چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۱:۲۱
۰ نفر

«شب ستاره و گیسو» عنوان اولین دفتر شعر انسیه سادات موسویان است که توسط انتشارات سوره مهر، منتشر شده است.

پیش از شروع سخن، یک غزل برگزیده از این دفتر را مرور می‌کنیم:

مهربانا! عاشقانه سر بنه بردامنم
تا که مدهوشت کند عطر گل پیراهنم
چیست این احساس سرسبز بهارآور؟ بگو
شاخه‌ای از نسترن یا دست تو بر گردنم؟
از تب عشق تو چون خورشید می‌سوزم، بخوان
راز این دلدادگی را در نگاه روشنم
آن که می‌خواند مرا در خلوت شب‌ها تویی
این که می‌بوید تو را در عطر شب بوها منم
در هجوم بی‌کسی تنها تو با من دوست باش
چون تو باشی، گو تمام خلق باشد دشمنم
تشنه نوشیدن آوازهایت مانده‌ام
کی می‌آیی از غزل باران بباری بر تنم

شعرهای این دفتر مربوط به قبل از سال 1383 است. اگر بخواهیم نمره‌ای به کتاب به عنوان یک دفتر غزل بدهیم، نمره‌ای متوسط خواهد بود، اما وظیفه نقد تنها این نیست.  می‌خواهیم با ریز کردن ابعاد داوری، بر برخی از جنبه‌های متمایز «شب ستاره و گیسو» انگشت بگذاریم تا شاید در ادامه راه، «موسویان» رابه فتح جایگاه واقعی‌اش در غزل جوان برساند.
موسویان در این دفتر، محافظه‌کارانه با زبان شعر برخورد می‌کند. این از جهتی حسن کار او نیز هست و  در این دفتر، برخی از اشتباهات زبانی را که امروز در غزل جوان رایج است، بسیار کم می‌یابیم.

این نکته تا حدودی به خاستگاه شعر او که خراسان است، برمی‌گردد و نه تنها او که اکثر غزل سرایانی که از حوزه زبانی – ادبی خراسان برمی‌خیزند، زبانی شسته رفته و کم‌اشتباه دارند.

اگر محوری برای تغزل قائل شویم و غزل را با توجه به آن به گونه‌های مختلفی تقسیم کنیم، محور غزل‌های موسویان، عاطفه‌ای شفاف و بی‌دست‌انداز است؛ عاطفه‌ای که اکثر به «دلتنگی و انتظار» راه می‌برد و می‌توان این مضمون عاطفی را پربسامدترین مضمون اشعار او دانست.

گاه‌گاهی که «عشق» در کلمات او رخ می‌نماید، عشقی پاک و بی‌شائبه است که از «اروتیسم» نشان کمتری در آن می‌یابیم اما حس زنانه و بهتر بگوییم حس دوشیزگانه این ابیات، زیباست.

می‌رسد پر از ترانه می‌رسد پر از تبسم
ذره‌ذره در نگاهش می‌شود نگاه من گم
مثل من غریب و خسته ست بال نازکش شکسته ست
چشم‌های مهربانش خسته از نگاه مردم
عاشق قدیمی من کز طراوت صدایش
عطر سبزه می‌تراود، عطر بی‌ریای گندم

یا این ابیات:

تو آن مسافر غمگین قصه‌های منی
که خواب دیده دلم با بهار می‌آیی
و تاجی از گل و تور و ستاره خواهی‌زد
شبی به گیسوی من چون عروس دریایی

وقتی از لحن زنانه حرف می‌زنیم، مقصود فقط کلماتی نیست که اشاره به هویت مؤنث دارندبلکه ابیاتی از این دست است که فقط یک احساس مؤنث می‌تواند آنها را  بسراید و چقدر هم لطیف:
میان ظلمت این کوچه‌های تو در تو
دلم گرفته به یاد تو ای گل شب‌بو
هنوز مثل گل و پونه دوستت دارم
هنوز مثل درخت و پرنده و آهو

یا این ابیات:

نگاه کن چه صبورم چه بی‌صدا ای عشق
که روی شانه من زخم‌های کاری توست
ولی هنوز پر از شور شعر و آوازم
هنوز این لب شیرین سخن، قناری توست

شاید همین خط سیر، بهترین خط سیر شاعر برای دفترهای بعدی‌اش ‌باشد، در روزگاری که غزل عاشقانه مترادف غزل اروتیک و حتی شعر پورنو گرافیک تلقی می‌شود، این صدا هم اگر به کمال خود برسد، برای خود صدای شیوا و شیدایی خواهد بود.

دیگر این که دو سه شعر که به لحن خراسانی نزدیک شده اند، جان دیگری دارند و این از شگفتی‌های خراسان و گویش آن سرزمین است که تو گویی زبان موروثی شعر فارسی و نژاد اصیل زبان شعر را باید در خراسان جست‌وجو کرد.

دو سه بیت از یکی از این غزل‌ها را می‌خوانیم و برای انسیه سادات موسویان، آرزوی دفترهای درخشان بعدی را داریم:
دلتنگم آنچنان که غریبانه اشک ریخت
دریا به روزگارم و باران به حال من
ای علت لطیف تغزل! کمی بخند
تا بشکفد ترانه به لب‌های کال من
حافظ! بگو چه شد که به دیوان شعر تو
تنها سکوت و اشک و شکست ا ست فال من!...

کد خبر 50400

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز