در نشست اول حسین حسینخانی، ناشر باسابقه و پیشکسوت و مدیرانتشارات آگاه درباره دوران نشرش سخن گفت و در این نشست آقایان مرادی از پخش پیام امروز و آقای کریمی از پخش گزیده تجربههای خود را با حاضران در میان گذاشتند. هدایت جلسات به عهده آقای رهبانی (مدیرمسئول نشریه جهان کتاب) است که به دلیل اشراف بر رخدادهای نشر دو دهه اخیر، سعی میکند به گونهای طرح سوال نماید که بهرهای برای دیگر حاضران و ناشران باشد.
بخش دوم برنامه هم به پرسش و پاسخ و طرح موضوعات از سوی حاضران اختصاص دارد که سبب میشود تا برخی تجربههای پراکنده درباره آن موضوع خاص، بیان و به سمع دیگران هم برسد. در میانههای کار هم آقای فخریزاده از اعضای هئیت مدیره اتحادیه به جایگاه آمد ودرباره برخی رخدادهای اخیر در حوزه نشر و به خصوص چالش هایی که میان یکی دو ناشر عضو با معاونتفرهنگی وزارت ارشاد پیش آمد، سخنانی گفت.
میانه: نکاتی که آقای کریمی به عنوان مدیریک موسسه پخش و توزیع شناختهشده حوزه کتاب بیان کردند، تصویری عمومی و نسبتا واقعی از اوضاعکتاب در ایران به دست میدهد. تصویری که از تحلیلرفتن فروشکتاب در عمده کتابفروشیهای کشور حکایت میکند و تهدیدی است بر این پیشه. این که در یک دهه گذشته تقاضای موسسات پخشیبزرگی چون گزیده در نوبت اول چاپ 300 تا 500 نسخه بوده و اکنون به 100 تا 300 نسخه رسیدهاست، خود از کاهش تقاضای کل در کشور خبر میدهد. اگرچه دلایل چندی در این نشست عنوان شد، همانند، بالا رفتن قیمت کتاب، نقش سانسور در فروش کتاب، عدم اطلاعرسانی از کتاب و ... ، اما آنچیزی که مورد اتفاق جمع حاضر بود و برخی موارد مصداقی هم برای آن بیان کردند، همانا تحلیلرفتن و کمشدن کتابفروشان و ویزیتورهای آشنا به کار است. برای نمونه یکی از ناشران نقل میکرد کتابفروشی در شهری حاشیهای همانند رامهرمز به دلیل آشنایی خوب با کتاب و علاقهمندی به کتاب و اشرافش بر مطاوی آن، فروشی چند برابر یک کتابفروشی بزرگ در اصفهان دارد. یا کتابفروشی دیگر در همین تهران گاه از یک کتاب تا 300 نسخه را شخصا می فروشد، چرا که مورد اعتماد مراجعهکنندگانش قرار میگیرد و توصیههایش به خریداران کتاب، اعتبار دارد و به آنها لذتی را که از یک کتاب میخواهند ببرند، میدهد.
اکنون اما به اذعان بزرگان پخش و توزیع کتاب در ایران، نسل کتابفروشان قدیمی در حال به پایان رسیدن است و کتابفروشانی هم که به تازگی وارد این عرصه میشوند به این پیشه به عنوان یک شغل دائمی نگاه نمیکنند، بلکه آن را موقتی میبینند و دیر و دور نیست که ما نسل کتابفروشان باسواد و علاقهمند به کار را از دست بدهیم.
برای دلایل این تغییرشغلهای میتوان دلایل بسیاری آورد، اما مهمترین دلیل آن فضای اقتصادی لرزان و ناامن و احساس هویتنکردن در این پیشهاست. کتابفروشی به عنوان حلقه رابط میان ناشر و خواننده، نقشی تعیینکننده در تعمیقفرهنگ کتابخوانیداشته و دارد، اما هیچگاه از سوی دولت و نهادهای نشر جدی گرفته نشد. ورود به این رشته بیهیچ آزمون و امتحان اولیه و تنها بر اساس یک نیاز ابتدایی صورت میگیرد و اگر هم آموزشی هست ، بیشتر تجربی است و نه آکادمیک و علمی. دولت و وزارت ارشاد در این میانه بیش از دیگران تقصیر کار است، چرا که تا کنون هیچ تمهیدی برای ارتقای جایگاه این قشر اندیشیده نشده است و آنها عملا شاغلانی شریف، فروتن و بیپناهند که از اینجا رانده و ازآنجا ماندهاند.
انجام: به یاد دارم در سالهایی که در نشریه کتاب هفته فعالیت میکردم (80 تا 84) دوست گرامیام سید فرید قاسمی، ستونی را برای کتابفروشیها تعریف کرده بود به نام پشت پیشخوان، که هر بار با یک کتابفروشی نسبتا شناخته شده گفت وگویی کوتاه انجام میشد. حتی به یاد دارم که ناشر خوشنامی چون علیرضا رمضانی، از هواداران این ستون بود و به نگارنده هم پیشنهاداتی برای ارتقای نوع سوالات ارائه داد که علاوه بر خاطرهگویی و آشنایی با خود کتابفروش، اطلاعاتی به خواننده میداد که تحلیلی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن کتابفروشی را ارائه میکرد.آن ستون به قدری مورد اقبال کتابفروشان قرار گرفت که هر هفته تماسهای مختلفی از گوشه و کنار شهر وکشور در این زمینه داشتیم. در هر حال همان ستون شاید بیش از 100 کتابفروشی معتبر در تهران و شهرستان را معرفی کرد و خود آن مجموعه میتواند اسباب کاری تحلیلی شود. بعدها که بابک افشار به دیار باقی شتافت ، استاد زندهیاد ایرج افشار هم دو کتاب با عنوانهای کتابفروشی انتشار داد که اسنادی خواندنی و ماندگار از اوضاع کتابفروشی در یک سده اخیر به شمار میرود.اکنون اما آن ستون کوچک هم در کتاب هفته تعطیل شده است و تقریبا کتابفروشیهای در حاشیه هستند، همچنانکه همیشه بودند.