در مدت چهارده قرنی که از نزول قرآن کریم میگذرد این کتاب عظیم علاوه بر اینکه در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان مهمترین تأثیر را داشته، سرچشمه برکات علمی هم بوده است.
پیامبر اسلام(ص) نیز که پیامآور رحمت است، همواره با تأکید بر احترام به حق مخالف، با سعه صدر با همگان رفتار کرده است. اما ماجرای دل آزار انتشار کاریکاتورهای پیامبر(ص) نه تنها موجب خشم جهان اسلام و سایر نیکخواهان جهانی شد، بلکه مهمتر از همه نشان داد که فضای کشورهای اسلامی آن چنان که باید پذیرای اتحاد و اجماع نیست؛ چه، برآیند این اعتراضات بدون اینکه شکل تخریبی بگیرد میتوانست به نحو آرام و منطقی بیان شود تا بیش از پیش سعه صدر اسلامی را نمایان کند.
در این مقال، ابتدا اشاراتی قرآنی درباره نفاق، انسان مؤمن و مدارای اسلامی عرضه میشود و سپس با نظر به اعلامیه حقوق بشر حدود «حقآزادی بیان» بارزتر میشود.
نفاق دینی
مفهوم نفاق عبارت است از اقرار به ایمان به زبان و عدم اعتقاد به آن در قلب. خداوند در قرآن میفرماید: «مردمان فاسق را هدایت نمیکند.» (1). پس بر حسب این نظر مردمان را باید به سه دسته تقسیم کرد: مؤمن، کافر و منافق. استعاره بیماریای که در قلب افتاده مهمترین عنصر در ساختمان معنایی «نفاق» است.
خداوند در اینباره میفرماید: «مثل آنان مثل کسانی است که آتشی افروختند و چون اطرافشان را روشن ساخت، خدا آن روشنایی را ببرد و آنها را در ظلمتی که هیچ نمیدیدند باقی گذاشت. کر و گنگ و کور، و آنها باز نمیگردند(به راه راست)» (2).
مؤمن
ایمان سرچشمه و سر منشاء همه فضیلتهای اسلامی است. در عالم اسلام نمیتوان فضیلتی را تصور کرد که بر بنیاد ایمان صمیمانه به خداوند و وحی او استوار نباشد. براستی از نظر قرآن، مؤمن چگونه انسانی است؟ خداوند میفرماید:«به تحقیق مؤمنان کسانی هستند که چون نام خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنها خوانند بر ایمانشان بیفزاید، و به پروردگارشان توکل کنند.
مؤمنان کسانی هستند که نماز بر پای دارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند. آنها براستی مؤمنند.» (3). پس اعتقاد بنیادی به حلم و بردباری، عبادت همیشگی، ترس از روز قیامت، دادن صدقه به عنوان بهترین عمل ناشی از تقوا بیآنکه از حد اعتدال بگذرد، پرهیز کردن از اعمال جاهلی که خداوند از آنها نهی کرده است، اجتناب از گواهی دادن به دروغ، خرسندی سرشار از آرامش و صفا در زندگی این جهان بر بنیاد انتظارات و چشمداشتها از جهان دیگر.
بیگمان بر شمار این موارد میتوان افزود و نشان داد آنان که سعی دارند چهرهای خشونتآمیز از پیامبر اسلام و اسلام ارائه دهند، بدانند که به استناد آیات قرآن، مؤمن واقعی چنین چهرهای دارد.
بر مسلمانان نیز فرض است که بکوشند در عمل، و نه بر زبان، بر چنین طریقی گام بردارند؛ طریقی که بیش از پیش نمایانگر رحمانیت دین اسلام است؛ چه، کوشش بر این امر امکان جذب دیگران را نیز فراهم میکند و تداوم گفت و گوی ادیان را نیز تسهیل مینماید.
مدارای اسلامی
در باب مدارای اسلامی سخن بسیار میتوان گفت؛ چه از منش و کلام پیامبر و چه از آیات قرآن. خداوند میفرماید: «در دین اجباری نیست. براستی راه هدایت از گمراهی آشکار شده است. پس هر آن که از طاغوت رویگردان شود و به خدا ایمان آورد، به بند محکمی چنگ زده است که آن را گسیختن نیست، و خدا شنوا و دانا است.»(4). این نوع نگرش در تمام شئون زندگی آدمیان نیز تسری دارد و با همین نگاه به آنان نگریسته میشود.
کدام حق؟
اهانت به پیامبر خدا (ص) به استناد «حق آزادی بیان» از نظر حقوقی مورد قبول نیست. در ماده دوازدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح شده است که «نباید... به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود». در همین ماده، تصریح شده است که «در صورت تعرض، برخورداری از حمایت قانون، حق هر شخصی است».
آیا تعرض به «شرافت و آبرو و شهرت» پیامبر خدا(ص) که مورد احترام و اعتقاد صدها میلیون از افراد بشر است، نقض آشکار حقوق بشر نیست؟ آیا «حق حفظ شرافت و آبرو و شهرت» بیش از یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان (مفاد اصل دوازدهم) کمارزشتر از «حق آزادی بیان» یک یا چند روزنامه نگار است؟ آیا حق آزادی بیان، به منزله حق آزادی اهانت و استهزاء دیگران است؟
در مادّه اول این اعلامیه آمده است: «تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیهای برادرانه رفتار کنند».
آیا «حیثیت و کرامت» بیش از یک میلیارد و دویستمیلیون نفر از پیروان پیامبر خدا (ص) با حیثیت و کرامت چند نفر دانمارکی، برابر نیست؟ آیا توهین به عقیده دیگران، «رفتا، با روحیه برادرانه» است؟
مگر در ماده سی ام این اعلامیه نیامده است که «هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر، نباید چنان تفسیر شود که برای هیچ دولت، جمعیت یا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بین بردن حقوق و آزادیهای مندرج در این اعلامیه، فعالیتی انجام دهد یا به عملی دست بزند». آیا اقدام به «توهین و تعرض و حمله به عقیده مسلمانان و شرافت اعتقادی ایشان» مبتنی بر ادعای بهره گیری از «حق آزادی بیان» به معنی نقض ماده سی ام نیست؟
شاید ادعا شود که «جلوگیری از آزادی بیان، مبتنی بر ماده دوازدهم، نیز نوعی دیگر از نقض ماده سی ام است». پاسخ این است که «آزادی بیان، در قالب نقد علمی و نفی منطقی اندیشه دیگران یا بیان اثباتی باورهای خویش، کاملا پذیرفته شده است، ولی این حق قانونی با دشنام و توهین (و رفتارهای غیر علمی و منطقی) که منجر به از بین بردن حقوق دیگران میشود، تفاوت دارد».
علاوه بر این، در بند دوم از ماده بیست و نهم اعلامیه یادشده آمده است: «هرکس در اعمال حقوق و بهرهگیری از آزادیهای خود، فقط تابع محدودیتهای قانونی است که صرفاً برای شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای رعایت مقتضیات عادلانه اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعهای دموکراتیک وضع شده اند».
بنابراین، در متن اعلامیه از «محدودیتهای قانونی» در مورد استیفای «حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر» و از جمله «حق آزادی بیان» مبتنی بر «مراعات حقوق دیگران و مقتضیات اخلاقی و نظم عمومی» صراحتا یاد شده است و نمی توان این حقیقت را انکار کرد که اقدام روزنامه دانمارکی بر خلاف «مقتضیات اخلاقی» و «رعایت حقوق دیگران» و در نتیجه بر خلاف «حقوق بشر» بوده است.
آیا توهین به پیامبر خدا (ص) «رعایت مقتضیات عادلانه اخلاقی» است؟ آیا این اقدام توهین آمیز، بند دوم اصل بیست و نهم را نقض نمی کند؟
آیا با توهین به عقاید یکدیگر (و نه، نقد علمی و منطقی) «نظم عمومی» تأمین میشود؟ آیا با توهین به عقیده بیش از یک ششم جمعیت دنیا، «مراعات حقوق» همه افراد بشر تحقق مییابد؟
آشکار است که مسلمانان در برابر نقدهای علمی در مجامع و رسانهها و سایتهای مختلف غیر اسلامی که به نقد اندیشههای اسلامی و رفتار و گفتار پیامبر (ص) و ائمه (ع) میپردازند، واکنشی از نوع واکنش در برابر اهانت روزنامه دانمارکی، نشان ندادهاند و این تفاوت در رفتار، ناشی از پذیرش «حق نقد اسلام» برای مخالفان اسلام است. یعنی «حق آزادی بیان» را در نقد اندیشه خویش پذیرفتهاند ولی کدام آدم خردمندی است که تفاوت بین «نقد و اهانت» را نداند؟
مقصر کیست؟
اما آیا برخی مسلمانان، بیش و پیش از دیگران به «کاریکاتوریزه کردن چهره پیامبر خدا و شریعت وی» نپرداخته اند؟ «استهزاء کنندگان اصلی» آنانیاند که با «گفتار و کردار» از رویکردهای تروریستی، حمایت کرده و آن را تحسین نمودهاند. تروریستهای مورد حمایت این گروه، کاری جز انتشار کاریکاتورهای عرضه شده از سوی عالمان یادشده، نکردهاند. تصویر چهرهای خشن و نامهربان از پیام آور رحمت و پیام سراسر رحمت او (و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین) و تئوریزه کردن خشونت به نام دین، گروههایی چون «القاعده، سپاه اسلام، سپاه صحابه، طالبان و...» را پدید آورده است که به راحتی دست به کشتار میزنند.
بمب گذاری، آدم ربایی، هواپیما ربایی، گردن زدن، شکنجه، ترور، جنگ افروزی، تهدید، کشتار افراد بیگناه و... توسط افراد و گروههای مدعی اسلام و ایمان، دنیایی از ناامنی را برای بشریت (حتی مسلمانان) به ارمغان آورده است. این همه نا امنی را به نام «ایمان» (که به معنی ایجاد امنیت است) و «اسلام» (که از ماده «سلم» و به معنی رفتاری مسالمت جویانه است) نوشتن و ادعای «دفاع از ایمان و اسلام» داشتن آیا چهرهای زیباتر از کاریکاتورهای موهن دانمارکی ارائه میکند؟
اگر در فرهنگ پیامبر خدا(ص) نیامده بود که «مسلمان کسی است که همه افراد بشر از دست و زبان او در سلامت و امنیت قرار گیرند و مؤمن کسی است که (علاوه بر این) همه افراد بشر او را بر جان و مال خویش، امین بشمارند»(5)، شاید برای این رویکرد توجیهی فراهم میشد.
این مطلب از رسول خدا و ائمه (ع) به فراوانی نقل شده است و تردیدی در صحت آن نیست.(6)
باری، به نظر نمیرسد که هیچ استهزائی نتیجه بخش تر از «اندیشه و رفتارهای خشونت بار برخی مدعیان اسلام» چهره پیامبر خدا و شریعت او را مخدوش کرده باشد و هیچ توهینی مؤثر تر از «اندیشه و رفتار نا عادلانه برخی مدعیان دفاع از پیامبر و شریعت وی» بوده باشد. رویکرد عملی پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) در برابر دشنام و ناسزا و توهین نادانان و نا اهلان در حضور ایشان، نشانگر «حلم و بردباری» آنان و دعوت از پیروان به این رویکرد اخلاقی است.
توصیههای نقلی و خصوصا قرآنی نیز پیروان شریعت محمدی(ص) را به مدارا (انّ الأنبیاء انّما فضّلهم علی خلقه بشدّة مداراتهم لأعداء الدّین)، کریمانه گذشتن (و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراما)، مسالمت جویانه برخورد کردن (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) و یا نادیده گرفتن (أمت الباطل بترک ذکره) در اینگونه امور، دعوت میکند. تجارب بسیار پیشینیان گواهی میدهد که «برخوردهای مدارا جویانه» (در اکثر موارد) مفیدتر و سازندهتر و تعالی بخشتر برای اسلام و مسلمین بوده است.
به عبارت دیگر، اساس کار در اسلام، نادیده گرفتن این گونه موارد است و نه بزرگ کردن کارهای ناپسند بدخواهان شریعت. در بسیاری از موارد، واکنشهای شدید مسلمانان موجب توجه بیشتر مردم عادی به قضیه شده و ناخود آگاه، به تبلیغ رفتارهای ناپسند میانجامد.
اقدامات اعتراضی مسالمت جویانه مسلمانان در این خصوص، بهترین گزینه در وضعیت موجود ارزیابی میشود؛ چرا که اقدام به انتشار گسترده کاریکاتورهای توهین آمیز، همراه با تفسیرهای تحریک آمیز مبتنی بر «صف بندیهای صلیبی و اسلامی» در بسیاری از رسانههای غربی، نشانگر زمینه سازی برای رفتارهای غیر مسالمت جویانه نسبت به مسلمانان یا بخشی از جوامع اسلامی است. لازمه چنین تصویر ناپسندی، اقدام به پیشگیری است.
اعتراض به «جنگافروزی و زمینهسازی برای برخوردهای غیرمسالمتجویانه» وظیفه همه دینباوران است.
گناه تحریک احساسات مسلمانان و اقدامات خشونت بار معترضان اهانت به پیامبر اسلام(ص) در مرحله اول برعهده تحریک کنندگان غیرمسلمان است؛ آنانی که با چاپ و نشر کاریکاتورهای اهانت آمیز، احساسات را برانگیختند و میدان را برای نبرد، آراستند.
در مرحله دوم برعهده تحریک کنندگان مسلمانی است که میدانند و میخوانند که «دشمنی فرد یا گروهی بدخواه، نباید آدمی را وادار به واکنش غیر عادلانه کند؛ چرا که از نظر شریعت، اقدام غیر عادلانه، جرم است و وظیفه مسلمانان چیزی جز رفتار عادلانه نیست».
آنانی که هم کیشان خود را به برخوردهای خشونت بار دعوت کردند و شواهد دیگری برای ادعای باطل اهانتکنندگان فراهم آوردند.
در مرحله سوم، مسئولیت رفتار هرکسی بر عهده خود او است. هر مسلمانی که در برابر این اهانت به صاحب شریعت، احساس مسئولیت میکند، باید چگونگی انجام مسئولیت خویش را نیز مبتنی بر نظر و رفتار صاحب شریعت قرار دهد و صرفا در پی تسلی خاطر خویش نباشد. جریحه دار شدن عواطف و احساسات، نباید منجر به واکنشی شود که عاطفه و احساس را نابود کند.
لازم است که در این گونه موارد، قدری تقدیر و تدبیر هم به احساسات تهییج شده، تزریق شود تا نتیجهای عادلانه در پی داشته باشد و از افراط و تفریط، ایمنی بخشد.
حق نقد عملی
درس عبرت این واقعه، بسیار ارزشمند و خواندنی است. مرور مکرر این حادثه، برای همگان لازم و ضروری است تا بار دیگر در دام حوادث اینچنین گرفتار نشویم.
به امید روزی که آزادی بیان به «جواز اهانت به دیگران» تفسیر نشود و حفظ حرمت آدمیان، صرف نظر از عقاید و باورهاشان، به عنوان حقی انسانی، پاس داشته شود و بین «حق نقد علمی و منطقی» همه افراد و اندیشهها با «استهزاء، دشنام و تمسخر» فرق گذاشته شود و همگان در برابر «توهین» موضعی منفی گرفته و «نقد علمی و منطقی» را شایسته پاسخ علمی و منطقی بدانند
پانوشت:
1 - منافقون / 6.
-2 بقره/17-18.
-3 انفال/2.
4 - بقره/256.
5 - معانیالاخبار،ص239؛ بحارالانوار، ج72، ص51.
6 - عللالشرایع، ج2، ص523.
7. مائده/106.