آدمها با لباسهای جورواجورشان با قدمهای تند و بلند از خیابان یارجانی میگذرند. گروهی به ساختمانهای خیابان، به ساختمان ثبت اسناد رسمی، اداره آگاهی، کتابخانه و موزه، کاخ شهربانی، موزه ایران باستان و وزارت خارجه داخل و عدهای از این ساختمانها خارج میشوند.
انگار آدمهای این شهر به همه گوشه و کنارها سرک میکشند تا حتی نقطهای از شهر دور از هیاهو و شلوغی نماند. انگار حیرانی امروز آدمهای سرگردان تهرانی از همان سالهای دور، از زمان خیره ماندن به اوجگیری بالن یا فرود طیاره، جا مانده است. آدمهای شهر تند و تند راه میروند و اصلاً هیچکس میدان مشق طهران قدیم یادش نمیآید.
گویا میدان به خاطر «شیخ حفظکمالله» که زمستانها روی برف با پارو مشق خط میکرده، میدان مشق نام گرفته و... و بعد در سالهای اول عمر میدان محلی بوده برای بازیهای سنتی ایرانی مثل الکدولک و چلتوپ و بعدتر در سالهای آخر عمرش- بعد از نمایش دوچرخهسواری 2 پسربچه انگلیسی- محل تمرین دوچرخهسواری و راندن موتورسیکلت.
بلدیه طهران سال 1302 به ریاست موسیو ایپکیان بلدیهچی، اطلاعیهای دارد که در آن پیریزی و ساخت وزارت خارجه، عمارت شهربانی کل کشور و ساختمان وزارت جنگ را در همان محدوده مشق سابق اعلام میکند.
بلدیه صاحبخانه شد
هرچند اولین بلدیهچی طهران، حدود سال 1287 به ریاست بلدیه پایتخت منصوب شد، اما موسیو ایپکیان بین سالهای 1300 تا 1302 به فکر ساخت بنای بلدیه در میدان توپخانه افتاد.
تا قبل از آن در زمان ناصری میدان توپخانه محل سکونت و تمرین توپچی و زنبورکچیهای حکومتی بود. موسیو عمارت را تأسیس و میدان را به فضای سبز تبدیل کرد. عصرها روبهروی حوض وسط میدان مزقانچیها (دسته موزیک) برای مردم طهران مزقان میزدند و آدمهای گوش سپرده به مزقان حکومتی به بنای نیمهکاره وزارت بهداری در شرق میدان نگاه میکردند؛ ساختمانی که کمی بعد با دو اتاق تشکیلات بهداشتی تهران را در دل خود جای داد و تشکیلات نظمیه کل مملکتی و اداره عبور و مرور هم در اطراف همین میدان بهوجود آمد.
چند سال بعد حدود 6 اردیبهشت 1305، زمانی که بوذرجمهری از طرف رضاخان پهلوی بلدیهچی تهران شد، مردم شاهد افتتاح ساختمان تلگرافخانه پهلوی در همین میدان بودند. اصلاً شکل جدید میدان توپخانه هدیه اول بوذرجمهری بود به رضاشاه برگشته از سرکوب خوزستان و لابد سالها بعد هدیه دوم بوذرجمهری مجسمه ایستاده رضاشاه در میدان توپخانه بود.
همان روزها در فاصله سالهای 1302 تا 1312 وقتی طهرانیها اولین بار اسکناسهای تا نخورده رنگی را گوشه جیبهایشان میگذاشتند و در پیادهروها و خیابانهای سنگفرش شده راه میرفتند، تنفرشان هم از بلدیهچی شهر روزبهروز بیشتر میشد.
چون هرچند بوذرجمهری بشارت دهنده آبادی تهران بود اما با تخریب دروازههای شهر و قطع درختان 300 ساله، دشمن آثار تاریخی طهران لقب گرفته بود. حالا، روزی از روزهای سال 1386 میدان توپخانه شلوغ و پررفتوآمد است. از خروجی مترو که بیرون میآیی صف آدمها را میبینی که به سوی بازار بزرگ شهر، ساختمان فوریتهای قضایی و یا دادگستری کل تهران سرازیرند.
مریضخانه دولتی سینا
مردم روبهروی مریضخانه جمع شده بودند. مدرس حال خوشی نداشت. اینجا همان اولین ساختمان مریضخانه ساخته شده در دوره ناصری در فاصله میدان توپخانه تا میدان اسبدوانی (که حدود 1299 باغ شاه نامیده میشد) بود.
مدرس از بستری شدنش در اینجا که بعدتر بیمارستان سینا نام گرفت و همین چند سال پیش هم یکی از مشاوران بنام خاتمی را در خود جای داده بود، راضی نبود. مدرس را به بیمارستان دیگری منتقل کردند.خیابان امام خمینی(ره) متصل به میدان توپخانه، محل کمرفت و آمدی بود تا بعدها که اداره پست دولتی و موزه ایران باستان در آن تأسیس شد و چند سال بعد هم حدود 5 خرداد 1314 بلدیهچی تهران، قلیخان هوشمند، اعلام کرد که آسفالت سپه سابق و چند خیابان دیگر بهخوبی پیش میرود.
از اعدام تا محمدیه
طهرانیها دورتادور سبزهمیدان جمع شده بودند. کوچک و بزرگ همدیگر را کنار میزدند تا ردیف اعدامیها را تماشا کنند. هفت نفر از جماعت بابیه کنار هم به دار آویخته شده بودند. حدود سال 1254 امیرکبیر محل اعدام را به میدان پاقاپق منتقل کرد و بعدتر از بس که میدان کثیف و مخروبه بود، رضاشاه محل نمایش عمومی اعدام بیگناه و گناهکار را میدان توپخانه اعلام کرد و پاتاپق (چوبهدار) آجری را خراب کرد.
میدان اعدام سابق یا محمدیه کنونی از غرب به خیابان امام خمینی و از شرق به مولوی، خیابان شلوغ پارچهفروشها و در انتها پرندهفروشهای فعلی، میرسد. جریان اعدام و کشتار گناهکاران و بیگناهان به همینجا ختم نمیشود.
میدان بهارستان یا همان نگارستان سابق، سالهای سال شاهد کشتار مردم بوده است؛ از جنگهای خیابانی مشروطه گرفته تا به توپ بستن مجلس ملی به دستور محمدعلی شاه و بعدتر در سال 1332 زمان محمدرضا شاه پهلوی کودتا علیه دکتر مصدق.
از تجریش تا راهآهن
ردیف درختان قدیمی و بلند با آن همه شاخ و برگ روی خیابان از تجریش تا راهآهن سایه انداخته است. ولیعصر کنونی، چند وقت قبلتر مصدق و در ابتدا پهلوی، از خیابانهای مهم پایتخت بود. پارک ملت به نام دیگری بهجا مانده از سالهای قبل انقلاب 57 است.
حدود سالهای 1337 تا 1338 اعیانهای تهرانی به سوی بلوار جدیدی که آب کرج در نهر آن جاری شده بود و فضای سبز خوبی داشت، رفتند و خانههای ویلایی زیادی را آنجا، اطراف پارک لاله ساختند. موسی مهام شهردار آن سالها، پارک لاله را به کمک مهندس فرانسوی، ژونه، ساخته بود.از کارهای مهم مهام ساخت میدان ولیعصر در تقاطع بولوار و خیابان ولیعصر بود که به یکی از مهمترین میادین تبدیل شد.
حدود سال 1341 به پارکهای اطراف خیابان ولیعصر، پارک ساعی به همت احمد نفیسی، شهردار جنجالی آن سال، اضافه شد.بعدتر با ساخت مراکز خرید، ولیعصر به یکی از مراکز مهم خرید و تفریح ساکنان تهران تبدیل شد و حالا یک سالی هست که بازسازی پیادهروهای ولیعصر با طرح تعویض سنگفرش با تصمیم قالیباف شروع شده و به پایان رسیده است.
نماد آزادی در تهران
میدان مجسمه غوغا بود. جمعیت هیجانزده و عصبی مجسمه شنلپوش و سوار بر اسب محمدرضا پهلوی را به زمین انداختند. از میدان مجسمه سابق (انقلاب کنونی) تا شهیاد (آزادی) هیاهو بود.
اما قبلتر، اوایل دهه 40 از میدان مجسمه تا غرب که میآمدی جز چند کاروانسرا و قهوهخانه، چیزی دیده نمیشد. تا حدود 11 آبان 1348 که در محل تلاقی جاده خاکی امامزاده داوود که از سهراه آذری تا پونک و فرحزاد ادامه داشت، کلنگ ساخت برج 45 متری آزادی به زمین خورد و 30 ماه بعد اهالی تهران در 24 دی ماه 1350 نمادی برای شهرشان داشتند.
برج سپید تهران تلفیقی از معماری دوره سلجوقی و اسلامی در کنار نورپردازی به سبک فرانسویهاست؛ نمادی که امروز در اردیبهشت 1386 بازسازی و مرمت آن از دغدغههای اصلی مسئولان شهری است.
از میرزا عباسخان مهندسباشی تا قالیباف، از بلدیه تا شهرداری سال 1386، 100 سال فاصله است، 57 شهردار در دورههای نهچندان بلند و حتی گاه خیلی کوتاه، مدیریت شهری تهران را بهدست گرفتهاند.
حالا تهران هر روز بزرگتر میشود، خیابانها و میادین بیشتر میشوند، اما طهران قدیم همچنان ایستاده است؛ با میادین و خیابانهایش. از میدان مشق پاک شده از نقشه شهر تهران گرفته تا توپخانه و محمدیه پابرجا... .