارمدرن ارتباط جمعی - همچون رسانههای مکتوب- مانع ارتباط وسیع آنان با مخاطبانشان و درنتیجه تأثیرگذاری میشد.
اما کسانی چون علی شریعتی در نیمه دوم دهه 50 با خطابههای مذهبی-روشنفکرانه در حسینیهارشاد (جایی که تا پیش از آن بیشتر در انحصار روحانیت بود) توانست زمینه حضور جدی روشنفکران دینی را در حوزه عمومی فراهم کند. میراث او پس از انقلاب به طور جدی از سوی اخلافش به کار گرفته شد. از سوی دیگر با رشد طبقه متوسط، ابزارهای مدرن ارتباط روشنفکرانه هم جمعیت بیشتری را پوشش دادند. به این ترتیب در سالهای پس از انقلاب، حضور روشنفکران در عرصه عمومی تقویت شد.
عصر طلایی حضور روشنفکران، در نیمه اول دهه هفتاد بود که در آن هم روشنفکران دینی با مباحث جدید به میدان آمدند و هم روشنفکرانغیردینی مجوز انتشار مجلات و کتب متنوع گرفتند. با گذشت تقریباً دو دهه از پایان جنگ و شروع نوسازی در ایران، حضور روشنفکران در عرصه عمومی ایران، پستی و بلندیهای متعددی را پشت سر گذرانده است.
زمانی با پیروزی محمدخاتمی این حضور پررنگتر شد و با اوج گرفتن بحث درباره اصلاحات سیاسی، روشنفکران جایگاه ویژهای به خود اختصاص دادند و زمانی دیگر با ناکامیهای سیاسی منادیان اصلاحات، روشنفکران هم به حاشیه رفتند. اما به نظر میرسد سال 1385 را باید سال بازگشت روشنفکران، به عرصه عمومی خواند. البته در این بازگشت روشنفکرانه، دیگر آنگونه ظاهر نشدند که قبلاً - در نیمه دهه هفتاد- بودند.
روشنفکران دینی
با افول بخت اصلاحطلبان در عرصه سیاست، از نقدهایی که متوجه آنان میشد یکی هم این بود که ناکامی آنان متأثر از محدودیتهای گفتمان روشنفکری دینی است که گمان میرفت پشتوانه تئوریک اصلاحطلبان است. از اینجا بود که نقد روشنفکری دینی از اوایل دهه 80، سکه رایج محافل فکری و روشنفکری شد.
دو اتفاق - درواقع فرآیند- دیگر هم باعث شد روشنفکری دینی بیش از پیش از عرصه عمومی غایب شود: اول آن که به مرور زمان مخاطبان روشنفکران دینی به سمت روشنفکران غیردینی متمایل شدند. این مخاطبان که دیگر از خطابههایی که مفاهیم مدرن را در لایهای از ادبیات دینی میپیچیدند خسته شده بودند، روی به مباحث علوم انسانی مدرن آوردند.
این سالها، شاهد استقبال از کتب علوم اجتماعی و فلسفه مدرن بود. روشنفکری دینی با بحران مخاطب مواجه شده بود. گویی طبقه متوسط، روشنفکری دینی را تنها پل گذری برای فهم و درک مفاهیم تجدد قرار داده بود و اکنون میخواست فهم روشنتر و غیرمذهبیتری از این مفاهیم به دست آورد.
از سوی دیگر چهرههای شاخص روشنفکران دینی هم از تولید فکری بازماندند. از سه چهره شاخص روشنفکری دینی، مجتهد شبستری به ناگهان از عرصه عمومی کناره گرفت، محسن کدیور که با انتشار دو کتب در باب ولایت فقیه مشهور شدهبود، پروژهاش را متوقف کرد و عبدالکریم سروش هم به آغوش عرفان غلتید.
توقیف ماهنامه کیان در پاییز 79 هم عملاً روشنفکران دینی را از داشتن رسانهای که حضور آنان را در عرصه عمومی تضمین کند، بیبهره ساخت. سایر نشریات دیگری که با علقه به روشنفکری دینی منتشر شدند هم نتوانستند خلأ کیان را پرکنند.
از سوی دیگر بعضی از روشنفکران دینی از استفاده از ابزار مختص به خود یعنی خطابه بازماندند. سروش در تمام این سالها نتوانسته از خطابه در جمع عمومی – به عنوان مهمترین ابزار ارتباطی روشنفکران دینی- استفاده کند و این وضعیت او را به مهاجرت واداشت. با این همه در سال 85 حضور او پررنگتر از سالهای قبل بود.
سروش، امسال اگرچه نتوانست در سمینار دین و مدرنیته که از سوی جوانترین نسل روشنفکران دینی که بیشتر دانشجویان دانشگاه تهران هستند برگزار شد سخنرانی کند، اما پیامی مکتوب نوشت و با توجه به گفتوگوی سیدحسین نصر که به عنوان پیش درآمد سمینار در روزنامه شرق منتشر شده بود، طعنهای هم به استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج تاون زد.
نصر با نخوتی اشرافی در پاسخ به سؤالی که از نقش روشنفکران دینی در جهان اسلام میپرسید، گفت که متجددان دینی را جدی نمیگیرد. سروش -استاد مجادلات قلمی- هم در پاسخ، اشاره گزندهای به سوابق سیاسی نصر کرد. بحث غیرمستقیم سروش به نصر همین جا خاتمه یافت اگرچه انعکاسی ژرف در حوزه عمومی داشت و همه، آنرا به مثابه جدالی نمادین میان نواندیشی دینی و سنتگرایی دینی تعبیر کردند.
جلسه ماهانه خانه عبدالله نوری تنها جایی بود که سروش توانست به سنت سابق، درباره روشنفکری دینی، به سخنرانی بپردازد؛ سنتی که بیش از همه سخنرانیهای او را در مسجد امام صادق(ع) و یا محمدیه معرفت به یاد میآورد. سروش در این سخنرانی و گفتوگوهایی که انجام داد به دفاع از روشنفکری دینی برخاست. او در پاسخ به آنانی که ناکامی اصلاحطلبان را به محدودیتهای گفتمان او نسبت میدادند، گفت که پدرخوانده اصلاحطلبان نیست.
به نظر محال میرسد به این زودیها او بتواند در دانشگاه سخنرانی داشتهباشد. در اوایل سال تحصیلی امسال او نتوانست در سخنرانی دانشکده حقوق دانشگاه تهران حضور به هم رساند. دیگر سخنرانی عمومی او هم بسیار کوتاه بود.حاضران در مراسم شب احیاء حسینیه ارشاد در میانه برنامه شاهد بر روی سن آمدن سروش شدند و غافلگیرانه توانستند سخنان او را گوش فرا دهند. در حالی که سروش همچنان درگیر مشکلات حضور در عرصه عمومی است، روشنفکر دینی دیگری که تا مدتها گوشهنشین بود دوباره پابه عرصه عمومی گذاشت.
حضور محمد مجتهد شبستری، بدون لباس روحانیت، شگفتی مهمانان جلسه ماهانه عبدالله نوری را در پی آورد که دو- سه سالی بود از او بیخبر بودند. البته خبرهایی از او میرسید که چندان باب طبع علاقهمندان نبود. خبر میرسید او از بیماری جسمی و روحی در رنج است. با این حال حضور شبستری در حسینیه ارشاد و برگزاری نشستهای منظمی زیرعنوان «درک تاریخی از اسلام» خبر از آن میداد که او قصد دارد بار دیگر در بحثهای عمومی وارد شود.
دیگر چهره روشنفکری دینی، محسن کدیور، امسال فارغ از موضعگیریهای سیاسی، با انتشار کتاب «سیاستنامه خراسانی» حضور متفاوتی داشت. این کتاب شامل آثار و مکاتبات سیاسی آخوند خراسانی از روحانیون مشروطه خواه بود و در کارنامه روشنفکران دینی که تاکنون کمتر به سنت فقهی نواندیش توجه مستقیم داشته است اثر متفاوتی به شمار میآید.
روشنفکران غیردینی
امسال برای روشنفکران غیردینی سال خوبی نبود. رامین جهانبگلو چهره شاخص روشنفکران غیردینی درگیر ماجرای سیاسی-امنیتی شد و حضور چندانی در حوزه عمومی نداشت. دو کتاب بابک احمدی هم که اتفاقاً یکی درباره کار روشنفکری و در واقع دفاعی از روشنفکران دینی بود، در مقایسه با کتابهای قبلی او از اقبال چندانی برخوردار نشد. با این همه حضور پررنگ روشنفکری دیگر، تمامی کمبودهای عدم حضور روشنفکران غیردینی در عرصه عمومی را جبران کرد.
سیدجواد طباطبایی چهره اندیشه سال 85 است. کتاب «مکتب تبریز» او گرچه همچون سلفش (دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران) بحث بر انگیز نشد - شاید به خاطر آنکه دیگر از مقدمههای بحثانگیز طباطبایی خبری نبود - اما کتاب را علاقهمندان طباطبایی خریدند و خواندند. طباطبایی پس از سالها دوری از ایران امسال به وطن بازگشت و در دایره المعارف بزرگ اسلامی مشغول به کار شد.
طباطبایی همیشه به دلیل آنکه پروژه فکری خاصی را دنبال وآن را در قالب کتابهایی با متد علمی انسانی، ارائه کرده چهرهای متفاوت در میان روشنفکران ایرانی محسوب شدهاست. گفتوگوی او را با روزنامه اعتماد ملی که از اولویت کار علمی بر کار روشنفکری سخن گفت، میبایست نقطه عطفی در تاریخ روشنفکری او شمرد؛ نقطهای که در آن روشنفکران عمومی به روشنفکران متخصص علوم انسانی بدل میشوند؛ کار علمی را پیشه خود میکنند و از هر دری سخن گفتن را به کنار میگذارند.
طباطبایی از معدود روشنفکرانی بود که امسال توانست در دانشگاه سخنرانی عمومی داشته باشد؛ آنهم در خانه سابقش – دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران- که در اوایل دهه 70 از آن اخراج شده بود.
او که چندی است نقد نظامهای تولید دانش در ایران را پی میگیرد به جز معرفی کتاب و مروری بر پروژه فکریاش، نهاد دانشگاه را هم مورد انتقاد و بررسی قرار داد. حضور بعدی او در عرصه عمومی نشان داد که طباطبایی سعی در تلفیق سازوکارهای ارتباطی روشنفکری و کار آکادمیک دارد. وعده بعدی او با دانشجویان دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سلسله درسگفتارهایی با نام «هگلشناسی» بود که با استقبال دانشجویان برگزار شد.
حضور مجازی
شاید به دلیل میل به تجربهای جدید و شاید هم به جهت محدودیتهای حضور در فضای واقعی، روشنفکران در سال 85 گزینه فضای مجازی را هم انتخاب کردند. به جز سایتهای شخصی که آرشیوی قابل دسترس از آثار روشنفکرها را فراهم میآورد - حالا تقریباً تمام روشنفکران ایران یکی از آن را دارند - امسال شاهد راهاندازی وبسایتهای فعالی از روشنفکران هم بودیم.
در این میان دو نمونه از همه موفقتر بودند: یکی سایت ناصرفکوهی و دیگری سایت گروهی رخداد. فکوهی سعی کرد سایت شخصی خود را به پایگاهی برای مطالعات انسانشناسانه تبدیل کند. به جز سخنرانیها و مقالات او که مرتباً در سایت قرار میگیرند، مطالبی از دیگر اساتید انسانشناسی و جامعهشناسی و تحقیقات دانشجویی را هم میتوان در این سایت مشاهده کرد.
بر اینها اضافه کنید بخشهای ویژهای همچون بخش مخصوص « پییر بوردیو»، جامعهشناس مورد علاقه فکوهی و ترجمههایی که بهطور اختصاصی برای سایت برگردانده میشوند. اما اگر سایت فکوهی بیشتر صبغه آکادمیک دارد، سایت گروهی رخداد، تماماً مختص مطالبی در حوزه روشنفکری است.
مراد فرهادپور و گروهی از مترجمان جوان که سابقه همکاریشان به مجله ارغنون میرسد، نویسندگان ثابت سایت رخداد هستند. فرهادپور این سالها ترجمه متون جدی فلسفه را دنبال میکند. پایان سال گذشته او با همکاری امید مهرگان «دیالکتیک روشنگری» اثر کلاسیک مکتب فرانکفورت را به فارسی برگرداند و این همکاری امسال ترجمه منتخبی از آثار والتر بنیامین با نام «عروسک و کوتوله» را به ارمغان آورد.
«رخداد» هم، در اصل نامی کلی برای مجموعه کتابهایی است که تاکنون یک مجلد آن با محوریت معرفی «اسلاوی ژیژک» منتشر شده است. علی الظاهر قرار بر این است که نویسندگان رخداد، نوشتههای خود در حوزه نظریه انتقادی و سیاست رادیکال را در این سایت قرار دهند.
هنوز معلوم نیست تجربه نوشتن در فضای مجازی به مذاق مخاطبان ایرانی خوش بیاید یا نه. اما این را در جمعبندی سال 85 میتوان گفت که روشنفکران ایرانی با پروژههای فکری مشخص، فارغ از هر محدودیت برای حضور در حوزه عمومی تلاش میکنند. سال 85 سال بازگشت روشنفکران به حوزه عمومی بود