این بار هم دو سوی اصلی رقابت از یک سو در دستان اصولگرایانی است که چند دوره پیروز غالب میدانهای انتخاب آزاد مردم بوده و اقبال عمومی را جلب کردند و از سوی دیگر گروهها و جریانهای حامی یا مولود دومخرداد است که پس از اوجگیری در سال 76 و پس از آن درخشش در شوراهای شهر دور اول و مجلس ششم، مدت زمانی است افولی نه چندان دلچسب را تجربه میکنند.
اما آن چیزی که تجربه مشترک هر دو رقیب به حساب میآید، کنارگذاشتن افراطیهای هر دو جریان است؛ آن چیزی که دومخردادیها نتیجه موفق آن را در انتخابات دور سوم شوراهای شهر تجربه کردند.
اصولگرایان هم که طبعا نمیخواهند اقبال مردم را در این چندسال گذشته بیپاسخ بگذارند، در انتخابات مجلس هشتم سازوکار جدیدی را به کار بستهاند که از زبان سید مرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرد همیشه خندان اصولگرایان به اندکی بازتعریف این سازوکار جدید نشستهایم. هرچند او ترجیح میدهد که سخن را با اندکی از اخلاق انتخاباتی آغاز کنیم.
- رهبر انقلاب در سخنرانی اخیرشان فرمودند که تخریب و هتک حرمت افراد در انتخابات صحیح و به مصلحت نیست. به عقیده شما چرا تخریب به مصلحت نیست؟
تخریب افراد و شخصیتها، نوعی بدبینی در جامعه ایجاد میکند و دود این به چشم همه میرود. اینطور نیست که وقتی یک گروهی، گروه رقیبش را تخریب میکند، فقط سود میبرد؛ بلکه این ممکن است عمل متقابل هم ایجاد کند و در نتیجه رقیب هم نامزدهای جریان اولی را تخریب کند.
اما نتیجهای که مردم میگیرند این است که به هیچکس اعتماد نکنند. در گذشته هم دیدیم که چون جریانهای سیاسی تند و افراطی بد عمل کردند، نتیجهاش این شد که الان نوعاً در بین افکار عمومی این تلقی وجود دارد که جریانهای سیاسی به فکر مردم نبوده و تنها به فکر خودشان هستند.
این نوع تلقی ناشی از همان نوع تخریبهایی است که توسط گروههای افراطی سیاسی انجام شده است. نتیجه دیگر بدبینی ایجاد شده و دلسردی مردم، پایین آمدن سطح مشارکت در صحنههای مختلف است.
وقتی مردم میبینند گروههای مختلف توسط رقبای یکدیگر تخریب میشوند، به این نتیجه میرسند که هیچکدامشان قابل اعتماد نیستند، پس باید به چه کسی اعتماد کنند؟
آن وقت در یک جاهایی که شناخت چهره به چهره از نامزدها در شهرهای بزرگی مثل تهران سخت است، چگونه مردم میتوانند 30 نفر را از بهترینها انتخاب کنند؟ پس اینجا به روشنی به این نتیجه میرسیم که مصلحت جریانهای سیاسی و کشور این است که رقابت سالم داشته باشند.
- تخریب نقطه ضعف جریانهای سیاسی نیز محسوب میشود یعنی چون ضعف دارند دست به تخریب میزنند.
البته؛ یعنی یک کسی به جای این که نقاط قوت و برنامههای خودش را تبیین کند و از طریق اثباتی جلب رأی کند، تلاش میکند که در آرای رقیب ریزش ایجاد کرده و از آن استفاده کند درصورتی که همان طور که گفته شد، این روش نه تنها نکته مثبتی برای هیچیک از گروههای سیاسی ندارد بلکه آثار منفی فراوانی را منجر خواهد شد.
- تکلیف نقد چیست؟
من نقد را کاملا تأیید میکنم، نقد فضا را جدی و زنده میکند. البته نقد را باید سراغ عملکردها و برنامهها ببریم نه به اسم نقد، اشخاص را تخریب کنیم.
- اصولگرایان در چند انتخابات گذشته پیروزیهای قابل توجهی بدست آوردند ولی در کنار آن رفتهرفته پارهای اختلافات نیز در جمع آنان نمایانتر شد. اما ظاهراً در انتخابات مجلس هشتم یک راهکار و سازوکار جدیدی تحت نام جبهه متحد اصولگرایان تعریف کردند. آیا فکر میکنید این سازوکار این بار جواب میدهد یا نه؟ یا مثل انتخابات ریاستجمهوری نهم یا شوراهای اسلامی شهر در دوره سوم در نهایت بین بدنه اختلاف خواهد افتاد؟ آیا این بار اصولگراها واقعا موفق میشوند دور یک میز بنشینند و حرفشان را یکی کنند؟
باید اعتراف کرد که سازوکار فعلی اصولگرایان منطقی بوده و اشکالات سازوکار قبلی یعنی شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را ندارد. اشکالات قبلی این بود که یک عده آدم دلسوز و با سابقه دور هم جمع شده و شورای هماهنگی را تشکیل داده بودند و سعی میکردند بین نیروهای اصولگرای انقلاب هماهنگی ایجاد کنند و کار را پیش ببرند.
در شورای هماهنگی ساز و کار به نوعی بر اساس سوابق، تجربه و ریش سفیدی، بنا شد. در یک حدی هم خیلی خوب جواب داد، مثلا شورای شهر دوم یا مجلس هفتم. ولی خب با توجه به رقابتی که در ریاستجمهوری شدیدتر بود و همه باید به یک گزینه میرسیدند، شورای هماهنگی نتوانست موفق عمل کند.
در پی آن همین اختلافات موجب شکست جزئی اصولگرایان در انتخابات دور سوم شوراها شد. شاید دلیل این اختلال در سازوکار شورای هماهنگی این بود که در طول کار برای بعضی از گروههای سیاسی که زیرمجموعه اصولگراها بودند این سؤال پدید آمد که این مجموعه نماینده چه کسانی هستند؟ چرا اینها؟ چرا کسان دیگری در این مجموعه نیستند؟
اما این سازوکار فعلی اصولگرایان اشکالات گذشته را ندارد. از اصل نمایندگی استفاده کرده و بهاصطلاح بر اساس واقعیتها یک اضلاعی را از اصولگرایان تعریف کرده است که بر همین پایه 6نفر که 3تا2نفر هستند از گروههای اصلی تشکیلدهنده یعنی جبهه پیروان خط امام و رهبری، اصولگرایان تحولخواه و جمعیت ایثارگران و رایحه خوش خدمت، انتخاب شده و در کمیته مرکزی جبهه متحد حضور دارند.
این افراد 3ضلع اصولگرایان را نمایندگی میکنند و تلاششان هم این بوده که سایر اصولگرایان را هم که در این 3ضلع نمیگنجیدند، پوشش دهند و نظراتشان را داشته باشند و تأمین کنند. 5نفر هم که اصطلاحاً مرضیالطرفین هستند، منتخب خود این 6نفر بوده و سعی میکنند به نوعی داوری و نظارت بر عملکرد 6نفر اصلی را داشته باشند.
- این سازوکار چه ضمانت اجرایی دارد؟
مشخصاً این ساز و کار نسبت به گذشته بسیار منطقیتر است، ضمانت اجراییاش هم در همین منطقیبودن است که البته بستگی زیادی به نتیجه و خروجی نظر آنها دارد. هرچقدر تصمیماتشان فراگیرتر باشد و برای طیف بیشتری از اصولگرایان مقبولتر، به همان اندازه میتواند ضمانت پیدا کند.
پس موفقیت سازوکار جدید تا حد زیادی مرهون کسانی است که بهعنوان نماینده در این سازوکار انتخاب شدهاند یعنی در اشخاصی که در 5+6 حضور دارند. اما این در هرحال یک تجربه جدید است و انتخابات مجلس هشتم صحنهای برای محک کارآمدی این نوع سازوکار است.
اگر تلاش اشخاصی که در این سازوکار 5+6 حضور دارند، با نهایت دقت و سرعت انجام بگیرد و بتواند نتیجه کار آنها فهرستهایی باشد که از مقبولیت عمومی و صلاحیتهای کافی برخوردار باشد و مورد مقبولیت اکثر اصولگرایان باشد و مردم هم بر مقبولیت و مشروعیت آنها صحّه بگذارند، این زمانی است که میتوانیم بگوییم این سازوکار خوب از کار در آمده است.
- این مقبول بودن نزد همه گروههای اصولگرا به این معنا نیست که گروهها سهمشان را گرفته باشند لذا راضی باشند؟
بالاخره نهایتاً صحنه انتخابات صحنهای است که مردم باید به آن اقبال کنند و رأی بدهند. حالا هرگروه اصولگرا هم که بخواهد فهرست تعیین کند، صرف فهرست دادن که مهم نیست، مهم این است که این فهرست مورد اقبال قرار بگیرد.
پس اگر از این سازوکار فهرستی بیروناید که هیچ گروه اصولگرایی نتواند از آن ایراد بگیرد- یعنی بگویند اگر به ما هم اختیار میدادند فهرستی بدهیم همینها را انتخاب میکردیم یا اکثریت همینها بودند- موفقیت آن تضمینشده خواهد بود.
پس به روشنی درمییابیم که خروجی جبهه متحد باید برآیند همه گروهها باشد. کلمه سهمخواهی بار مثبتی در فرهنگ اصولگرایی ندارد اما فهرست نهایی باید برآیند خواستها باشد.
- پس شما بعضی اخبار ضد و نقیض منتشر شده درخصوص درخواست سهمیه خاص از سوی بعضی اضلاع جبهه متحد را تأیید نمیکنید؟
آن مقدار که من اطلاع دارم، مسئله تقسیم و سهم دادن منتفی شده بلکه قرار این است که ملاک تنها صلاحیتها باشد یعنی هرکسی باید یک حداقلی از صلاحیتهای شخصی و تخصصها و تجربیاتی که به درد این کار یعنی نمایندگی مجلس میخورد را داشته باشد و چهرهای هم باشد که بتواند آرای مردم را هم جلب کند، سپس در فرآیند تصمیمگیری نهایی مشخص میشود که چه کسانی میتوانند بهترین فهرست را شکل دهند.
- یعنی در نهایت ممکن است سهم بعضی اضلاع جبهه متحد کمتر از دیگران باشد؟
بله، این پذیرفته شده است.
- چندی قبل سران اصولگرا با دبیرکل جامعه روحانیت مبارز نشستی داشتند که بازتابهای فراوانی داشت. آیا قرار است که دبیرکل جامعه روحانیت مبارز نقش فصل الخطاب در بین اصولگرایان داشته باشد یا تنها به رهنمود و راهنمایی اکتفا خواهد شد؟
واقعیت این است که این ابتکار از سوی جریان و گروههای اصولگرایی نبود که بروند و بخواهند آیتالله محمدرضا مهدوی کنی را در صحنه بیاورند تا مقداری از جایگاه تشکیلات باسابقه جامعه روحانیت مبارز یا از شخصیت آقای مهدوی کنی استفاده کنند بلکه این احساس مسئولیت و وظیفهای بود که ایشان کردند و این افراد را خواستند.
نگرانی که همه اصولگراها دارند بیش از خیلیها، آیتالله مهدوی کنی داشتند که نکند باز این سازوکار هم به نتیجه نرسد و نتیجهاش یا فهرستهای متعدد باشد یا فهرستی نباشد که با توضیحاتی که عرض کردم مقبول و مشروع باشد.
پس ابتکار عمل به دست دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بود که کسانی را که میتوانستند در تصمیمسازی و تصمیمگیری مؤثر باشند، جمع کردند تا اینها را با هم به گونهای پیوند دهند که نتیجه سازوکار 5+6 انشآءا... مطلوب باشد.
- آیا اعضای حاضر در آن جلسه نظر ایشان را بهعنوان فصلالخطاب پذیرفتهاند؟
بهنظرم این نقطه قوت همچنان هست. بله در یک جاهایی هم ممکن است رقابت سخت باشد و رسیدن به یک نفر در سطح کشور مشکل باشد و لیکن هم از روی مصاحبههایی که از سوی شرکتکنندگان در آن جلسه و همچنین برجستگان اصولگرایان انجام شد میتوان فهمید که اینها آدمهایی اهل منطق و رعایت مصالح کشور و ملی هستند و از هر تصمیمی که منجر به موفقیت نهایی اصولگرایان شود، حمایت خواهند کرد.
- نظر شما درباره موضوع سرفهرست که این روزها هراز چندگاهی مطرح میشود چیست؟ واقعاً چنین دعوا و مناقشهای بین اصولگرایان وجود دارد؟
بهنظر من دوران سرفهرست گذشته که مثلا یک نفر را بیاورید و بعد هم یک فهرست به طفیل او رأی بیاورند. مردم ما اینگونه نگاه نمیکنند. حتی در شوراها هم که برمیگردید میبینید که مثلاً تنها 4نفر از فهرست اصلاح طلبان معتدل که چهرههای شناخته شدهای بودند، انتخابات شدند.
باید تجربه و روشی که مردم به کار میگیرند و تشخیص خود مردم را هم زیر سؤال نبریم. اینگونه نیست که وقتی یک نفر در یک فهرست درخشید، پس مردم بیایند از اول تا آخر به آن فهرست رأی بدهند.
در این مرحله بهنظرم چیزی که مهم است حضور چهرههای شاخص در فهرستها هستند یعنی یک تجربهای را اصلاحطلبان در شوراها داشتند، آنها چهرههای شناخته شدهای که مثلا وزیر یا وکیل بودند و چهرهمعتدلتری هم داشتند را در فهرستشان گذاشتند و همانها هم فقط رأی آوردند.
این مبنای آنان در مجلس قرار گرفته که هرچه میتوانند از چهرههای شناخته شده و ضمنا معتدل که مردم آنها را بهعنوان افراطی گری نمیشناسند استفاده کنند. خوب این تجربه مهمی است برای جریانهای سیاسی و حتی افراطی ثابت شده چرا که آنها میدانند مردم افراطیگری را دفع میکنند و به آن اقبال نمیکنند.
زمانی به اسم دامن زدن به رقابتها و توسعه سیاسی تا توانستند افراطیگری کردند. توجه مردم جلب نشد و دفع شد. حالا به این نتیجه رسیدند چون این مبنا برای جریان دوم خرداد قرار گرفته خب طبعا این درجریان اصولگرا هم تأثیراتی میگذارد.
در میان اصولگرایان هم هم چون بحث رقابت مطرح است بهتر است که فهرستی معرفی شود تا آنجا که میشود چهرههایش شناخته شده و مورد قبول مردم در آن باشند، لذا احتمالاً با یک نوع رقابت بین چهرههای شناخته شده روبهرو باشیم.
- اصولگراها با این شخصیتهای برجستهای که مطرح کردند مثل علی لاریجانی یا علیاکبر ولایتی، آیا این را پذیرفتهاند که همه این چهرههای شناخته شده در کنار هم باشند یا نه ؟ یا تنها باید یکی شان انتخاب شود؟
بهنظرم مجلس یک جایگاه مهمی است چرا که به تعبیری مرکز مهم تصمیمسازی و تصمیمگیری مهم کشور محسوب میشود لذا این ظرفیت را دارد که شخصیتهایی بزرگی در آن باشند. لازم نیست فقط یک چهره شاخص در این فهرست داشته باشیم. میتواند شخصیتهای مختلفی باشند.
وقتی به تاریخ انقلاب اسلامی نگاه میکنیم میبینیم مجلس اول و دوم واقعاً یک چنین حالتی داشت، یعنی چهرههای شاخص و برجسته انقلاب زیاد در آن بودند. مهمترین چهرههای انقلاب را در مجلس اول دارید.
مقام معظم رهبری، رئیس مجمع تشخیص مصلحت و خیلی از شخصیتهایی که یا شهید شدند یا مراتب و پستهای بالا دارند.
- بهنظر شما نسبت اکبر هاشمی رفسنجانی با جریانهای مختلف سیاسی از جمله اصولگرایان چیست؟
مشخصه شخصیت ایشان به گونهای است که به هر 2جریان اصلی سیاسی کشور به نوعی نظر مثبت دارد و به یک چشم نگاه میکند. در مسئولیتهایی هم که داشته سعی کرده از چهرههای معتدل هر دو جریان استفاده کند و یک چنین مشیای را برای خود قائلاست.
معتقد است که باید برای مسئولیتهای مختلف باید از همه چهرهها که میتوانند منشأ اثر باشند استفاده کرد. رئیسجمهوری هم که بودند ترکیب کابینهشان تقریبا چنین حالتی داشت. استاندارانی هم که انتخاب میکردند چنین بود.
در انتخابات ریاستجمهوری سال 76، موضع ایشان درمجموع به گونهای بود که حمایت از سیدمحمد خاتمی معنی میشد، شاید به این دلیل که نامزد آن زمان اصولگرایان(علی اکبر ناطق نوری) را برای ریاستجمهوری قبول نداشت و فرد دیگری مد نظرش بود.
شاید آن موقع اگر اصولگرایان به کس دیگری میرسیدند ایشان به جای موضعگیری حمایتگونه از نامزد دومخرداد، از آن نامزد حمایت میکرد. لذا ایشان به صحنهها نگاه میکند و با توجه به مصلحتدید خودش، وزنه خود را در کفههای متفاوت تقسیم میکند.
الان هم ایشان یک انتقادهایی را به وضع موجود و بهطور مشخص به عملکرد دولت دارد پس مواضع انتقادی ایشان به دولت چیزی است که دوم خردادیها سعی میکنند از آن به نفع خودشان بهرهبرداری کنند، چون در این مورد، موضع مشترک دارند.
البته در موضع انتقاد، دوم خردادیها در حدّ رد کل عملکرد دولت و اینکه هیچ نقطه مثبتی در آن نیست قرار دارند ولی آقای هاشمی تنها نسبت به برخی اقدامات دولت انتقاد دارد.
- فاصله اصولگراها با هاشمی رفسنجانی بیشتر است یا اصلاح طلبان؟
نوعش متفاوت است. در طیف اصولگرایان حامیان دولت هم هستند، اینها بیشتر منتقدند بعضی طیفها هم به هر حال آقای هاشمی را ضمن انتقادهایی هم که دارند، بیشتر قبول دارند لذا بهنظرم متفاوت است.
حمایت اصلاحطلبان هم همانطور که عرض کردم بهدلیل برخی اشتراک مواضع است والّا یادمان نمیرود تخریبهای آنچنانی دوم خردادیها که در زمان انتخاب مجلس ششم نسبت به آقای هاشمی روا داشتند.
- حدود دو ماه به انتخابات مانده، اما بهنظر یک فضای سردی میان مردم و رسانهها راجع به انتخابات وجود دارد؛ فکر میکنید این انتخابات گرمتر از گذشته باشد؟
بالاخره نزدیک دو ماه برای داغ شدن تنور انتخابات مانده است. برای تبیلغات رسمی هم که دیر نشده چون اگر خیلی هم از قبل داغ شود ممکن است در تنور بسوزد(البته این مطایبه بود).
بهنظر من نگرانی وجود ندارد. هیچ وقت در کشور ما انتخابات مجلس از آن گرمی لازم، نبوده که برخوردار نباشد. طبعش این است که یک انتخابات گرم و با حضور و مشارکت خوب مردم است.
برای این که در اقصی نقاط کشور خیلی رقابتهای سخت و تنگاتنگی وجود دارد و نظر مردم جلب میشود که شرکت کنند.
- با توجه به تورم مورد انتظار و معمول در پایان سال، آیا 24 اسفند زمان مناسبی برای برگزاری انتخابات بود و آیا این موضوع تأثیر منفی بر مشارکت مردم ندارد؟
چون زمان انتخابات در تعامل وزارت کشور و شورای نگهبان تعیین میشود شاید مسئولان محدودیتهایی در انتخاب این زمان داشتند، لذا من نظری راجع به این ندارم.
اما در عین حال این حرف درست است که آخر سال ما یکسری شرایط اقتصادی نسبتاً سختتر و دغدغههایی داریم؛ پرداختها زیاد شده و در پی آن نقدینگی در جامعه زیاد میشود که یکسری آثار تورمی دارد که خاص آخر سال است و با توجه به این مسایل اگر دستگاهها میتوانستند انتخاب گزینه دیگری داشتند شاید بهتر بود.
لکن بهنظرم با آگاهی و بینشی که مردم دارند این طور نیست که با جابهجایی چندروزه انتخابات نسبت به انتخابات بیرغبت یا متمایل شوند. ممکن است درصدی تأثیر بگذارد اما در عین حال در اصل قضیه تأثیری نخواهد داشت.
- پیشبینی شما از فضای انتخابات و نتیجه انتخابات چیست؟
فکر میکنم جریان کشور با توجه به نوع عملکردی که اکثریت مجلس هفتم داشته و دستاوردهایی که داشته- ازجمله آرامشی که در جامعه ایجاد کرده، انسجامی که در نظام به وجود آورده و باعث شده جایگاه نظام ما ارتقا پیدا کند، اقتدار ملی افزایش پیدا کند- و دلسوزی مشترکی که در مجلس و دولت اصولگرا برای حل مشکلات مردم وجود دارد، بیشتر به نفع اصولگرایان است و این باعث میشود که اکثریت مجلس هشتم از اصولگراها باشند.
- دوم خردادیها چطور؟ حضور قویتر خواهند داشت یاخیر؟
بعید نیست که اقلیت قویتری داشته باشیم، بهخصوص با توجه به عزمی که برای حضور چهرههای شناخته شدشان در انتخابات وجود دارد.