فقه اگرچه روزگاری تکافوی نیاز جامعه بوده است، اما اکنون حقوق بشر میتواند از عهده نیازهای جهانی برآید. برای بررسی این مسئله میتوان فقه را در دو سطح بازشناسی کرد: سطح تئوریک و سطح عملی.
در حوزه عملی، هم فقه و هم حقوق بشر روشی است که با آن تعامل میان انسانها، انسانها و حکومتها و حکومت و حکومتها تنظیم میشود. برای این که فقه در این حوزه کارآمد باشد، باید دارای مجموعهای از قوانین، الزامات و تأسیسات باشد و این قابلیت را داشته باشد که نیازهای نوین را پاسخ گویی کند.
برای بررسی این مسئله میتوان به دو روش استناد کرد: شناسایی فقه به عنوان متن و شناسایی فقه به عنوان متنی تاریخی. در روش نخست، به خود فقه فارغ از واقعیت یافتگیاش نگریسته میشود که آیا این مجموعه دارای قابلیت تاسیس نظام حقوقی هست؛ ظرفیت آن تا کجاست؛ و قابلیت انعطاف آن تا چه میزان است؟
با مراجعه به متون فقهی میتوان دریافت که فقه از چنان گستردگی برخوردار است که هیچ یک از شئون انسانی را فروگذار نکرده است. در باب روابط میان انسانها، روابط انسان و حکومت و روابط حکومتها احکامی تولید کرده که مجموعه آن بالغ بر مجلدات بسیار است.
از سوی دیگر میتوان به فقه به مثابه متنی که در تاریخ تحقق یافته است نگریست. قرنهاست که فقه در قالب نظام حقوقی، مبنای عمل جوامع بسیار قرار گرفته است. به روزگاری از اندلس تا هند و هم اکنون در بخش معتنابهی از جهان، فقه مبنای تعامل انسانهاست.
در طول تاریخ، حکومتهای بسیاری بر اساس شریعت اسلامی پدید آمدهاند و نظام خود را بر اساس فقه بنا کردهاند و فقه توانسته است با توجه به دگرگونیهای هر زمان، با تکیه بر اصول خویش، ظرفیتهای جدیدی بیافریند و مردمی را که دل در گرو دین داشته اند، از نظامی مبتنی بر دین که از زمانه جدا نیست و میتواند مشکلات جدید را پاسخ دهد، ناامید نسازد.
در تاریخ فقه، دگرگونیهای بسیاری حتی به ظاهر ساختارشکن، اتفاق افتاده است و مسائل مستحدثه بسیاری پدید آمده است، اما فقه توانسته راه را ادامه دهد و راه را برای معتقدانش هموار سازد.
در سطح تئوریک، قابلیتهای فقه چنان است که میتواند در عرصههای جهانی تحقق یابد. نگاه کلان فقه به روابط، برخورداری از منابع غنی، سازگاری با عقلانیت در جهتگیریهای کلی، استفاده از عقل به عنوان یکی از منابع، انعطاف پذیری در مورد مصادیق و دقت در بیان کلیات همه اصولی هستند که بر جامعیت فقه دلالت دارند. برای این که فقه را جهان شمول دانست باید به متن فقه مراجعه کرد.
روشنفکرانی که معتقدند فقه اسلامی در دوران جدید ناکارآمد است، شناختی عمیق و خودبنیاد از فقه ندارند. از سوی دیگر فقیهانی نیز هستند که به لایههای سطحی و روبنایی فقه دل بستهاند و از سطح ظاهر در نمیگذرند. این هر دو گروه در این نگرش مشترکند که فقه با حقوق بشر سازگار نیست، و طبعاً نمیتوانند به این نتیجه منطقی و غیرجانبدارانه دست بیابند که فقه، دارای برتریهای تئوریک و روشی از حقوق بشر است.
از سوی دیگر، در زمینه حقوق بشر معطوف به قدرت، حق وِتو پدید میآید. در زمینه حقوق بشر معطوف به قدرت، آمریکا مجاز است بدون هماهنگی سازمان ملل به عراق حمله کند؛ اسرائیل میتواند از نظارت در امان بماند؛ فرانسه میتواند حق زنان مسلمان و آزادی بیان آنان را نادیده بگیرد؛ در این جاست که ناامیدانه میپرسیم کدام حقوق بشر؟
در این جاست که به یاد شِکواهای علی(ع) میافتیم که بر انسان روا میداند هنگامی که خبر آن زن یهودی را شنید، قالب تهی کند. آیا در حقوق بشری که علی (ع) بیان میدارد تبعیضی میان انسانهاست و آیا حقوق بشر جز این است؟