گزارش حاضر برداشتی است از مقاله دکتر چارلز جوزف آدامز Charles J. Adams، استاد پیشکسوت مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل، یکی از معتبرترین موسسات تحقیقاتی فعال در زمینه علوم اسلامی کانادا که در کتاب «جامعه مسلمانان در آمریکای شمالی» منتشر شده است.
هر چند برخی از اطلاعات ریز و جزیی ارائهشده در مقاله تاکنون تغییر کردهاند، ولی در مجموع هم به دلیل معرفی پیشینه تاریخی بحث و هم اشاره به نکات دقیقی درباره مشکلات و موانع انجام تحقیقات در حوزه مباحث اسلامی در کانادا همچنان مقالهای خواندنی و مفید است. مطلب زیر از سوی دکتر فاضل لاریجانی رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در اتاوا تنظیم و برای روزنامه همشهری ارسال شده است.
تاریخ مطالعات اسلامی در کانادا بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد؛ زمانی که در آمریکای شمالی به طور کلی انگیزهای برای آشنایی هر چه بیشتر با منطقه وسیع غیرغربی دنیا به وجود آمد. در کانادا نیز همانند دیگر نقاط قاره آمریکا، نوعی توجه غیرمستقیم و غالبا اتفاقی به اسلام آن هم از طریق توجه به زبان عربی ایجاد شد.
نیمه قرن نوزدهم در بعضی از دپارتمانهای دانشگاه تورنتو از جمله گروه «شرقشناسی» و «مطالعات خاور نزدیک»، به دلیل ارتباط اسلام با زبان عربی توجه خاصی به آن معطوف شده بود. در حقیقت در گروه مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه تورنتو بود که ویلفرد کنتول اسمیت Wilfred Cantwell Smith، یکی از ممتازترین دانشجویان بومی اسلامشناس این کشور، آموزشهای پایه را فرا گرفت. این الگوی گذر از مطالعات سامیشناسی تطبیقی به اسلام، به واسطه مصادیق متعدد خود در اروپا الگویی شناخته شده است و مسیری را معرفی میکند که بسیاری از سرشناسترین نامهای این عرصه چون گلدزایر Goldziher دنبال کردهاند.
آن طور که من میدانم، اولین گام در کانادا در راستای ایجاد برنامه کاری جامع در مطالعات اسلامی به طور مستقل، بنیانگذاری پژوهشکده مطالعات اسلامی The Institute of Islamic Studies در دانشگاه مکگیل بود. پژوهشکده مذکور در سال 1951 تاسیس شد و پس از صرف یک سال کار بر روی طراحی، استخدام اعضا و فراهم کردن سایر تمهیدات، برای اولین بار در پاییز سال 1953 درهای خود را به روی دانشجویان گشود. این پژوهشکده از همه نظر مخلوق پایهگذار خود یعنی کنتول اسمیت بود.
اسمیت مطالعات دوره کارشناسی خود را در دانشگاه تورنتو به اتمام رساند، سپس برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه کمبریج در بریتانیا رفت و از آنجا به منظور انجام کار تحقیقاتی دوره دکتری به هند عزیمت کرد. وی طی سالهای جنگ جهانی دوم در موسسات مبلغان مذهبی متعددی در شبه قاره هند به تدریس اشتغال داشت و تحقیقات خود را دنبال میکرد. سرانجام تلاشهای وی به انتشار اولین اثر مهم او با عنوان «اسلام مدرن در هند» (Modern Islam in India) منتهی شد.
ابتدا، تحقیق او به عنوان مبنای کار دکتری به دانشگاه کمبریج معرفی شد، اما دانشگاه آن را به واسطه مواضع و سوگیریهایش رد کرد. جهانبینی مارکسیستی که برای چارچوب تحقیق فراهم آمده بود و تحسین صریحش از نقطه نظرات «پیشرو» مارکسیسم و اتحاد جماهیر شوروی، آشکارا در تقابل با دیدگاه ممتحنین که مبنی بر بیطرفی و عینیت علمی بود، قرار داشت. هرچند که خود اسمیت نباید انکار میشد.
پس از بازگشت از هند در دانشگاه پرینستون به عنوان دانشجوی دوره دکتری ثبتنام کرد، جایی که به طور اتفاقی با کانادایی شهیری به نام تی. کیلر یانگ T.Cuyler Young، که او نیز از پرورشیافتگان گروه مطالعات خاور نزدیک دانشگاه تورنتو بود، همکار شد. اسمیت به رغم بروز مشکلات و سرپرستی فرزندان دوقلو در خانواده، مرحله حساس نگارش رساله دکترای خود را در موعد مقرر به اتمام رسانید و در سال 1949 به سمت استاد ادیان تطبیقی در دانشکده الهیات دانشگاه مکگیل منصوب شد. در آنجا او خیلی زود به آرزوی خود یعنی تاسیس پژوهشکدهای برای انجام مطالعات جدی درباره اسلام در قاره آمریکای شمالی جامه عمل پوشاند.
اسمیت مصمم بود که پژوهشکده مطالعات اسلامی باید در جهت پیوند مسلمانان و غرب اقدام کند و بکوشد تا ایمان و تمدن مسلمانان را به گونهای تفسیر کند که هم با ایمان اسلامی و هم با رای دانشگاه منتقد مغربزمین سازگار باشد. به همین دلیل اسلام باید در حضور اساتید و دانشجویان مسلمان و غیر مسلمانی که ترکیب مشابهی داشتند مورد بحث و تبادل نظر قرار میگرفت. با این روش امید میرفت که شرایط برای برقراری ارتباط، نهادینه شود و از جوانب منفی «نگاه از بیرون»، که خصوصیت اکثر مطالعات شرقشناسی غربی بود، پرهیز شود. مسئله اصلی مورد توجه اسمیت ایمان اسلامی بود و این امر، هم در کارهایش و هم در ساختار پژوهشکده بازتاب داشت.
شکی نبود که شکلگیری چنین پژوهشکده غیرمتعارفی در شهر مونتریال (واقع در منطقه فرانسوی کانادا)، که دانش و علاقه اندکی نسبت به جهان اسلام وجود داشت؛ عجیب به نظر میرسید. زمانی که رئیس پیشین دانشگاه مکگیل، پس از انتصابش به عنوان مدیر اجرایی دانشگاه، به منظور بازرسی و آشنایی با حیطه جدید کاری خود یعنی پژوهشکده مطالعات اسلامی به آنجا رفت.
پژوهشکده به دلیل بصیرت، فعالیت، عزم و کوشش سخت و طاقتفرسای یک شخص در آنجا قرار داشت. بدین ترتیب منشأ اولین برنامه اصلی در مطالعات اسلامی با تولد دومین برنامه از این دست در دانشگاه تورنتو در سال 1958، تفاوت واضح و آشکاری داشت؛ برنامه دوم بسیار بیشتر از اولی حاصل رشد طبیعی یک گروه شاداب و سرزنده بود که پاسخگویی به نیازهای پدید آمده و جدید را سرلوحه برنامههای خود قرار داده بود. یازده دانشجو در اولین سال کاری پژوهشکده مطالعات اسلامی، ثبتنام کردند.
خرسندی اسمیت از آنرو بود که دانشجویان به طور مساوی تقسیم شده بودند. 5 دانشجوی مسلمان، 5 دانشجوی غربی و یک دانشجوی لبنانی مسیحی که از نظر اسمیت نیمی از هر یک بود. بیشترین آمار دانشجویانی که تاکنون در طول تاریخ پژوهشکده ثبتنام کردهاند به سال 1965 باز میگردد با 65 نفر متقاضی که بیش از نیمی از آنها مسلمان بوده و از کشورهای مختلف برای تحصیل آمده بودند.
این آمار در سالهای بعد تقریبا به طور اجتنابناپذیری به دلیل ناکافی بودن کادر دانشگاهی نسبت به تعداد زیاد دانشجو در مقطع تحصیلات تکمیلی، کاهش یافت. افزایش علاقه عمومی به مطالعه علوم اسلامی و شمار فزاینده متقاضیان برای ادامه تحصیل به پژوهشکده اجازه داد تا برای اعطای پذیرش و تدوین استانداردهای آموزشی معیارهای سختگیرانهتری اتخاذ کند. اما عملکرد اصلی پژوهشکده تنها در سطح تحصیلات تکمیلی بود، برنامهای برای دوره کارشناسی وجود نداشت. تنها با یک توافق موردی با دانشکده علوم انسانی، برخی دروس مانند زبان عربی، فارسی، اردو، تاریخ اسلام و سنتهای مذهب اسلام در گروهها و برنامههای مختلف دانشگاهی برای دانشجویان در سطح کارشناسی تدریس میشد.
این وضعیت یعنی فقدان مبنایی به صورت دوره کارشناسی و آموزش مطلق در سطح تحصیلات تکمیلی، شکل نابهنجاری به خود گرفته و منشأ مشکلاتی شده است.
زمانی که پژوهشکده مطالعات اسلامی آغاز به کار کرد، تقریبا کتابخانهای وجود نداشت. در فاصلهای دور از دفاتر، یک اتاق کوچک در تالار دانشکده الهیات واقع در خیابان یونیورسیتی در نظر گرفته شد که از آن برای خدماترسانی به دانشجویان از جمله برگزاری سمینارها، سالن استراحت و کتابخانه استفاده میشد.
آن عده که دانشجو بودند حق انتخاب اندکی داشتند مگر اینکه کتابهای مورد نیاز خود را از کتابخانههای شخصی استادان خود به امانت میگرفتند. کتابخانه اسلامی دانشگاه مکگیل، هماکنون حدود 80 هزار جلد کتاب دارد و 3 کتابدار متخصص و 5 نفر غیر متخصص در آن مشغول به کار هستند.
مجموعه کتابهای این کتابخانه نسبت به کتابخانه دانشگاه تورنتو، که از تمکن مالی بیشتری برخوردار است، در رتبه پایینتری قرار دارد اما با این وجود کتابخانه اسلامی دانشگاه مکگیل یکی از مهمترین کتابخانههای تحقیقاتی در آمریکای شمالی محسوب میشود. همچنین دسترسی به این کتابخانه نیز از بسیاری کتابخانههای دیگر آسانتر است. در حقیقت یکی از امتیازات پژوهشکده مطالعات اسلامی نسبت به دیگر قسمتها که اغلب موجب غبطه دیگران میشود، وجود مجموعهای مجزا در کنار دفاتر کارمندان و سالن مطالعه دانشجویان است. اما به هر حال رشد و گسترش کتابخانه در سالهای اخیر و مکان آن در طبقه فوقانی یک ساختمان بلندمرتبه، ازدحام و ناراحتیهایی را برای مراجعان کتابخانه ایجاد کرده است.
در نتیجه دانشگاه تصمیم گرفته تا پژوهشکده و کتابخانه مطالعات اسلامی را به مکان بهتری در محوطه دانشگاه مکگیل منتقل کند. البته به نظر اسمیت مناسب این است که پژوهشکده، فضای سابق کالج الهیات پرسبایترین Persbyterian را اختیار کند.
توسعه در دومین مرکز اصلی مطالعات اسلامی کانادا نسبت به مرکز اولیه در دانشگاه مکگیل، مسیری کاملا متفاوت را طی کرد. همانطور که قبلا اشاره شد، سنت توجه و علاقه به زبان عربی و جهان پهناور اسلام در دانشگاه تورنتو به قرن گذشته بازمیگردد. البته این علاقه بیشتر بر روی گذشته اسلام و متون کلاسیک تمدن اسلامی و به خصوص ادبیات، متمرکز شده بود. در سال 1957 گروه مطالعات خاور نزدیک به ریاست اف.وی.وینت F.V.Winnet، یکی از بزرگترین محققان خاور نزدیک قدیم، فعالیت خود را بر روی مطالعه جوانب خاور نزدیک مدرن بسط و گسترش داد.
به این منظور اولین انتصاب، انتصاب مایکل ویکنز Michael Wickens بود که بعدها اولین منصب ریاست گروه مجزای مطالعات اسلامی دانشگاه را به عهده گرفت. به دنبال او سایر انتصابات، مایکل مارمورا Michael Marmura در سال 1959 و راجر ساوری Roger Savory در سال 1960 گروه مطالعات اسلامی یا خاورمیانه را در دپارتمان مطالعات شرق نزدیک قوت بخشیدند. در سال 1961 گروه مطالعات اسلامی با وجود این 4 فرد متخصص در این حوزه به عنوان اولین اعضای گروه، از گروه مطالعات خاور نزدیک دانشگاه تورنتو متمایز شد. پروفسور مایکل ویکنز که با طرحها و گامهای سنجیده خود در دانشگاه تورنتو اعتبار یافته بود، اولین رئیس گروه مطالعات اسلامی شد.
گروه شدیدا از جنبش سیاسی و اقتصادی خاورمیانه متعاقب جنگ جهانی دوم، بنیانگذاری دولت اسرائیل و نقش کانادا در تلاشهای میانجیگرایانه برای حفظ صلح در منطقه متاثر بود. این گروه به سرعت رونق گرفت و با تعداد قابل توجهی از دپارتمانها و شاخههای دیگر دانشگاه تورنتو، موافقتنامههای دو جانبه و یا برنامههای همکاری مشترک منعقد کرد. در اوج قدرت و در روزهای پیشرفت در دهه 1960، این دپارتمان دارای شانزده عضو بود. مرگ عزیز احمد Aziz Ahmad در دسامبر سال 1978 ضربهای بزرگ برای گروه و نیز برای تحقیقات اسلامی بود.
با فقدان وی سمتی که او به آن انتصاب داشت به طور کلی از فهرست این گروه حذف شد. در حال حاضر این گروه یازده عضو دارد و دو عضو نیز که از اعضای موزه سلطنتی انتاریو Royal Ontario Museum, ROOM هستند، در حوزه هنر و معماری اسلامی با گروه همکاری میکنند. حضور این دو نفر در داخل دانشگاه تورنتو و ارتباط قوی دانشگاه با آنها باعث شده که مطالعات اسلامی در دانشگاه تورنتو در جایگاه منحصر به فردی در کانادا قرار گیرد؛ جایی که میراث هنری جامعه مسلمانان به طور عمیقی میتواند مورد مطالعه قرار گیرد.
از اینرو گروه مطالعات اسلامی دانشگاه تورنتو، بزرگترین مرکز در نوع خود در این کشور به شمار میرود و در مقایسه با دیگر مراکز به لحاظ کیفیت کارکنان و آمار انتشارات، بسیار قوی بوده است. در سال 1976 در پی یک اختلاف عمومی بر روی تعلیم و آموزش اسلام در گروه، نام گروه مطالعات اسلامی به «مطالعات خاورمیانه و اسلامی» Middle Eastern and Islamic Studies تغییر کرد. این تغییر دقیقا در فعالیتها و اهداف گروه انعکاس یافت و با اصطلاحات دانشگاهی در مراکز دیگر منطبق شد.
در ابتدا، برنامه مطالعات اسلامی شباهت زیادی با برنامه مطالعات شرقشناسی در دانشگاههای بریتانیا داشت و الگوی کلی امتیازات و درسهای عمومی آن نیز نظیر دانشگاه تورنتو بود. در این برنامه روی فراگیری زبانهای اسلامی در سطح دوره کارشناسی تاکید میشد؛ یادگیری دو زبان به همراه میزان مشخصی از تاریخ و ادبیات اسلامی و مطالعه یک زبان اروپایی، ضروری بود.
هدف کلی و در خور تحسین این برنامه آن بود که شالوده و بنیاد شایستهای برای مطالعات دوره تحصیلات تکمیلی پیریزی شود. کل منابع مالی دانشگاه از طریق بودجه معمولی تامین میشود. در نتیجه نه تنها لازم نیست اعضای گروه بخش وسیعی از انرژی خود را مصروف کسب درآمد از بیرون دانشگاه کنند؛ بلکه گروه، از دغدغهها و ناراحتیهایی که در این راه پژوهشکده مطالعات اسلامی مکگیل برای حفظ حیات خود با آنها دست به گریبان بوده، رها شده است.
خارج از دانشگاه مکگیل و تورنتو، پیشرفتهای مهمی در حوزه مطالعات اسلامی در گروههای مطالعات ادیان نظیر دانشگاه آلبرتا Alberta اتفاق افتاده است. زمانی که گروههای ادیان در دانشگاههای آمریکای شمالی به صورت یک ویژگی آکادمیک بعد از جنگ جهانی دوم، یک به یک ظهور کردند، در آغاز حرکت آرامی به سوی مطالعات اسلامی داشتند و اغلب دانشجویان مطالعات ادیان در آمریکای شمالی فرصت مواجهه جدی با اسلام را نیافتند. در مقابل گروههای مطالعات ادیان برای راهاندازی برنامههای آموزشی و استخدام متخصصان در حوزه ادیان شبه قاره هند و شرق دور بسیار مشتاق بودند.
این اقدام دستکم با شیفتگی عمومی به مباحث غیربومی و عجیب و غریب که معرف ویژگی ضد فرهنگی دهه 1960 است، سازگار بود. چنین به نظر میرسد که در این زمان این بیتوازنی شناسایی شده است و شماری از گروهها در داخل و خارج کانادا، اخیرا متخصصان علوم اسلامی را به جمع اعضای هیات علمی خود اضافه کردهاند و یا در حال برنامهریزی برای این کار هستند.
در این روزگار سخت در بازار کار فعالیتهای دانشگاهی، آن دسته از مناصب و جایگاههای دانشگاهی اعلام شده که بیشتر از هر چیزی توجه را به خود جلب کرده به گروههای ادیان تعلق دارند و پس از آنها، گروههای سنتی زبان و ادبیات. در کانادا متخصصان علوم اسلامی در امر آموزش ادیان حداقل در موسسات زیر به همکاری مشغولند: دانشگاه مونترئال Montreal، دانشگاه کارلتون Carleton، دانشگاه کنکوردیا Concordia، دانشگاه کوئینز Queen's، دانشگاه آلبرتا Alberta، دانشگاه کلگری Calgary و البته دانشگاههای مکگیل و تورنتو.
گروه مرتبطی که پیشرفت قابل توجهی در برنامه تاریخ خاورمیانه داشته، گروه تاریخ دانشگاه سیمون فریزر Simon Fraser است. این گروه سه عضو تمام وقت فعال در حوزه مسائل خاورمیانه و تعدادی متخصص دیگر در سایر قسمتهای دانشگاه دارد که علاقه فراوان و مکتوبات عمیقی در حوزه مطالعات خاورمیانه عرضه کردهاند. این برنامه آموزشی در مقطع کارشناسی تاریخ به صورت یک گرایش و در مقطع کارشناسی ارشد به صورت مدرک مستقل ارائه میشود.
کفه برنامههای ارائه شده که به سمت مطالعات مدرن خاورمیانه سنگینی میکند شامل دو سطح آموزشی زبان عربی نیز هست. یک درس به طور مقدماتی به سنت اسلامی در خاورمیانه اختصاص دارد و چندین درس که به موضوع توسعه مدرن در خاورمیانه میپردازند نیمنگاهی هم به موضوعات مذهبی دارند.
در مجموع چنین به نظر میرسد که دستکم تا این زمان گروههای مطالعات ادیان در کانادا درخشانترین و پرامیدترین مراکز برای شناخت و گسترش بیشتر مطالعات اسلامی در پهنه این کشور هستند. امتیاز این مراکز این است که از طریق آنها میتوان برای مخاطب بیشتری، عظمت تمدن اسلامی را معرفی کرد و به وسیله بسط تدریجی برنامههای گستردهتر آموزشی، امید به پیشرفت در زمینه معرفی زبان، ادبیات، تاریخ و فراهمکردن تسهیلات پژوهشی را افزایش داد.