منبع بودن عقل به این معنا، آن است که بدیهیات عقلی و برهانهای قطعی برگرفته از آنها، از قراین متصل آیات به شمار میآید و عقل این قراین را در اختیار قرار میدهد و بنابراین، از منابع تفسیر به شمار میآید. نقش عقل، به مفهوم یاد شده، در تفسیر قرآن، در 5 محور متصور است:
۱. نقش سلبی
گاهی ظاهر آیهای بر خلاف حکم قطعی عقل است. در اینجا عقل به تنهایی، صرف نظر از منابع دیگر، معنای ظاهری آیه را نفی میکند. نمونه آن، آیههایی است که در ظاهر، جسم بودن خدای متعال را به ذهن میآورد؛ مانند آیه شریفه «یدالله فوق ایدیهم» (۲).
بر اساس حکم عقل، ظاهر این گونه آیهها مراد نیست و باید آنها را به گونهای تفسیر کرد که با تجرد خدا سازگار باشد؛ زیرا جسم و جسمانی نبودن خدا از احکام قطعی عقلی است و آنچه ملازم با جسم بودن خدا باشد، پذیرفته نیست (۳)؛ بنابراین، مراد از «ید» در آیه فوق، «قدرت خدا»، «نصرت خدا» و کنایه از «بیعت با خدا» است.
۲. نقش ایجابی
گاهی ادلّه قطعی عقل، ظاهر آیه را تایید میکند؛ در این صورت دست کشیدن از ظاهر آیه ناصواب است؛ مثلاً آیه «الذین یأکلون الربا لایقومون الاّ کما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المس؛ کسانی که ربا میخورند، برنمیخیزند، مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است» (۴)
بر این دلالت دارد که برخی افراد، بر اثر تماس شیطان با آنان، به جنون مبتلا میشوند و خدا حال رباخواران را به آنان تشبیه کرده است.
برخی مفسران گفتهاند که این تشبیه از باب مماشات با عامه مردم در این عقیده است که جن در انسانهای دیوانه تصرف میکند. این مماشات رواست؛ چون صرف تشبیه است و حکمی بر اساس آن نفرموده که خلاف واقع لازم آید.
صرف نظر از ادله دیگر، عقل، تشبیه یاد شده را واقعی میداند؛ زیرا خداوند برای راهنمایی مردم به پیامبرش وحی کرده و نمیتوان باور داشت که با مطالب نادرست و خلاف واقع درصدد چنین کاری باشد.
اگر چنین مطلبی واقعیت نداشت، لازم بود به نادرستی آن اشاره شود؛ چه این که خداوند در سایر موارد، برعقاید و کارهای ناروای مردمان عصر جاهلیت و اهل کتاب خط بطلان کشیده است؛ بنابراین، خداوند برتر از آن است که در آیات قرآن - که برای هدایت مردم است - به باطل تمسک کند؛ هرچند عامه مردم آن را پذیرفته باشند.
به این ترتیب، تشبیه در آیه از قبیل مماشات با فرهنگ زمانه نیست، بلکه بیان واقعیتی است که در عالم خارج وجود دارد. البته در معنای «تماس شیطان»، دیدگاههای مختلفی بر اساس واقع نمایی آیات قرآن مطرح شده است، که به آنها نمیپردازیم.
۳. نقش تبیینی و توضیحی
مهمترین نقش عقل در تفسیر و تحلیل آیات با توجه به راههایی است که عقلا برای فهم کلام از آن بهره میبرند. در واقع، عقل در این جا نقش ابزاری دارد و متمم منابع دیگر است.(۵) این نقش عقل را میتوان مصداق «تدبر در قرآن» دانست؛ یعنی عقل با استفاده از لغت، آیهها، روایتها و قراین پیوسته و ناپیوسته کلام مجهولات خود را کشف میکند و با کاوش و استدلال، به فهم مراد خداوند از آیه دست مییابد.
با توجه به این که دریافتهای قطعی عقل چندان زیاد نیست، عمدهترین نقش عقل را باید تحلیل دادههای منابع دیگر دانست. بدیهی است که عقل، دادههای منابع دیگر را به سادگی نمیپذیرد؛ یعنی مقدماتی که در قیاس از آن استفاده میشود، یا باید بدیهی باشد یا مستند به تجربه قطعی؛ و هرچه از این مرتبه پایینتر باشد، نتیجه و حکمی که از آن به دست میآید ارزش کمتری دارد.
به همین سبب، فرضیههای مطرح شده در علوم مختلف که دلیل روشنی بر درستی آن نداریم، به کار عقل نمیآید. نکتهای که بیان شد، همان اجتهاد و کاوش عقلی برای فهم معارف قرآن است؛ کاری که بیشتر مفسران به آن پایبندی نشان دادهاند.شکل دیگر نقش تبیینی عقل، ارائه تبیین دقیق درباره مفاد برخی آیات است.
نمونه این نوع تبیین را در تفسیر آیه «لوکان فیهما آلهه الاالله لفسدتا؛ اگر در زمین و آسمان جز خدا، خدایانی [دیگر] وجود داشت، قطعاً [زمین و آسمان] تباه میشد» (۶).در این آیه، بین وجود معبودهایی جز خدا و فساد جهان، ملازمه برقرار شده است، ولی در توضیح این ملازمه سخنی به میان نیامده است.
در این جا عقل با استفاده از دادههای خود میتواند تبیین معقول و متقنی از این ملازمه به شرح زیر ارائه دهد و به این طریق، به فهم دقیقتری از آیه دست یابد: «اله» به معنای «معبود» و معبود به معنای «موجود شایسته پرستش» است.
موجودی شایسته پرستش است که «ربّ» باشد؛ یعنی هستی و نیازهای مربوب خود را تأمین کند و مربوب پرستشگر تکویناً به او وابسته باشد. این به آن معنا است که مربوبِ هر ربّی، تنها به ربّ خویش وابسته است و اگر همه موجودات دیگر از بین روند، او به دلیل وابستگی تام به ربّ خویش، پایدار میماند.
حال نگاهی به جهان طبیعت بیفکنیم: پدیدههای این جهان کاملاً به یکدیگر وابستهاند؛ به گونهای که هیچ یک نمیتوانند بدون دیگری دوام آورند و به «فساد» میگرایند.
با توجه به نکات یاد شده، اگر «اله»های متعددی غیر از خدا میبود، باید هر یک از موجودات این جهان، مستقل از پدیدههای دیگر و تنها به ربّ خود وابسته باشد، ولی در نظام موجود، که همه به هم وابستهاند، مستقل شدن هر یک از دیگری، مستلزم فساد او و دیگری است؛ پس در این نظام نمیتواند آلهههای متعددی وجود داشته باشد.
این تبیین در پرتو بهرهگیری از عقل صورت گرفته، در روایات نیز با عنوان «اتصال التدبیر وتمام الصنع» از آن یاد شده است. این تبیین، برخلاف سایر تبیینها از این آیه، هم بیانگر برهانی- نه اقناعی- بودن مفاد آیه است و هم با ظاهر واژگان آیه سازگار است.
4. کشف استلزامات
علاوه بر مفاد ظاهری آیات، استلزامات عقلی آنها نیز مقصود خداوند است و میتوان آنها را دیدگاههای قرآن تلقی کرد. بر این اساس، بخشی از تفسیر آیات را استلزامات عقلی مفاد آیات تشکیل میدهد و مفسر باید آنها را استخراج کند.
عقل میتواند با به کارگیری قالبها و فرمولهای استخراج استلزامات، به این معارف دست یابد. برای نمونه در آیات متعددی مانند: «الله یتوفی الانفس حین موتها» (۷)، «قل یتوفّاکم ملک الموت الذی وکلّ بکم ثمّ الی ربّکم ترجعون» (۸) از توفی انسان در هنگام مرگ سخن به میان آمده است.
مدلول ظاهری این تعبیر، به تمام و کمال دریافت شدن انسان در هنگام مرگ است، ولی این مدلول ظاهری، استلزاماتی به شرح زیر دارد، که آنها نیز مقصود خداوند است:
۱. هویت حقیقی انسان را روح او تشکیل میدهد، نه جسم او؛ زیرا آنچه در هنگام مرگ به تمام و کمال دریافت میشود، جسم نیست؛ چرا که جسم، قبل و بعد از مرگ، در شرایط یکسان و در مکان معینی قرار دارد و این روح است که قبل و بعد از مرگ در شرایط متفاوتی قرار دارد.
۲. هویت واقعی انسان، یعنی روح، مجرد است و آثار و احکام ماده را ندارد؛ به همین دلیل، با وجود متلاشی شدن جسم، روح باقی میماند و به تمام و کمال در اختیار خداوند و فرشتگان اوست.
۳. انسان با مرگ نابود نمیشود و پس از مرگ نیز تداوم دارد.روشن است که اگر بهره گیری از عقل نبود، این نتایج از آیه قابل استخراج نبود. توجه به آیه پیشین (آیه یازدهم سوره سجده) نیز مؤید درستی این استلزامات است؛
زیرا در آن آیه این سخن منکران معاد آمده است که با از بین رفتن بدن آدمی، زمینهای برای معاد باقی نخواهدماند: «وقالوا أ اذا ضللنا فی الارض أ انا لفی خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون؛گفتند: آیاچون در زیر زمین ناپدید گشتیم، به آفرینشی نو در خواهیم آمد، بلکه آنان به دیدار پروردگارشان کافرند».
5. دستاوردهای تجربی
یکی از قراینی که باید در فهم و تفسیر آیات به آن توجه شود، ویژگیهای موضوع سخن است. با توجه به این قاعده، در آیاتی که ناظر به پدیدههای طبیعی است، باید به ویژگیهای واقعی پدیدههای طبیعی توجه شود.
بر این اساس، دستاوردهای تجربه انسانی، که راه همگانی مفسر برای اطلاع از چند و چون پدیدههای طبیعی است، یکی از منابع تفسیر قرآن به شمار میآید. در قرآن از انواع پدیدههای طبیعی سخن به میان آمده و در باب چگونگی آنها معارفی بیان شده است:
آسمانها و زمین و چگونگی آفرینش آنها، پدیدههای زمینی مانند آبها، دریاها، گیاهان و حیوانات، پدیدههای آسمانی مانند ماه، خورشید و ستارگان، پدیدههای جوی مانند ابر، باران و باد، نمونههایی از انواع پدیدههای طبیعی است که در قرآن مطرح شده است.
انسان، به عنوان موجود ممتاز که از کرامت و خلافت الهی برخوردار است، به لحاظ بُعد جسمانی، و نیز ارتباط ابعاد روحی و جسمی(تأثیر و تأثر روح و بدن)و نیز ابعاد فردی و اجتماعی، مورد توجه بسیار آیات قرآن بوده است.
از دستاوردهای تجربی، در موضوعاتی که در این نوع آیات مطرح شده است، در صورتی که از اعتبار لازم برخوردار باشد، باید در فهم و تفسیر آیات، به عنوان یکی از منابع، استفاده شود.
توجه به این دستاوردها، اگر برای نوع مردم قابل درک باشد، ضروری است و بدون در نظر گرفتن آنها تفسیر از اعتبار لازم برخوردار نیست، ولی به دستاوردهایی که فقط برای متخصصان قابل درک است، باید به منظور رد تفسیرهای مبتنی بر تصویر نادرست از پدیدههای طبیعی، توجه شود.
پی نوشتها:
1 - درباره نقش عقل در تفسیر ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص ۱۳ ، محمد فاضل لنکرانی، مدخل التفسیر، ص ۱۶۰ - ۱۵۹.
2 - فتح/ ۱۰.
3 - علامه طباطبایی در تفسیر آیه «الی ربها ناظره (قیامت/۲۳)» مینویسد: «مراد از نظرکردن به خدا، نظر حسی نیست که مربوط به چشم جسمانی مادی است؛ زیرا برهانهای قطعی بر ناممکن بودن آن دلالت دارد» (المیزان، ج،۲۰ ص۱۱۲).
4 - بقره/ ۲۷۵.
5 - صغیر، محمد حسین، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم، ص۶۵.
6 - انبیاء/| ۲۲.
7 - زمر/ ۴۲.
8 - سجده/۱۱.