برژنف کسی را میفرستاد تا یک نسخه از اعلامیه مزبور را برای وی بیاورد. وقتی اعلامیه به برژنف میرسد میبیند دو روی اعلامیه سفید است و چیزی روی آن نوشته نشده است، برژنف در حیرت اینکه این دیگر چیست، دستور میدهد توزیعکننده اعلامیه دوروسفید را پیش او بیاورند.
فرد مزبور در جواب سئوال میگوید، رفیق برژنف، همه از همه چیز خبر دارند، لازم نبود چیزی نوشته شود، توزیع این برگه سفید فقط جهت یادآوری است.
حال حکایت جورج بوش رئیسجمهور آمریکا و سفر وی به خاورمیانه است، که همه از همه چیز خبر دارند.
درسنت سیاست و حکومت در آمریکا، رؤسای جمهوری این کشور حتی اگر در بهترین و مطلوبترین وضعیت باشند سال آخر دوره زمامداری خود در مقامی نیستند که بتوانند سیاست جدی و خاصی را دنبال کنند و معمولا درصددند با چهرهای مطلوب برای شخص خود و با عملکرد مناسب برای حزب خود، کاخ سفید را به رئیسجمهوری بعدی بسپارند.
در این شرایط جورج بوش که فقط 11 ماه به پایان دومین دوره ریاستجمهوریاش در آمریکا باقیمانده به خاورمیانه سفر کرده است تا به اصطلاح روند صلح در این منطقه را سامان دهد.
مدعای بوش درحالی است که وی از نوامبر 2006 زمان انتشار گزارش بیکر-همیلتون حداقل در زمینه سیاست خاورمیانهای آمریکا نقش حداقلی دارد. افرادی که در پنتاگون، سیا، کاخ سفید و وزارت امور خارجه، از سال 2001 در کنار بوش در بهاصطلاح جنگ بر ضد تروریسم بودند، کنار رفتهاند و متحدان اروپایی کاخ سفید در ایتالیا، اسپانیا، لهستان و انگلیس نیز سهم خود در ماجراجویی نظامی آمریکا در خاورمیانه را به صفر یا به حداقل رساندهاند.
در این مدت فقط نیکلا سارکوزی رئیسجمهور فرانسه به حلقه یاران بوش افزوده شده که وی نیز از یکسو گرفتار مسائل شخصی و از سوی دیگر گرفتار مسائل ناشی از پیروی از کاخ سفید است.
گزارش بیکر-همیلتون که گزارش فراحزبی به سفارش کنگره آمریکا برای نجات سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه تهیه شده است، عملا ابتکار عمل را از دست بوش و کاخ سفید درآورده است و رابرت گیتس وزیر دفاع و کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا، عملا باید به کنگره پاسخگو باشند.
در این شرایط کاخ سفید اعلام کرده است که تا پایان سال 2008 (دی ماه سال آینده) «باید» 2 کشور فلسطین و اسرائیل تشکیل شود. این طرح آنگونه که اسرائیل و آمریکا میخواهند، در میان اعراب، فقط از حمایت محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین برخوردار است.
واشنگتن و تلآویو هیچیک از طرحهای عربی (طرح اتحادیه عرب و طرح ملک عبدالله پادشاه عربستان) را نپذیرفتهاند.
بوش درحالی از 2 دولت سخن میگوید که در طول زمامداری خود بدون هیچ پردهپوشی از مقام میانجی به مقام جانبداری از اسرائیل تغییر موضع داده است. بوش هم مثل اولمرت نخستوزیر رژیم صهیونیستی به حق بازگشت آوارگان فلسطینی، عقبنشینی به مرزهای سال 1967 و توقف شهرکسازی توسط صهیونیستها اعتقادی ندارد.
کمااینکه شهرکسازی در بیتالمقدس شرقی ادامه دارد که حتی براساس طرح نقشه راه که از سوی رئیس جمهوری آمریکا پیشنهاد شده است، باید متوقف شود.
اینها فقط بخشی از موانع پیشروی است. سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه نه شخص معتبر، نه ایده مناسب و نه اعتبار لازم را برای احیا ندارد و سفرهای بوش و هیأت حاکمه آمریکا به منطقه چیزی جز نمایش فیلم و عکس برای آمریکاییها ندارد.