آخر هوشنگ مرادیکرمانی و قیصر امینپور تنها چهرههایی از ادبیات کودک و نوجوان بهشمار میآیند که به عضویت فرهنگستان زبان وادب فارسی درآمدند.
لابهلای صحبتها اشاره میشود که ظاهراً حدود 400 سال پیش فرانسویها احساس کردند زبانشان دارد ضعیف میشود و نمیتواند پابهپای پیشرفت علم و دانش پیش برود.
آنها دیدند بسیاری از واژههای زبان میمیرند و لازم است واژههای تازهای به جایشان متولد شوند تا زبانشان سالم و توانا بماند. فکر کردند برای تقویت زبان فرانسه، مرکزی تشکیل بدهند که با تکیه بر داشتهها و قابلیتهای این زبان واژههای تازه بسازد.
کمکم اهالی بیشتر زبانها چنین نیازی را احساس کردند. در ایران هم از حدود سال 1316 فرهنگستان زبان و ادب فارسی شکل گرفت تا نگهبان سلامتی زبان فارسی باشد و برای تقویت آن، متناسب با نیازهای تازه و موضوعها و مفاهیم جدیدی که در زندگی طرح میشوند، واژههای تازهای پیشنهاد کند. فعالیت این فرهنگستان گاهی دچار وقفه شده و تا بهحال در سه دوره فعال بوده است.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی 25 عضو پیوسته (عضو شورای عالی) دارد. هروقت تعداد اعضای پیوسته (اعضای شورای عالی) فرهنگستان از 25 نفر کمتر میشود، کسانی برای پر کردن جاهای خالی پیشنهاد میشوند و هر یک از اعضا میتوانند افراد مناسب را نامزد عضویت در این شورا کنند.
به این ترتیب فهرستی از نامزدها تهیه میشود و بعد در یک جلسه، هر یک از اعضا، دربارهی کسی که معرفی کرده، صحبت میکند و میگوید به چه دلیل آن فرد مناسب عضویت در شورای عالی فرهنگستان است. زندگینامه یا به تعبیر خود فرهنگستانیها، «کارنامک» نامزدها هم تهیه و بین اعضا پخش میشود.
در مرحلهی بعد بهطور کتبی و مخفی رأیگیری میشود. کسی که تعداد رأیهایش به حد نصاب لازم برسد به رئیسجمهور معرفی میشود و رئیسجمهور حکم عضویت همیشگی او را در فرهنگستان صادر میکند.
معمولاً سن بسیاری از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی بالاست و هوشنگ مرادیکرمانی حدود 10 سال پیش که برای عضویت پیوسته (عضویت در شورای عالی) فرهنگستان انتخاب شد، به نسبت از اعضای جوان فرهنگستان بهشمار میآمد. همچنین او تنها داستاننویس و تنها نویسندهی ادبیات کودک و نوجوان است که در زمان حیات بهعنوان چهرهی ماندگار معرفی شده است. مرادیکرمانی به پاس خدمات فرهنگی-آموزشی بسیار، نفوذ آثارش در میان خوانندگان کشورهای مختلف و گنجانده شدن داستانهایش در کتابهای درسی به عضویت فرهنگستان درآمده و نامش درمیان چهرههای ماندگار ثبت شده است.
از مرادیکرمانی سؤال میکنیم شما بهعنوان نویسندهی ادبیات کودک و نوجوان شناخته میشوید، آیا لازم است کسی مثل شما هم در فرهنگستان حضور داشته باشد؟ و جواب میگیریم که بله، باید کسانی در فرهنگستان باشند که از این زاویه به موضوع نگاه کنند. بعد هم از مرادیکرمانی میشنویم که بهنوعی عضویت خود و مرحوم قیصر امینپور را در فرهنگستان به نمایندگی از ادبیات کودک و نوجوان میداند و میگوید این نکتهی خوبی است که جامعهی فرهنگی و ادبی ما هم به این نتیجه رسیده که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی یا هنگام معرفی «چهرههای ماندگار» لازم است به حوزهی ادبیات کودک و نوجوان هم توجه کند و نمایندگانی از این حوزه در چنین موقعیتهایی حضور داشته باشند.
در فرهنگستان چه اتفاقهایی میافتد و کلمههای تازه برای جایگزینی واژههای خارجی، چهطور ساخته میشوند؟
کار اصلی فرهنگستان ساخت واژههای فارسی در رشتههای مختلف است. تا حالا نزدیک 45هزار واژه ساخته شده و برخلاف تصور عمومی که فکر میکنند این کلمات از طرف مردم پذیرفته نشدهاند، تعداد زیادی از آنها در زبان امروزی ما جا افتادهاند. «سوبسید» تبدیل به «یارانه» شد و «اساماس» در حال تبدیل شدن به «پیامک» است، با گنجاندن این واژهها در کتابهای درسی هر سه دورهی دبستان، راهنمایی و دبیرستان، میتوان گفت اینها نمونههای موفق این دست واژهسازی هستند. قبلاً هم کلمات «بلدیه» به «شهرداری» و «فاکولته» به «دانشگاه» تغییر کرده بود. آنزمان برخی از استادان بزرگ و صاحبنام ادبیات فارسی میگفتند این اسامی قدیمی چه عیبی دارد و چرا آنها را تغییر دادهاید. اما حالا این کلمههای جدید پذیرفته شدهاند.
در فرهنگستان تقسیم کار هم صورت میگیرد یا همهچیز در شورای عالی بررسی میشود؟
بله، گروههای مختلفی در فرهنگستان فعالند. من و مرحوم «قیصر امینپور» عضو گروه «ادبیات معاصر» بودیم و فعلاً من در گروه «آموزش زبان فارسی» هم حضور دارم. کلمات جدید در این گروهها به بحث گذاشته میشود و واژهی پیشنهادی به صدا و سیما، آموزش و پرورش، آموزش عالی و دیگر دستگاهها ابلاغ میشود. بین سه تا پنج سال این پیشنهاد باقی میماند تا تأثیر آن ارزیابی شود. ممکن است مردم یک کلمه را اصلاً قبول نکنند که در اینصورت برمیگردد تا معادل جدید ساخته شود.
درضمن علاوه بر اعضای پیوسته تعدادی از استادان، ادیبان و زبانشناسان نیز در مقاطع مختلف و با مسئولیتهای گوناگون با فرهنگستان همکاری میکنند.
از شما میشنیدیم که گاهی کارکرد واژههای خودمان را فراموش میکنیم و یک واژهی خارجی را به جای بسیاری از واژههای فارسی بهکار میگیریم که کارکرد متنوع آنها را هم ندارد، نمونههایی از این واژهها برای خوانندگان دوچرخه نام میبرید؟
بله، مثلاً ما خیلی وقتها از کلمهی «کادو» استفاده میکنیم، در حالیکه کلمههای بسیار زیادی داریم که میتوانیم در زمان مناسب از آنها استفاده کنیم. مثل هدیه، سوغاتی، مژدگانی، چشمروشنی، خانهنویی، رشوه، پول چایی و... الآن اگر بگویید برای کسی کادو بردهاید، سؤال بعدی این است که به چه مناسبتی؟ چون کادو مناسبت را نشان نمیدهد. «جُک» هم همینطور است و به طیف وسیعی از معانی اطلاق میشود. آدم خوشصحبت و بذلهگو، فرد مسخره، دروغگو، نوشتهی طنز و نوشتهی بیمعنی. این واژهها مفهوم مورد نظر را درست بیان نمیکنند. من به سهم خودم تا جایی که بشود، از کلمههای خارجی استفاده نمیکنم. در تمام قصههای مجید یکی از این کلمهها نیست.
فکر میکنید مردم معمولی چهقدر با واژههای پیشنهادی فرهنگستان آشنا میشوند؟
قسمت زیادی از کلمات تعیین شده تخصصی و علمی هستند و هیچوقت به میان مردم نمیآیند، مانند اصطلاحات پزشکی و باستانشناسی. زبان فارسی زیاد علمی نیست، چون واقعیت این است که ما چندان تولید علم نداشتهایم و الآن هم برای پیدا کردن کلمههای علمی جایگزین، مشکلاتی وجود دارد.
گاهی معادلهای عجیب و غریبی بهعنوان واژههای پیشنهادی فرهنگستان سر زبانها میافتد، واقعاً اینها را شما میسازید و پیشنهاد میکنید؟
عدهای از سر شوخطبعی اینها را میسازند. مثلاً به طنز گفته میشود «کِشلقمه» به جای «پیتزا»، «گردلقمه» به جای «همبرگر» و «درازآویزِ زینتی» به جای «کراوات» در فرهنگستان ساخته شدهاند، ولی این کلمهها کار فرهنگستان نیست. تازه فرهنگستان مردم را به استفاده از کلمههایی که ساخته، محکوم نمیکند. اگرچه هر واژهی تازهای مثل کفش نو تا مدتی پا را میزند، ولی پس از گذشت زمان مشخص میشود که چهقدر قابل استفاده است.
عکس: رضا رواسیان