استانداردهای تولید محتوا در فضای مجازی را اساسا باید پیشاپیش در عرصه بزرگتری دید که درگام اول میتوان آنرا سیستم رسانهای[۱] (و به تعبیر عامتر تولیدکنندگان محتوا) خواند و همزمان ارتباط آنرا با بستر بزرگتری به نام استراتژی ملی برقرار ساخت.
بسیاری از عوامل هستند که در ایجاد و دوام سیستمهای رسانهای تولید و توزیع محتوا؛ چه از جنبه علمی و چه از جنبه فلسفی تاثیرگذار هستند. برخی از مهمترین عوامل عبارتند از:
- عوامل انسانی: نیروی آموزش دیده و مجرب و مسلط به ادبیات و مهارتهای هر عرصه حکم اکسیژن برای تنفس و زنده ماندن را دارد. بنابراین؛ صرف در اختیار داشتن ابزارهای ضروری به معنی اجرای صحیح امور نیست. این عوامل باید به همه امور در قالب یک بینش وسیع بنگرند؛
- عوامل اقتصادی: این عوامل از جنبه ثروت یا فقر میتوانند بر اقتباس و کاربرد تکنولوژیهای ارتباطی و همچنین بر تولید دادهها به ویژه در فضای وب تاثیرگذار باشند؛
- عوامل اقتصادی بینالمللی: رابطه خوب سیاسی و اقتصادی با کشور یا کشورهای دیگر و به عکس رابطه ضعیف یا خصمانه (به ویژه در شرایط تولید شبکهای در فضای سایبر) از جمله مواردی چون تحریم اقتصادی هم از عوامل تاثیرگذار بر سیستم رسانهای میباشند؛
- عوامل سیاسی: این عوامل به خصوص در انسداد گفتمانی و نیز در عدم گسترش سیستم رسانهای تاثیر گذار هستند. سانسور دادهها و جلوگیری از دسترسی به دادهها که با گشودگی و شفافیت در تقابل است، از جمله موارد تضعیف کننده استقلال رسانهای نیز هست؛
- مثلث اجتماعی قدرت خرید؛ سطح سواد و میزان جمعیت: این مثلث هم به شدت بر دوام و قوام و استمرار سیستم رسانهای تاثیر میگذارد. اگر قدرت خرید نباشد هیچ رسانهای در سبد خرید و در عرصه مصرف قرار نمیگیرد. سطح سواد آن هم از نوع سواد رسانهای؛ موتور پیش برنده مصرف رسانهای است و بالاخره میزان جمعیت دستکم برای رسانههای مکتوب کاملا معنادار است؛
- زیرساختهای تکنولوژیک: بعید است یک سیستم رسانهای بتواند بدون یک زیرساخت تکنولوژیک قوی به طرز موثری به گردآوری؛ به پردازش و به تولید محتوا بپردازد. بهعنوان مثال کدام یک از سرویسهای مبتنی بر وب هست که با پهنای باند بیرابطه باشد؛
- عوامل فرهنگی: این عوامل به شدت در درک و استفاده از رسانهها موثر هستند و مثلا در جوامعی که فرهنگ شفاهی غلبه دارد، رسانههای مکتوب شانس گسترش و رشد و نفوذ را تا حدودی از دست میدهند.
طرح مساله در دو نکته:
نکته اول: کلیدیترین نکته در عرصه تولید محتوا در فضای مجازی و در بحث استانداردهای تولید در این فضا؛ موضوع استراتژی رقابتی برای شرکتهای رسانهای[۲] است و این موضوع هم چیزی نیست جز تولد و فعالیت هر شرکت و نهاد رسانهای- ارتباطی بر بستر بازار پهن باند [۳] و اینترنت دو[۴] و قابلیت سرویسدهی به ابزارهای دستی بیسیم[۵] و در همین بازار هم هست که گونههای متکثر و متنوع ارتباطات تعاملی میان صدا؛ تصویر؛ گرافیک، متن و کاربران نهایی برقرار میشود.
بنابراین؛ اجازه بدهید بگویم هر چه در عرصه استانداردهای تولید محتوا در فضای مجازی در این نوشتار میآید با آگاهی بر این اصل است که ایران فاقد عرصه پهن باند وزیرساختهای اینترنت دو است؛ فاقد یک زیر ساخت هنجاری و فاقد خطوط پر سرعت ضروری برای تولید محتوا در فضای مجازی است و هنوز ابزارهای بیسیم آنچنانکه باید در جامعه معاصر ایران حضور همه جانبه نیافتهاند و حضور و عدم حضور این موارد به طرزی بنیادین هم بر چگونگی گردآوری دادهها و هم بر چگونگی پردازش آنها و هم بر نحوه ذخیرهسازی و نمایهسازی از آنها و هم بر شیوههای روایتگری و ژانرسازی و هم بر میزان و نحوه دسترسی به دادهها تاثیرات عمیقی میگذارد.
نکته دوم: آنچه در این نوشتار میآید اگر چه نیم نگاهی هم به شرایط هنجاری دارد اما در عمل برای پرهیز از ذهنیگرایی؛ به ضرورت همگرایی و در هم شوندگی روشهای بررسی در مسیر حل مشکلات توجه دارد، تا در گام نخست؛ متمرکز بر شرایط بومی باشد و در گام بعدی استانداردهای مورد بحث را با توجه به همین شرایط بومی مطرح و ارائه کند. من به اردوگاههای متخاصم روشمند در ژورنالهای علمی و یا در کتابهای صرفا آکادمیک باور ندارم و اگر ژانری برایم مطرح هست از نوع ژانرهای در هم آمیخته؛ ترکیب شده؛ مبتنی بر روزگار و احوال خود؛ و نتیجه گراست تا علاوه بر تبیینگری، راهگشا هم باشد. بنا بر این؛ موقعیت ملی - با همه مختصات مطروحه برای آن - در کانون این نوشتار است و به همین سبب به جای گره زدن بحث استانداردها به زیرساختها؛ بر موارد دیگری از جمله مقوله استراتژی ملی و نوع برچسب گذاری بر محتوا متمرکز خواهد بود.
از استاندارد تا کنسرسیوم
هفتهنامه بینالمللی تایم از سال ۱۹۲۷ سنتی دیرپای دارد در انتخاب مرد سال[۶] که بعدها به شخص سال[۷] تغییر یافت. این سنت در عمر تاریخی خود با دو استثنا مواجه شد.
استثنای اول در سال ۱۹۸۲ رخ داد و آن هنگامی بود که تایم به جای انتخاب مرد سال یک کامپیوتر را بر روی جلد قرار داد و انتخاب خود را ماشین سال نامید.
استثنای دوم به سال ۲۰۰۶ باز میگردد به سالی که این مجله عنوان پشت جلد خود را به واژه "شما" اختصاص داد؛ " شما. بله؛ شما. شما عصر اطلاعات را کنترل میکنید؛ به جهانتان خوش آمدید"[۱]
سی سال از استثنای اول میگذرد و شش سال از استثنای دوم؛ حالا کامپیوترها کوچکتر شدهاند و نقش کاربران بزرگتر و محوریتر شده است و نکته مهمتر در این روند دگرگونی اینجا است که حالا استانداردها را نه یک جمع محدود؛ بلکه همین جمع گسترده کاربران تعیین میکنند.
اگر ریلهای قطارها را در نظر بگیریم به خوبی در مییابیم که چطور شبیه بودن آنها به یکدیگر؛ راه سفرهای دور و دراز را باز میگذارد و همه از آن سود میبرند و باز اگر در نظر بگیریم سایز لباسها و کفشها را؛ باز خواهیم دید که چقدر این مقوله میتواند انتخاب و استفاده را آسانتر سازد. استانداردهای اندازهگیری مثل متر؛ یا وزن کردن مثل کیلو؛ یا استفاده از الفبای مورس برای تلگراف در زمانهای دور و یا بیت و بایت و پروتکلهای اینترنتی[۸] برای زمانه معاصر همه و همه حکایت از آن دارند که مردم به گونهای عمومی با یکدیگر به توافق رسیدهاند تا با تکیه بر استانداردسازیهایی از این دست؛ هم کیفیتها را در مسیر ارتقا به یکدیگر شبیه کنند و هم از دیگر سو به نفع و بهرهوری موثر و یکسان از پدیدهها برسند. بهره بزرگ دیگر استانداردها این است که مصرفکنندگان میتوانند از امنیت محصولات و خدمات اطمینان حاصل کنند. حتی میتوان گفت که همین استانداردسازیهای سطح علمی بود که بعدها زمینه ساز انقلاب صنعتی شد.
علاو بر این؛ به نظر میرسد که حتی شباهت نهادهای حکومتی در جهان معاصر و یا شباهت نهادهای پژوهشی در جهان آکادمیک؛ شکلهای دیگری از استانداردسازی به شمار میآیند به گونهای که امروز نه تنها اکثر کشورها بلکه کل جهان صاحب یک نهاد ویژه برای استانداردسازی شده است: سازمان بینالمللی استانداردسازی. [۹]
سازمان بینالمللی استانداردسازی؛ در عمل توانسته است استاندارد را از قالب مفهوم به سطح یک سازه ملموس بکشاند؛ به گونهای که حالا استاندارد را یک سند میداند: استاندارد یک سند است که الزامات، مشخصات، رهنمودها یا خصوصیات محصولات؛ فرایندها و خدمات را مشخص میسازد و تضمین میکند که کاربرد پیوسته آنها مطابق منظور است. (What is a standard? , ۲۰۱۲)
اما در فضای مجازی؛ هنوز مفهوم استانداردها برای کاربران غیرحرفهای؛ عموما در سطح راهاندازی یک سایت خوب یا در حد فلسفه طراحی وب[۱۰] محدود مانده است؛ حال آنکه دامنه استانداردها میتواند به بزرگی دامنه خود اینترنت باشد.
اگر این مقدمه را بپذیریم آنگاه باید به تنها سازمان بینالمللی استانداردگذار برای فضای وب اشاره کنیم: کنسرسیوم وب جهانشمول (W۳C).[۱۱]
کنسرسیوم وب جهانشمول که توسط تیم برنرزلی [۱۲] مخترع و پدر وب در سال ۱۹۹۴ پایهگذاری شد؛ و ۳۵۱ عضو و ۱۸ دفترمنطقهای در جهان دارد، موسسه استاندارد سازی اینترنت است.
فنآوریهای استاندارد سازی شده توسط کنسرسیوم وب جهانشمول؛ به توصیهنامه پیشنهادی[۱۳] معروف هستند. توصیهنامهها در حقیقت نرمافزار نیستند. مستنداتی هستند که قوانین و مقررات ترکیب یک فنآوری را مشخص میکنند. یک توصیهنامه در جریان استانداردسازی مراحل مختلفی را طی میکند تا به تأیید کنسرسیوم برسد.
ماموریت و بینش کنسرسیوم وب جهانشمول:
این کنسرسیوم ماموریت[۱۴] خود را در سه سطح تعریف کرده است: اصول استانداردهای باز[۱۵]، اصول طراحی مشتمل بر وب برای همه[۱۶] و وب در همه چیز[۱۷].
از اصول استانداردهای باز که بگذریم؛ وب برای همه، در واقع بیانگر تاکید کنسرسیوم است بر این نکته که وب در ارتباطات انسانی؛ در تجارت و در ایجاد فرصت برای به مشارکت گذاشتن دانش، دارای ارزش اجتماعی است. از نظر کنسرسیوم همه مردم باید از مزایای سخت افزار، نرم افزار، زیرساختهای شبکهای، زبانهای بومی، فرهنگ، موقعیت جغرافیایی، موقعیت فیزیکی یا توان ذهنی بهرهمند باشند.
اما وب در همه چیز، بیانگر تاکید دیگری از کنسرسیوم است بر این نکته که ابزارهای ارتباطی از موبایلهای هوشمند تا دستیارهای دیجیتال و تلویزیونهای تعاملی و ... در حال گسترش هستند و باید امکان اتصال به وب را داشته باشند.
اما بینش[۱۸] کنسرسیوم وب جهانشمول؛ دارای سه پایه است: مشارکت، شراکت در دانش و اعتمادسازی در سطح جهانی شامل: وب برای تعامل غنی[۱۹]، وب دادهها و خدمات[۲۰] و وب اعتماد[۲۱].
کنسرسیوم وب جهانشمول به طور کلی در هفت عرصه دستاندرکار استانداردسازی است: طراحی وب و اپلیکیشن [۲۲]، معماری وب[۲۳]، وب معنایی[۲۴]، تکنولوژی اکس ام ال [۲۵]، وب خدمات[۲۶]، وب ابزارها[۲۷]، و مرورگرها و ابزارهای تالیف[۲۸]. (Standards, ۲۰۱۲)
استاندارد وب چیست؟
پیش از آنکه به پاسخ کنسرسیوم وب جهانشمول به این پرسش اشاره کنم؛ بهتر است دوباره به تعریف سازمان بینالمللی استانداردسازی نگاه کنیم که استاندارد را در مفهمومی عامتر و نه صرفا مرتبط با فضای مجازی به کار میبرد: استاندارد یک سند است که الزامات، مشخصات، رهنمودها یا خصوصیات محصولات؛ فرایندها و خدمات را مشخص میسازد و تضمین میکند که کاربرد پیوسته آنها مطابق منظور است.
اما برای کنسرسیوم وب جهانشمول هم پاسخ به این پرسش که استاندارد وب چیست؟ این است:
"کنسرسیوم سندهایی را منتشر میسازد که در آنها به تعریف تکنولوژیهای وب میپردازد. این سندها از یک فرایند تبعیت میکنند که برای ارتقای اجماع[۲۹]، انصاف[۳۰]، حساب پس دادن عمومی[۳۱] و کیفیت[۳۲] طراحی شده است. ما در انتهای این فرایند توصیههایی را منتشر میکنیم که به آنها استانداردهای وب گفته میشود. " (Standards FAQ, ۲۰۱۲)
همانطور که میبینید هم تعریف سازمان بینالمللی استانداردسازی و هم تعریف کنسرسیوم وب جهانشمول از استاندارد؛ هر دو بر پدیدهای به نام سند استوار است؛ اجازه بدهید از تعریف سازمان بینالمللی استانداردسازی بگذریم و عمدتا بر تعریف کنسرسیوم تمرکز کنیم که اساسا اسنادی را استاندارد میداند که با طی فرایند خاص کنسرسیوم با توجه به چهار محور اجماع، انصاف، حساب پس دادن عمومی و کیفیت؛ به استاندارد تبدیل میشوند.
حالا پرسشهای اصلی را میتوان با تکیه بر ادبیات موجود پیشین اینگونه برشمرد که سندهای ایران در زمینه استاندارد کجاست؟ فرایندهای ایران کجاست و چیست؟ و برای اجماع، انصاف، حساب پس دادن و کیفیت چه تمهیداتی اندیشیده است؟
اگر برای این پرسشها پاسخهایی هست؛ تلاش کنیم این پاسخها را از انزوا و سایه به زیر نور بکشانیم تا با صیقل فکر دسته جمعی موثرتر شوند و به کار آیند و اگر پاسخی نیست بیندیشیم که چه کسانی یا چه نهادهایی میتوانند دستمایههایی را در این زمینه فراهم سازند.
محتوا چیست؟
پرسش بعدی این است که مفهوم محتوا در فضای مجازی چیست؟
فضای مجازی، مقولات متن و عکس را از روزنامههای چاپی؛ صدا را از رادیو؛ و فیلم را از تلویزیون و سینما به دنیای خود منتقل کرده است؛ اما نکته مهم اینجا است که از آنان نه فقط به صورت منفرد؛ بلکه در قالب ژانرهایی ترکیبی و کاملا تازه - در مقایسه با حالت کلاسیک آنها- بهره میگیرد و در اختیار کاربران قرار میدهد.
این عرضه متفاوت محتوا و به دیگر سخن این شیوه بدیع روایت که اکنون با مزیت دوسویهگی [۳۳] و شخصی سازی[۳۴] محتوا هم همراه شده است؛ در جهان مجهز به پهنای باند وسیع به یک امر رایج تبدیل شده است؛ اما هر کجا که این پهنای باند رنگ میبازد، شانس پردازشهایی از این دست هم کمتر و کمتر میشود.
پس میتوان گفت در عرصه تولید محتوا برای وب ایرانی؛ بخشی از محتوا و در حقیقت ژانرهای تولید محتوا از جنبههای تلفیقی- ترکیبی و دوسویه؛ نحیفتر میشود و فقط استفاده منفرد از متن و عکس در فضای وب غلبه مییابد.
تکرار میکنم که پهنای باند وسیع و زیرساختهای اینترنت دو؛ هر دو برای دانلود و آپلود از جنبههای پیشگفته ضرورت دارند. مثلا تولید یک اینفوگراف [۳۵] یا گرافیک اطلاع رسان که نمایشگر تصویری اطلاعات و دادهها است و یا تولید یک نیوزگراف [۳۶] یا گرافیک خبری که این روزها جایگاه ثابتی در عرصه روزنامهنگاری مدرن به دست آورده و قابلیت پرهیز از متن طولانی و ارائه دیداری خبر را فراهم آورده است؛ به خاطر حجم بالا؛ عملا امکان حضور در وب ایرانی را از دست میدهد؛ این داستان درباره ژانر تازه دیگر آنلاین ژورنالیسم؛ که به نام دیتا ژورنالیسم[۳۷]، شهرت یافته است هم صدق میکند. دیتا ژورنالیسم در واقع؛ شکلی متکاملتر و ترکیبی از اینفوگرافها و نیوزگرافها است که اکنون به یکی از روندهای مورد علاقه کاربران مینیمالخوان در دنیای اینترنت تبدیل شده است.
به دیگر سخن پدیدههایی چون استفادههای چند رسانهای (استفاده از دو رسانه یا بیشتر، برای روایت موضوع) و یا چند رسانهگی (استفاده از دو رسانه یا بیشتر اما در حالت آمیخته با یکدیگر برای روایت موضوع)؛ قابل استفاده نیست و به این ترتیب امکان تولید و بهرهوری از محتوای مشترک بر روی رسانههای مختلف (نشر بین رسانهای) عملا از کف میرود.
بنابراین میخواهم این نتیجه را بگیرم که بخشی از روندهای تولید محتوا - صرفنظر از استاندارد بودن یا نبودن آنها- به ویژه تولید محتوا در گونههای روایتی شنیداری- دیداری و مولتی مدیایی عملا از دستور کار خارج میشود چرا که پهنای باند؛ اصلیترین مانع در آپلود و دانلود آنها است و در واقع به همین سبب هم هست که در رسانههای اینترنتی ایران جایگاه سازمانی و تشکیلاتی برای مولتی مدیا ادیتور وجود ندارد و به چشم نمیخورد.
پس به این ترتیب به نظر میرسد اگر دو عرصه ناموجود پهنای باند وسیع و زیرساختهای اینترنت دو را کنار بگذاریم آنچه میماند صرفا مقوله مدیریت محتوا است و اینکه چطور دست کم محتوا را در قالب یک دارایی دیجیتال با استفاده از برچسبها مدیریتپذیر کنیم.
تصریح میکنم که استانداردهای مربوط به زبانهای کد نویسی و یا مقولاتی چون زبانهای برنامه نویسی، یا پروتکلهای اینترنتی؛ الگوهای آبشاری وب [۳۸] یا پایگاههای دادهها و سرورها یا زبانهای سمت سرور[۳۹] و یا سایر استانداردهای طراحی مدرن و به طور کلی استانداردهای مرتبط با ساختار سایت و پرتال و سیستم مدیریت محتوا [۴۰] طرف توجه این نوشتار نیست؛ بلکه نحوه مدیریت اطلاعات در زمان ارسال به طرف سیستم مدیریت محتوا و مقولات مرتبط با آن است.
فرامتن استانداردها:
کمتر کسی هست که در عرصه ارتباطات و اطلاعات تا کنون به عبارات جامعه اطلاعاتی [۴۱] و جامعه معرفتی[۴۲] برنخورده باشد.
از نظر من اگر استانداردهای تولید محتوا را متن فرض کنیم ملاحظات مربوط به این جوامع و به خصوص ملاحظات مرتبط با جامعه اطلاعاتی، در واقع فرامتن استانداردها خواهد بود و اگر فرامتنها جنبه عملی به خود نگیرند؛ متن هم عملا پیش از تولد؛ مرده به دنیا خواهد آمد.
اگر بخواهم تصویری از فرامتن مورد نظرم به دست دهم؛ باید یادآور شوم که تا کنون دو اجلاس جهانی در سطح سران کشورها درباره جامعه اطلاعاتی تشکیل شده که نخستین آنها در سال ۲۰۰۳ در سوئیس و دومین مورد هم در سال ۲۰۰۵ در تونس برگزار شده است. من در هر دو اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی[۴۳] شرکت داشته و با چهار سند پایانی هر دو اجلاس کاملا آشنا هستم. [۲]
در هر دو اجلاس بر ۱۱ خط عمل [۴۴] در قالب مصوبه تاکید شده است. این ۱۱ خط عبارتند از:
۱. نقش مقامهای راهبردی و تمام دستاندرکاران (دولت، جامعة مدنی و بخش خصوصی) در پیشبرد تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات برای توسعه، ۲. زیرساخت اطلاعات و ارتباطات، ۳. دسترسی به اطلاعات و معرفتها، ۴. توانمندسازی، ۵. ایجاد اطمینان و امنیت در کاربرد تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات، ۶. آمادهسازی محیط، ۷. کاربردهای تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات: مشتمل بر دولت الکترونیک؛ تجارت الکترونیک؛ یادگیری الکترونیک؛ بهداشت الکترونیک؛ اشتغال الکترونیک؛ محیط زیست الکترونیک؛ کشاورزی الکترونیک؛ و علم الکترونیک، ۸. تنوع فرهنگی و هویت، تنوع زبانی و محتوای محلی، ۹. رسانهها، ۱۰. ابعاد اخلاقی جامعة اطلاعاتی و ۱۱. همکاری بینالمللی و منطقهای
برای اجرای این یازده رهنمود، نهادهای هماهنگساز و تسهیل کننده نیز درنظر گرفته شدهاند که از جمله میتوان به نقشهای کمیسیونهای منطقهای سازمان ملل متحد، برنامه ملل متحد برای توسعه، کنفرانس ملل متحد برای تجارت و توسعه، اتحادیه بینالمللی ارتباطات دوربرد، یونسکو و شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در یازده عرصه پیشگفته اشاره داشت.
همانگونه که دیدید این رهنمودها کاملا با یکدیگر در ارتباط بوده و بند هفتم (کاربردهای تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات) در واقع محصول سایر بندها است. تاکید ویژهای هم بر تولید محتوای محلی در بند هشتم (تنوع فرهنگی و هویت، تنوع زبانی و محتوای محلی) وجود دارد.
جامعه اطلاعاتی و استراتژی ملی الکترونیک:
باید به گفته بیفزایم که جامعه اطلاعاتی اکنون چیزی جز یک استراتژی توسعه برمبنای اطلاعات نیست ودر واقع جامعه اطلاعاتی در جهان معاصر نه بخشی از برنامه توسعه که خود برنامه توسعه است و به این ترتیب هر نوع استانداردسازی باید در چارچوب تدوین استراتژی جامعه اطلاعاتی دیده شود.
من بر این باور هستم که استانداردها را باید یک متن مدون دید که در ارتباط با برنامه بزرگتر توسعه؛ تعیین میشوند. استانداردها، لینکهای حرکت پیوسته استراتژی ملی الکترونیک[۴۵] یا به دیگر زبان، لینکهای استراتژی ملی در زمینه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی برای توسعه [۴۶] هستند.
ضرورت و تاکید بر استراتژی ملی در زمینه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی برای توسعه؛ تحت عنوان استراتژی ملی الکترونیک در دو سند جهانی مربوط به جامعه اطلاعاتی مورد توجه قرار گرفته است:
در سند اول آمده است:
" ۱. نقش مقامهای راهبردی و تمام دستاندرکاران (دولت، جامعة مدنی و بخش خصوصی) در پیشبرد تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات برای توسعه / a. توسعه استراتژی ملی الکترونیک مشتمل بر ظرفیت سازی لازم انسانی باید با در نظرگرفتن شرایط ملی متفاوت؛ توسط تمامی کشورها تا سال ۲۰۰۵ ترغیب شود. " (Geneva Plan of Action, ۲۰۰۳)
در سند دوم نیز چنین آمده است:
"۸۵. با توجه به نقش راهنمای دولتها، با همکاری سایر گروههای ذینفع و سرمایهگذار، در اجرای نتایج اجلاس جهانی سران دربارة جامعه اطلاعاتی همچون طرح اقدام ژنو، ما در سطح ملی، تا جائی که امکان داشته باشد دولتهایی را که هنوز وارد این حوزه نشدهاند، تشویق میکنیم تا استراتژیهای ملی الکترونیک جامع، پیشرو و پایدار، شامل راهبردهای تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و استراتژیهای الکترونیک بخشی را در مواقع لازم، به عنوان بخش کامل از طرحهای توسعه ملی و استراتژیهای کاهش فقر، هر چه زودتر و تا قبل از سال ۲۰۱۰ تعریف و تشریح کنند. " (Tunis Agenda for the Information Society, ۲۰۰۵)
با توجه به این موارد؛ استاندارد سازی را باید تحت عنوان استراتژی الکترونیک بخشی[۴۷] در ذیل استراتژی ملی الکترونیک و یا به عبارت دیگر در ذیل استراتژی ملی در زمینه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی برای توسعه دید.
همین جا باید یادآور شوم که اتحادیه بینالمللی ارتباطات دوربرد[۴۸] یکبار به ارزیابی استراتژی ملی کشورهای جهان در زمینه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی پرداخته است و در متدولوژی مورد استفاده خود؛ رفتار کشورها در زمینه نیل به اهداف مطروحه در یازده خط عمل مصوب سران جهان در اجلاسهای جامعه اطلاعاتی در تونس و ژنو را به عنوان متغیر به کار گرفته است. (Muylkens, ۲۰۱۱)
نکته مهم دیگر در این زمینه این است که با توجه به اینکه؛ مفهوم و فلسفه کنونی رسانههای اجتماعی [۴۹] به معنی ایجاد مکانهای تازه برای تجربههای اجتماعی (Blossom, ۲۰۰۹) است؛ باید در هر نوع استانداردسازی به ضرورت ایجاد آن دسته از پلتفرمهای اجتماعی استاندارد که مناسب رسانههای اجتماعی و معطوف به آنها باشند هم توجه داشت.
دادهها و فرادادهها؛ به سوی استاندارسازی رویهها
با این مقدمات اکنون به بحث بر سر دادهها[۵۰] و فرادادهها[۵۱] میرسیم و برای اینکه موضوع را به درک عملیاتی مورد نظر خود نزدیک کنم، باید بگویم داده را چیزی به عنوان محتوا[۵۲] فرض کنید و فرادادهها را شرح و توصیفهایی که درباره آن محتوا تولید میکنیم.
وینگت[۵۳] و اسپری[۵۴] در کتاب رسانههای دیجیتال (Aspray, ۲۰۱۱) به چند نکته ضروری در مورد فرادادهها اشاره میکنند: سایت (که منظورشان تولید کننده و خالق محتوا است)؛ توصیف[۵۵] (که منظورشان وصف محتوا است)؛ تگها و کلمات کلیدی[۵۶]؛ (برای تعیین چگونگی ذخیره سازی و دسترسی به محتوا و ایجاد ارتباط میان مقولات محتوایی مرتبط)؛ عکسهای کم حجم کوچک شده[۵۷] (برای شناسایی و سازماندهی عکسها از طریق پیش نمایش آنها)؛ و بالاخره فرادادههای اجتماعی[۵۸] (که اطلاعات مربوط به میزان داونلود؛ میزان دیده شدن؛ میزان جاگذاری[۵۹]؛ کامنتها؛ میزان محبوبیت یک مقوله محتوایی و رنکینگ و اطلاعات دیگری از این دست را بیان میکنند).
این طبقهبندی با توجه به کمبودهای زیرساختی در فضای وب ایرانی میتواند شروع مناسبی برای بحث درباره استانداردسازی باشد. چرا که به جای تمرکز بر زیرساختها و مقولاتی نظیر پایگاه دادهها و ریخت شبکهها، عمدتا بر جنبه نحوه ورود دادهها به فضای وب معطوف است.
توصیفها از جنبه مدیریت درونی محتوا - صرفنظر از محیط ارتباطی بروز آنها- برای خالقان محتوا در هنگام ذخیرهسازی و ایندکس آنها ارزشمند هستند.
تگها و کلمات کلیدی نقش مهمتری در این زمینه ایفا میکنند. تگها بر خلاف مقولهها[۶۰] که محتوا را درقالبهای بزرگ و عمودی طبقهبندی میکنند؛ با حرکت افقی به رابطهسازی معنادار در بین محتواها میپردازند. افزون بر این، تگها نه تنها در ایجاد مقولات مرتبط برای هر محتوا نقش مهمی دارند، بلکه به طور همزمان قادر هستند نوعی ژانرسازی را هم برای هر وبسایت یا وبلاگ فراهم سازند به این معنی که مثلا تگ سینما یا تگ هنرهای تجسمی یا تگ روزنامهنگاری آنلاین؛ در دراز مدت به طور مستقل هر یک روایتگر تخصصی ترمینولوژی عرصههای گوناگون در درون یک مجموعه محتوایی خواهند شد و به دیگر سخن از طریق بررسی پسفرستها این امکان را فراهم کنند که تولیدکننده محتوا بداند مخاطبان به چه نوع محتواهایی گرایش نشان میدهند و یا از چه سلایقی برخوردار هستند.
نقش تگها به جز ایجاد ارتباط مفهومی میان محتواها؛ در دراز مدت این است تا آن چه را که در ادبیات رایج کنونی وب به آن بیان سلیقه[۶۱] میگویند فراهم آورند. بیان سلیقه از طریق تگها قابل تعقیب و اکستاب است. اما در شرایط فعلی، از آنجایی که اعلام سلایق به صورت علنی در پروفایلهای شبکههای اجتماعی[۶۲]؛ در قالب لیست ترجیحات[۶۳] (نظیر علاقه به موسیقی؛ کتاب؛ فیلم و... ) ضرورت یافته؛ هم دستیابی به سلایق تسهیل شده و هم این بیان سلایق؛ خود به دستمایهای برای پژوهشهای علمی تبدیل شده است. (Liu, ۲۰۰۷)
نقش عکسهای کم حجم و کوچک شده در فضای وب برای حرفهایها آشکار است. این نوع رفتار با عکس، هم به ایندکس و سازماندهی کمک میکند و هم باعث میشود که انتخاب عکسها از طریق کنترل پنل[۶۴] به سادگی صورت پذیرد. اما مهمتر از همه، عکسهای کم حجم و کوچک، در سرعت دانلود شدن صفحات هم نقش کلیدی دارند ولی متاسفانه هنوز در فضای ایرانی وب؛ بسیاری از سایتها؛ از این جنبهها بیبهره و حتی بیخبر هستند و به همین سبب صفحات آنها بسیار دیر بالا میآید.
فرادادههای اجتماعی صرفا گونهای از فرادادهها هستندکه اطلاعات مربوط کاربران را از جنبههای مثل میزان دانلود؛ میزان دیده شدن؛ میزان جاگذاری و... و. بیان میکنند که در سطور آتی به خود فرادادهها به مثابه چالش اصلی در استانداردسازی پرداخته خواهد شد.
چالش اصلی در استانداردسازی:
فرادادهها این روزها در وب به طرز بسیار آشکاری حضور دارند و در واقع چیزی نیستند جز اعلام پایبندی تولید کننده محتوا به بهبود و تسهیل دستیابی به دادهها برای مخاطبان وسپس درک واکنشهای مخاطبان در قبال یک مقوله محتوایی برای اصلاح رفتار خود.
به گمان من اگر از استانداردهای زیرساختی و بایدهای زیرساختی (که در ضرورت آنها برای رفتار استاندارد هیچ تردیدی نیست) بگذریم؛ اصلیترین چالش برای استانداردسازی در فضای مجازی، آن هم در یک سطح ملی، دقیقا به همین مقوله فرادادهها مربوط میشود.
فرادادهها در اکثر موارد تحت عنوان "دادهها درباره دادهها"[۶۵] تعریف شدهاند، یعنی دادههایی که جزئیات یک دادهٔ دیگر را تشریح میکنند. اما همین تعریف به تدریج بزرگتر شده و از شکل کلاسیک خود فاصله گرفته و به یک نوع طبقهبندی هم رسیده است، به طوریکه عدهای فرادادهها را در قالب دو مقوله بزرگ تعریف کردند (Bretherton & Singley, ۱۹۹۴): فرادادههای ساختاری/کنترلی[۶۶]، و فرادادههای هدایت کننده[۶۷].
طبقه بندیهای دیگری هم اکنون در فضای وب قابل مشاهده هستند که کاربران حرفهای با آنها برخورد داشتهاند و بدیهی است که در آینده نیز باز هم قالبها و بستهها و طبقهبندیهای رسمیتر ظهور خواهند یافت.
اما این موارد به طور مشخص در حال حاضر در فضای وب به رویه تبدیل شدهاند و قابل رویت هستند:
۱. فرادادههای مربوط به مناسبات و شرایط استفاده:[۶۸] که در واقع فرادادههایی هستند که شرایط استفاده از یک مقوله را اعلام میکنند. این فرادادهها قبل از اینکه کاربر به مقوله مورد نظر خود دست یابد به او اعلام میکنند که شرایط استفاده از چه قرار است و یا اصلا اجازه دسترسسی را دارد یا نه.
۲. فرادادههای اجرایی[۶۹]: این نوع از فرادادهها در واقع به طرف مدیریت دادهها در سرورها مربوط میشوند. داشتن این نوع فرادادهها در مورد اسناد دولتی بسیار مهم هستند. علت اهمیت از آنجا ناشی میشود که اولا کاربر بداند با سند چه سازمانی یا وزارتخانهای سروکار دارد و دوم اینکه سند مزبور متعلق به چه زمانی است. آیا تاریخ تصویب سند را دارد؟ آیا این سند به روز رسانی شده و یا متممی به آن اضافه شده است یانه؟ فرادادههایی اجرایی که متاسفانه اصلا در ایران طرف توجه نیستند؛ خیال کاربر را از جهت هویت واقعی یک سند راحت میکنند.
۳. فرادادههای زادگاهی[۷۰]: برای این نوع از فرادادهها شاید بشود معادل بهتری در زبان فارسی یافت؛ اما به هر حال منظور از این نوع از فرادادهها این است که منبع یا منشا و مکان و زادگاه یک محتوا را مشخص سازند. کاربرد این مقوله به خصوص درباره سندهای مربوط به میراث فرهنگی و تاریخی بسیار مهم است. کاربر اگر بداند مکان فیزیکی مثلا یک مجسمه تاریخی کجاست؛ احتمال اینکه درباره آن مجسمه تاریخی؛ پژوهش تازهای شکل بگیرد و به رله میراث فرهنگی- تاریخی یک کشور کمک شود؛ بسیار حیاتی است. البته همین جا اضافه کنم که در این زمینه خاص فرهنگی؛ طبقه بندی سهگانه دیگری هم از رابین وندلر[۷۱] وجود دارد که چون بسیار ساده بود؛ بسیار محبوب شد. او در این زمینه از فرادادههای توصیفی؛ اجرایی- مدیریتی و ساختاری استفاده کرده بود. (Wendler, ۱۹۹۹)
۴. فرادادههای لینکی و رابطهای[۷۲]: این نوع از فرادادهها در واقع برای لینکها معنیسازی کرده و ارتباط آنها را با سایر منابع و محتواهای مرتبط روشن میسازند. به عنوان مثال ده مقاله منفرد در فضای وب وجود دارد که همه مربوط به یک نشریه هستند؛ اما فرادادهای در این زمینه ندارند تا ظرف اصلی خود را که همان نشریه باشد به کاربر معرفی کنند. مثال دیگر میتواند ترجمههای موجود در وب باشد که هیچ لینکی به متن اصلی یا به عبارت بهتر به زبانی که از آن ترجمه شدهاند؛ ندارند؛ و بنابراین کاربران را با تردیدهایشان نسبت به درستی و صحت ترجمهها تنها میگذارند.
۵. فرادادههای ساختاری[۷۳]: این فرادادهها خاص تبیین پدیدههای چند مولفهای هستند و رابطه میان مولفههای متعدد یک پدیده را نشان میدهند. مثلا فرض کنید بر حسب اتفاق به یک نرم افزار نظیر پاورپوینت از محصولات شرکت مایکروسافت برخوردهاید، در این حالت فرادادههای ساختاری به شما اعلام میکنند که این پاورپوینت فقط یکی از مولفههای سوئیت نرمافزاری[۷۴] بزرگتری به نام مایکروسافت آفیس است که در آن مولفههای دیگری مثل ورد یا اکسل هم هست.
۶. فرادادههای رتبهبندی[۷۵]: این نوع از فرادادهها در واقع به کاربران این امکان را میدهند که به رتبهبندی محتواهایی بپردازند که با آنها مواجه میشوند. این فرادادهها اکنون با شکلهای مختلف و مقیاسهای متفاوت ظاهر میشوند و فعلا هر تولید کننده محتوا - به شیوه خاص خود و یا با معیارهای مورد نظر خود- امکان رتبهبندی را به کاربران میدهد و کاربران هم براساس نوع درخواست تولیدکننده محتوا به رتبه بندی میپردازند اما بیتردید در نهایت یک نوع مقیاس استاندارد لیکرتی در این زمینه غلبه خواهد کرد تا حتی شیوه رتبهبندی هم به گونهای استاندارد تبدیل شود.
دوباره تاکید میکنم که تکیه به فرادادهها و تبدیل کاربری آنها به یک حالت استاندارد، باید به بخشی از استراتژی ملی الکترونیک تبدیل شود؛ چرا که همانگونه که گفته شد؛ استانداردها، لینکهای حرکت پیوسته استراتژی ملی الکترونیک یا به دیگر زبان، لینکهای استراتژی ملی در زمینه تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی برای توسعه هستند. اگر این تکیه رخ دهد و ضرورت آن برای همگرایی مضمونی و محتوایی درک شود، آینده بهتری در انتظار خواهد بود.
به گفته باید افزود که در حال حاضر این وبکراولرها و اسپایدرها [۷۶] (رباتهای نرم افزاری) هستند که کار جمعآوری اطلاعات مورد نیاز موتورهای جستجو را بر عهده دارند. آنها هم درست مثل کاربران وب به صفحات مختلف سر میزنند و محتوای آنها را میخوانند، اما آنچه را که به دست میآورند در اختیار موتورهای جستجوگر قرار میدهند. این رباتها عملا در تعقیب استانداردهایی هستند که باید در صفحات وب وجود داشته باشند.
پس نکته اینجاست که تکیه به فرادادههای استاندارد و استفاده درست از این فرادادهها به نوعی فهم و درک حرکت اسپایدرها هم هست و میتواند هر متن و سندی را در فهرست جبری موتورهای جستجو قرار دهد و به خصوص اگر این فرادادهها به طرزی صحیح و مرتبط در مورد محتواهای غیر متنی- نظیر عکس و فیلم و صدا - به کار گرفته شوند میتوانند باعث این اتفاق شوند که وبکراولرها و اسپایدرها بهای مشابهی به محتواهای غیر متنی بدهند.
نکته کلیدی دیگر در مورد رفتار استاندارد با فرادادههای استاندارد این است که وقتی فرادادهها به طرز صحیح مورد استفاده قرار گیرند؛ وبکراولرها و اسپایدرهای موتورهای جستجو هم نه تنها دادههای غیرضروری و نامرتبط را به عنوان نتایج جستجو در برابر کاربر قرار نمیدهند؛ بلکه با دیدن فرادادهها؛ یافتههای واقعی؛ مرتبط و معنادار و موثرتر را به دست میآورند و در اختیار کاربران قرار میدهند.
به عنوان نمونه، گوگل؛ غول جستجوگر اینترنتی در بخشیکه متعلق به وب مسترهای سایتهاست (Webmasters, ۲۰۱۳)؛ با شعار "شما می خواهید در وب دیده شوید. ما به شما کمک میکنیم. "[۳] استانداردهایی را توصیه میکند. هدف این رویهها این است که محتوای سایتها زودتر شناخته شود و اطلاعات نامرتبط در برابر کاربرانی که با گوگل جستجو میکنند قرار نگیرد.
نقطه شروع دستیابی به این استانداردها، بخش ابزارهای وبمسترها[۷۷] است. در این قسمت گزینهای به نام بهینهسازی[۷۸] وجود دارد که از هفت بخش برخوردار است و یکی از این بخشها عنوان دادههای ساختمند[۷۹] را برخود دارد. گوگل در این بخش اعلام میکند که وجود دادههای ساختمند در وب سایت شما به درک گوگل از محتوای سایت شما کمک میکند[۴] و این کار را از طریق استفاده از متون کوتاه غنی برنامهای[۸۰] صورت میدهد. این درخواست گوگل چیزی جز فراهم سازی استاندارد برای اسپایدرهایش نیست.
پس همانگونه که میبینید کاربرد صحیح فرادادهها میتواند باعث میشود تا وب معنایی جنبه مفهومیتر وعملیاتیتری به خود بگیرد.
اسپایدرها همین حالا هم به بررسی فعال بودن لینکهای موجود در صفحات و اسناد میپردازند و فرض کنید اسپایدرها در این بررسیها به فرادادههای مرتبط با لینکها (فرادادههایی که ارتباط یک منبع محتوایی را با سایر منابع و محتواهای مرتبط روشن میسازند) هم مواجه شوند؛ اگر چنین فرادادههایی - هنگام حضور اسپایدرها بر سر لینکها - وجود داشته باشد؛ قطعا نتیجه بهتر خواهد بود.
تاکید میکنم نقش حیاتی فرادادههای ششگانه مربوط به مناسبات و شرایط استفاده، فرادادههای اجرایی، فرادادههای زادگاهی، فرادادههای لینکی و رابطهای، فرادادههای ساختاری و فرادادههای رتبهبندی، امروز یک نقش آشکار است که با استفاده از تجارب پیشین جهانی؛ اکنون در قالب هسته دوبلین[۸۱] رنگ آشکارتری به خود گرفته است[۵] و با توجه به اینکه طرف توجه کنسرسیوم وب جهانشمول هم قرار گرفته است؛ میتواند سنگ پایه محکمی برای شروع به استاندارد سازی محتوا اما با اتکا به مقصودها و اهداف ملی در وب باشد. ابتکار هسته دوبلین اکنون وب سایت خاص خود را دارد و میتواند پاسخگوی پرسشهای احتمالی در هر زمینهای در عرصه فرادادهها باشد. (DCMI, ۲۰۱۳).
ابتکار قابل توجه دیگری نیز در زمینه فرادادهها وجود دارد که متعلق به اتحادیه اروپا است. فلسفه ابتکار اروپا هم بسیار روشن است و آن چیزی نیست جز تسهیل روند دسترسی شهروندان به اسناد اتحادیه اروپا.
سیستم اطلاعات حقوقی[۸۲] اتحادیه اروپا که توسط اداره انتشارات[۸۳] این اتحادیه اداره میشود؛ به خاطر ماهیت بین کشوری و داشتن حجم بالایی از اطلاعات؛ نیاز به استانداردسازی مایملک مکتوب حقوقی خود درفضازی مجازی دارد. مشکل اتحادیه اروپا این است که به جز اداره انتشارات؛ سایر نهادهای اروپایی هم به دسترسگذاری اسناد خود به گونه آنلاین پرداختهاند و بنابراین برای آن ها هم چارهای جز اتکا به فرادادهها نیست.
اتحادیه اروپا درباره این تصمیم خود؛ یک کتاب ۳۴۱ صفحهای منتشر ساخته است که نخستین سطور آن با اشاره نویسنده به ابتکار هسته دوبلین و حضور شخص وی در نشستهای سال ۱۹۹۸ در شهر بن در آلمان آغاز میشود. [۶]
نویسنده میگوید در آن اجلاس این فرصت را یافته است تا با یکی از چهرههای کلیدی ابتکار دوبلین دیدار یعنی با استوارت ال لیبل[۸۴] دیدارکند و از وی بپرسد آیا میشود از فرادادههای هسته دوبلین برای اسناد حقوقی اتحادیه اروپا استفاده کرد و او در کمال تعجب نویسنده که منتظر پاسخ مثبت بوده است؛ چنین پاسخ داده بود که فرادادهها به خودی خود معنایی ندارند و کاربرد آنها در هر گسترهای به اهداف آن گسترهها مربوط میشود. (Düro, ۲۰۰۹)
احتمالا این پرسش و پاسخ در تلاقی ابتکار دوبلین و ابتکار اروپا را میتوان نشانهای بر اهمیت مقوله استانداردسازیها قلمداد کرد و پی برد که وجود اهداف در قالب یک استراتژی ملی الکترونیک در این زمینه چقدر میتواند بر فضای استانداردسازی تاثیر گذار باشد و خلا آن تا چه اندازه میتواند باعث کپیبرداریهای گرانقیمت و بیفرجام شود.
و در پایان مایلم براین نکته نیز تاکید کنم که اگر چه این مقاله بر این پایه استوار نشده بود که به موانع نیز بپردازد؛ اما تجربه حرفهای در این زمینه به من میگوید تا در خاتمه دست کم چند مانع را برشمارم؛ شاید که طرف توجه آیندگان قرار گیرد و تبدیل به دستور جلسهای مستقل شود. سه مانع اول جنبهای همگانی دارند و دو مانع دوم عمدتا به فضای آنلاین رسانهای مربوط میشوند:
- فقدان استراتژی ملی الکترونیک
- بیتوجهی به روندهای بزرگ از این نظر که کدام روندها در حال تضعیف و یا حذف شدن هستند.
- نبود آموزش و نبود نهادهای آموزشی برای فضای دیجیتال
- عدم باور به فضای استاندارد دیجیتال؛ عمدتا در عرصه رسانهای و عدم حمایت از این سیستمها
- قانع بودن به کارکردن با رویههای رسانههای قدیمی در فضای رسانههای جدید.
پانوشتها:
[۱] . Media System
[۲] . Competitive Strategy for Media Firms
[۳] . Broadband Market
[۴]. Internet ۲
[۵] . wireless and handheld devices
[۶] . Man of the Year
[۷] . Person of the Year
[۸] . TCP/IP
[۹] . International Organization for Standardization -ISO
[۱۰] . web design
[۱۱] . The World Wide Web Consortium (W۳C)
[۱۲] . Sir Timothy John "Tim" Berners-Lee
[۱۳] . Proposed Recommendations (PR)
[۱۴] . Mission
[۱۵] . Open Standards Principles
[۱۶] . Web for All
[۱۷] . Web on Everything
[۱۸] . Vision
[۱۹] . Web for Rich Interaction
[۲۰] . Web of Data and Services
[۲۱] . Web of Trust
[۲۲] . Web Design and Applications
[۲۳] . Web Architecture
[۲۴] . Semantic Web
[۲۵] . XML Technology
[۲۶] . Web of Services
[۲۷] . Web of Devices
[۲۸] . Browsers and Authoring Tools
[۲۹] . Consensus
[۳۰] . Fairness
[۳۱] . public accountability
[۳۲] . Quality
[۳۳] . Interactivity
[۳۴] . Customization
[۳۵] . Infographics
[۳۶] . News Graphics
[۳۷] . Data Journalism
[۳۸] . CSS
[۳۹] . Server-Side Scripting
[۴۰] . Content Management Systems
[۴۱] . Information Society
[۴۲] . Knowledge Society
[۴۳] . World Summit on the Information Society (WSIS)
[۴۴] . Action lines
[۴۵] . National e-strategy
[۴۶] . National ICT Strategy for Development
[۴۷] . Sectoral e-strategies
[۴۸] . The International Telecommunication Union
[۴۹] . Social Media
[۵۰] . Data
[۵۱] . Metadata
[۵۲] . Content
[۵۳] . Megan A. Winget
[۵۴]. William Aspray
[۵۵] . Description
[۵۶] . Tags/Keywords
[۵۷] . Thumb-Nails
[۵۸] . Social Metadata
[۵۹] . Embed
[۶۰] . Category
[۶۱] . Taste statement
[۶۲] . Social Network Profiles
[۶۳] . Lists of Interests
[۶۴] . Control Panel
[۶۵] . data about data
[۶۶] . structural/control metadata
[۶۷] . Guide Metadata
[۶۸] . Terms and Conditions
[۶۹] . Administrative Metadata
[۷۰] . Provenance
[۷۱] . Robin Wendler
[۷۲] . Linkage or Relationship Metadata
[۷۳] . Structural Metadata
[۷۴] . Software Suite
[۷۵] . Content Ratings Metdata
[۷۶] . web-crawlers/spiders
[۷۷] . Webmaster Tools
[۷۸] . Optimization
[۷۹] .Structured data
[۸۰] . rich snippets
[۸۱] . Dublin Core
[۸۲] . EUR-Lex
[۸۳] . Publications Office
[۸۴] . Stuart L. Weibel
منابع
[۱] . You, Yes You. You Control the Information Age, welcome to your World.
[۲] . در اجلاس سوئیس (ژنو) که ۱۰ تا ۱۲ دسامبر ۲۰۰۳ برگزار شد؛ دو سند با نامهای اصول، ایجاد و ساخت جامعهاطلاعاتی: چالشجهانی هزاره جدید (مشتمل بر۶۷ ماده) و طرح اقدام (مشتمل بر ۲۹ ماده به همراه ۱۱ خط عمل) تصویب شد. بد نیست یادآور شوم که بند ششم طرح اقدام ژنو میگوید نیمی از جمعیت جهان تا سال ۲۰۱۵ (۳ میلیارد) باید در شهر و روستا آنلاین باشند. در اجلاس تونس هم که ۱۶ تا ۱۸ نوامبر ۲۰۰۵ برگزار شد؛ دو سند با نامهای تعهد تونس (مشتمل بر۴۰ ماده) و دستور جلسه تونس برای جامعه اطلاعاتی (با۱۲۲ ماده مشتمل بر مکانیزمهای مالی برای مواجهه با چالشهای تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی برای توسعه [مواد ۳ تا ۲۸]، حاکمیت اینترنت [مواد ۲۹ تا ۸۲] و اجرا و تعقیب [مواد ۸۳ تا ۱۲۲] تصویب شد. برای دستیابی به جزئیات بیشتر درباره اسناد تونس رجوع کنید به: یونس شکرخواه، بررسی و ارزیابی گزارشها، اسناد و مصوبات دومین اجلاس سران جهان درباره جامعه اطلاعاتی: تونس - ۱۶ تا ۱۸ نوامبر ۲۰۰۵ (پژوهش انجام شده برای دانشگاه علامه طباطبایی - مرداد ۱۳۸۴)
[۳] . You want to be found on the web. We want to help.
[۴] . Structured data helps Google understand the content on your site, which can be used to display rich snippets in search results.
[۵] . به علاقه مندان به مقوله فرادادهها توصیه میکنم تا پیگیر یافتههای دو ورکشاپ باشند. نخستین ورک شاپ در شهر دوبلین اوهایو در آمریکا (۱۹۹۵) برگزار شد و در آن مجموعهای از فرادادهها در قالب سیزده مورد شناسایی و طبقهبندی شد که به هسته دوبلین (Dublin Core) معروف شد. مورد دوم یک سال بعد (۱۹۹۶) در شهر وارویک انگلیس برگزار شد که هدف آن پیگیری یافتههای هسته دوبلین و تبدیل و کاربردی سازیآنها بود. چارچوبی که در این نشست دوم به دست آمد به چارچوب وارویک (The Warwick Framework) اشتهار یافت. البته اعلام کنم اطلاق عبارت استاندارد برای فرادادههایی از این دست؛ زمانی میتواند واقعی باشد که تولیدکنندگان محتوا؛ عملا این گونه توصیهها را به کار گیرند. اما به هر حال در این نکته تردیدی نیست که فرادادههای دوبلین و وارویک یک پیمانه مهندسی شده (container architecture) هستند. و بالاخره باید اضافه کنم که سازمان بینالمللی استانداردگذار برای فضای یعنی کنسرسیوم وب جهانشمول هم فرادادههای هسته دوبلین را اعلام کرده و در این نشانی قابل دسترس است: www.w۳.org/TR/۲۰۱۲/WD-prov-dc-۲۰۱۲۱۲۱۱
[۶] . Workshop 'Metadata: Interoperability and Heterogeneity - Metadata Working Group of the IuK Commission
of Learned Societies in Germany' (http://www.mathematik.uni-osnabrueck.de/ak-technik/workshop۹۸/), last visited ۲۸.۱۲.۲۰۰۵.
Aspray, M. A. (۲۰۱۱). Digital Media. Maryland: Scarecrow Press, Inc.
Blossom, J. (۲۰۰۹). Content Nation: Surviving and Thriving as Social Media Changes Our Work, Our Lives, and Our Future. Indianapolis: Wiley Publishing, Inc.
Bretherton, F., & Singley, P. (۱۹۹۴). Metadata: a user's view . Metadata: A User's View, Proceedings of the International Conference on Very Large Data Bases (VLDB), (pp. ۱۰۹۱-۱۰۹۴).
DCMI. (۲۰۱۳, January ۳). Retrieved January ۳, ۲۰۱۳, from The Dublin Core Metadata Initiative: http://www.dublincore.org/
Düro, M. (۲۰۰۹). Crosswalking EUR-Lex: a proposal for a metadata mapping to improve access to EU documents. Luxembourg: European Communities.
Geneva Plan of Action. (2003, December 12). Retrieved December 13, 2012, from WSIS: http://www.itu.int/wsis/documents/doc_multi.asp?lang=en&id=1160|0
Liu, H. (۲۰۰۷). Social network profiles as taste performances. Journal of Computer-Mediated Communication , ۱۳.
Muylkens, M. (۲۰۱۱). National e-Strategies for Development: Global Status and Perspectives, ۲۰۱۰. Geneva: ITU.
Standards. (۲۰۱۲, Dec ۷). Retrieved Dec ۷, ۲۰۱۲, from World Wide Web Consortium: http://www.w۳.org/standards/
Standards FAQ. (۲۰۱۲, Dec ۷). Retrieved Dec ۷, ۲۰۱۲, from w۳.
Tunis Agenda for the Information Society. (۲۰۰۵, November ۱۸). Retrieved December ۱۳, ۲۰۱۲, from World Summit on the Information Society (WSIS): http://www.itu.int/wsis/docs۲/tunis/off/۶rev۱.html
Webmasters. (۲۰۱۳, January ۵). Retrieved January ۵, ۲۰۱۳, from google: https://www.google.com/webmasters/
Wendler, R. (۱۹۹۹). Metadata in the Library. Library Notes, n. ۱۲۸۶ , ۴-۵.
What is a standard? . (۲۰۱۲, Dec ۶). Retrieved Dec ۶, ۲۰۱, from International Organization for Standardization: http://www.iso.org/iso/home/standards.htm