همشهری آنلاین: کم پیش می‌آید که کسی ذهن و فکر خود را درگیر اموتیکان‌ها (emoticons) یا آیکون‌های احساسی یا احساس‌نماها کند، شکلک‌های رنگارنگی که کاربران اینترنت از آنها برای انتقال احساسات خود حین نوشتن پیام استفاده می‌کنند.

emoticons

"متوجه موضوع نشدی؟ :-O بیا در موردش حرف بزنیم :-))"

انتخاب این شکلک‌ها که گاه ترکیبی از نشانه‌های علامت‌گذاری متون هستند، گاه به لطف اپلیکیشن‌های مدرن مجموعه‌ای از اشکال رنگارنگ و جذاب و حتی متحرک و در رایج‌ترین حالت ممکن نیز به شکل شکلک‌های مشهور یاهو مسنجر، در میان پیام‌های مختلف زمان چندانی از شما نمی‌گیرند، زیرا شما زیاد درباره آنها فکر نمی‌کنید، اما حقیقت این است که این شکلک‌ها نکاتی جالب را درباره آنچه شما از حالت‌های صورت درک می‌کنید در خود دارند.

براساس نتایج یک مطالعه‌، محققان دانشگاه فلیندرز و دانشگاه جنوب استرالیا فرایند عصبی را که در تبدیل سه نقطه به صورتی خندان نقش دارد مورد بررسی قرار داده‌اند. شکی نیست که این شیوه خلاصه شده بیان حالات احساسی ابداعی جدید در برقراری ارتباط است. در گذشته برقراری چنین نوعی از ارتباطات از پیچیدگی‌های بیشتری برخوردار بود.

از پروست تا پیام‌های فوری

مارسل پروست در سال 1913 نوشتن آنچه را که بعد‌ها به "درجستجوی زمان از دست رفته" تبدیل شد آغاز کرد. در زمان انتشار آخرین نسخه این اثر در سال 1927، پروست اثر خود را به چهار هزار و 211 صفحه رسانده‌بود. یک قرن بعد نثر پروست به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های نگارش درباره احساسات بشر شناخته‌ شد،‌ اما امروزه، در سال 2014 چه‌کسی وقت احساساتی از این دست را دارد؟

در قرن 21، قرنی که نمایشگرها جایگزین کاغذ شده‌اند و انگشت‌ها جای قلم را گرفته‌اند،‌ تاکید بیشتر روی کارایی است تا دقت.

نمونه‌ بارز این پدیده ظهور آنچه که امروز به نام اموتیکان یا احساس‌نمای لبخند ":-)" شناخته می‌شود؛ است؛ نمادی که نشانگر احساس شادی است.

اموتیکان لبخند اولین بار در سال 1982 توسط اسکات.ای.فالمن در پیامی به هیات علمی علوم رایانه‌ای دانشگاه کارنگی‌ملون ارسال شد. فالمن درابتدا از این نماد برای القای این حس استفاده کرد که خوانندگان این پیام نباید آن را چندان جدی گرفته و باید لبخند بزنند. از آن به بعد بود که این اموتیکان و انواع دیگری از آن در نگارش دیجیتال رواج پیدا کرد.

شکل واقعی اموتیکون‌ها

خواندن احساس‌نماها

تداوم استفاده از احساس‌نماها نشان می‌دهد این نماد‌ها از سوی سازندگان و دریافت‌کنندگانشان دقیقا به شکل صورتی خندان،‌ گریان،‌ متعجب و ... درک می‌شوند،‌ اما فرایندی که چنین درک و شناختی را از این شکلک‌هایی ایجاد می‌کند همچنان ناشناخته باقی‌ مانده‌است.

اموتیکان‌ها که از آن برای خلق حالت‌های چهره استفاده می‌شود درحقیقت نشانه‌هایی چاپی هستند که به خودی‌خود مفهومی به عنوان یک جفت چشم، یک دماغ و یک دهان را به همراه ندارند. در حقیقت درصورتی که این اشکال از یکدیگر تجزیه شوند، از آنها چیزی باقی نخواهد ماند به‌جز نمادی برای نقطه‌گذاری و علامت‌گذاری متن.

در این مطالعه جدید محققان فعالیت‌های الکتریکی مغز داوطلبان جوان درحال تماشای اموتیکان‌ها و چهره‌هایی واقعی با حالتی مشابه (اموتیکان خندان و صورت خندان) را مورد بررسی قرار دادند. تاکنون مطالعات زیادی برای کشف سیستم‌های عصبی که با فرایند شناسایی چهره‌ها مرتبطند انجام گرفته‌ که یکی از معتبرترین آنها کشف متفاوت بودن درک چهره‌ها در زمان وارونه بودن آنها است.

صورت‌هایی که صورت نیستند

صورت‌های عادی پیش از همه‌ چیز براساس ترکیبشان که همان چینش استاندارد قرار گرفتن دو چشم‌ بالای بینی، که بالای دهان قرار گرفته،‌ درک می شوند و این درک به واسطه بخشی از مغز در درون غشای پس‌سری انجام می‌گیرد. اما زمانی که چهره وارونه می‌شود این چینش به‌ هم ریخته شده و درک چهره فرد برمبنای پردازش ویژگی‌های چهره به صورت مجزا و منفک از یکدیگر صورت می‌گیرد. این شکل از ادراک از دیدگاه زیست‌ عصب‌شناسی بیشتر به واسطه مناطق جنبی مغز در بخش خلفی و فوقانی شیار گیجگاهی پس‌سری و برآمدگی تحتانی گیجگاهی صورت می‌گیرد.

این تفاوت در پردازش پدیده‌ای به نام اثر وارونگی را در فعالیت‌های ضبط شده در مغز داوطلبان خلق کرد. محققان این اثر را درهنگام مشاهده چهره‌های حقیقی توسط داوطلبان بازسازی کردند اما دریافتند اموتیکان‌ها چنین تغییری را در فعالیت‌های الکتریکی مغز ایجاد نمی‌کنند، این به آن معنی است که مناطق مشابهی از مغز که با دیدن چهره‌ای وارونه فعال می‌شوند، با دیدن اموتیکان‌های وارونه فعال نمی شوند.

این نشان می‌دهد اموتیکان‌ها تنها به واسطه پردازش‌های ترکیب خصوصیات در غشای پس‌سری به عنوان چهره پردازش می‌شوند و با مختل شدن این ترکیب از طریق فرایندی مانند وارونگی، اموتیکان‌ها دیگر حاوی مفهوم چهره نخواهند بود. ازآنجایی که اجزای احساس‌نماها چشم‌ها،‌دماغ و دهان حقیقی نیستند، مناطق پردازشگر ترکیب صورت در مغز این‌ ترکیب‌ها را به عنوان یک چهره واحد درک نمی‌کند.

واژه‌نگارها و آوانگارها

زبان مکتوب انگلیسی براساس آوانگارها (نویسه‌ای که نشانگر یک آوا و یا ترکیبی از چند آوا است) خلق شده،‌ از این رو مفهوم وابسته به نشانه‌های این زبان باید به واسطه درک آواهای گفتاری که حروف آنها را تعیین می‌کنند، رمزگشایی شوند.

با این‌همه برخی از حروفی که از آنها در نگارش زبان‌های نشانه-آوایی مانند زبان چینی استفاده می شود، معنای خود را در قالب بصری انتقال می‌دهند. از این رو قابل درک است که در افراد آشنا با چنین متونی، واژه‌نگاری اثری مشابه اما نه برابر، با مشاهده چهره را در فعالیت‌های الکتریکی مغز افراد از خود به‌جا بگذارد.

اموتیکان‌ها مانند واژه‌نگارها به راحتی از طریق شکل بصری‌شان قابل درکند و به همین‌ دلیل شیوه‌ای جدید از ارتباطات نوشتاری را نمایش می‌دهند.

تلاش پروست برای بیان و انتقال جزئیات تجربیات احساسی دستاوردی شگفت‌انگیز برای بشر بود که به واسطه پافشاری‌اش در یافتن شیوه‌های اصیل برای شرح‌دادن احساساتی آشنا و ملموس محقق شد.

به گفته الین دو باتن، یکی از بزرگترین مبلغان پروست در عصر حاضر، کلیشه در آثار پروست هیچ‌جایی نداشت. پروست می‌دانست که یک لحظه خوش با لحظه‌ شاد دیگر متفاوت است؛ و می‌دانست که درک ویژگی‌های بی‌همتای شادی در طول زندگی زمان زیادی می‌طلبد.

نوشتن اموتیکان‌ها چند لحظه بیشتر زمان نمی‌برد، و درک آن به عنوان چهره‌ای شاد، هیجان زده، غمگین یا بی‌تفاوت نیز تنها چند لحظه زمان می‌خواهد. اما شاید گاه‌و‌بی‌گاه بیشتر نوشتن از احساساتمان، به‌جای خلق اموتیکان‌ها، ارزش کمی وقت صرف کردن را داشته باشد.

  • منبع: Livescience
کد خبر 248801
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز