خدایا از تو به بزرگترین نامهایت سؤال و طلب میکنم و همه نامهای تو بزرگ است پس خدایا از تو همه اسمائت را طلب میکنم.
در این فراز، بحث در مورد اسم شریف اکبر و مشتقات آن است. همه اسماء و صفات حق بزرگ و معرف وجوهی از آن ذات نامتناهی است. اما این اسماء در بین خود نیز دارای مراتب هستند و بعضی به بعضی دیگر باز میگردند. نکته مهم این است که نوع بیان نشان دهنده شناخت اجمالی سالک از این اسماء و تقدم و تأخر آنهاست. او در حالی که میداند همه اسماء بزرگ است اما طلب کلی میکند و اسمایی را میخواهد که نسبت به دیگر اسماء احاطه دارند. از طرف دیگر اسماءالله با تمام نورانیتی که دارند خود حجب ذاتند و هرچه مرتبه اسم کلیتر باشد حجاب رقیقتر است و عبد داعی با ظرافت خواهان خرق حجب نیز هست.
اکبر اسم تفضیل است و علاوه بر این که برتری حق را میرساند، نیاز به بیان مصداق یا توضیح بیشتر نیز دارد که در ادامه این فراز توضیح بیشتری را بیان میکند و در فرازهای بعدی به بیان مصداق میپردازد.
کبیر در مورد خداوند به معنی بزرگی است که نظیر و مانندی ندارد:
کبیرالقدر لیس له نظیر
کبیرفی النفوس وفی العقول
او ردای کبریایی خویش را بر آدمیان پوشانده است و بنده را به صورت خویش آفریده است، به همین جهت قلب انسان میتواند محل تجلی اسماء و صفات الهی باشد و هرچه انسان بیشتر این استعداد را به ظهور و فعلیت برساند و قلب وسیعتری داشته باشد اسماء و صفات، بهتر و بیشتر در دل او تجلی میکند؛ پس سالک در همین فراز کوتاه به زبان حال طلب علو مرتبه و فهم را نیز از حضرت حق دارد.
ابن عربی معتقد است اگر سالک بتواند با اسم کبریایی خداوند درآمیزد و به آن متعلق و متخلق و متحقق گردد به منزله ظرف کبریایی حق گشته و خداوند نیز در اعضا و جوارح او تصرف مینماید و چشم و گوش بنده میگردد.
نتیجه عملی این تخلق به کبریایی حق برای بنده بسیار مبارک است زیرا سالک در این مرتبه چنان فهمیپیدا میکند که کارهایی که با کبریایی حق منافات دارد را به خوبی تشخیص میدهد و چون خود آیینه صیقل یافتهای است، کبریایی را منعکس میکند پس هرگز به آن عمل نزدیک نمیگردد.
نکته لطیف دیگر این فراز از دعا این است که چون سالک نیاز به رشد دارد و تکبر از مهمترین رهزنهاست، تجلی بزرگی و کبریایی خداوند در دل او، باعث از بین رفتن خودبینی او میشود. وقتی در داستان موسی نبی -علیه و علی نبینا السلام- تجلی عظمت و کبریایی حق بر کوهی باعث مدهوش شدن آن جناب میگردد، دیگر برای دیگران جایی جهت غرور نمیماند.
نخوت و دعوی کبر و تـَرهات
دورکن از دل که تا یابی نجات
در همین جا یادآوری این نکته نیز خالی از فایده نیست که یکی از اسماءشریف خداوند اسم متکبر است. در توضیح این مطلب باید توجه داشت که حضرت حق چنان بزرگ است که در قلمرو وجود چیزی جز او موجود مستقل نیست و وجود او جایی برای غیر نگذاشته است. (الله الصمد)این بزرگی و عظمت، کبریایی میآورد. اسم شریف متکبر نیز از این باب مورد بررسی قرارمیگیرد.
متکبر اسم فاعل است به معنی بزرگی که از خیال و اندیشه مردم بیرون است و در نسبت آن به خداوند معانی متعدد را ذکر کردهاند که جهت یادآوری، به برخی اشاره میگردد. کسی که به بخشش دیگران نیازی ندارد ولی دیگران از او فرمان میبرند و حرف شنوی دارند یا کسی که چنان شأن و عظمت و جلالی دارد که دیگران در برابر او ناچیزند.
مفهوم متکبر از کبریایی اشتقاق یافته است و همانطور که ذکر شد کبریایی به معنی مَلک و فرمانروای سرمدی است؛ یعنی از ازل بوده و تا ابد نیز چنین است.
دایما او پادشاه مطلق است
در کمال عز خود مستغرق است
عبد سالک درصورت تشبه به این اسم همچون حق دارای کبریایی و عظمت میگردد به نحوی که قوس صعود را طی کرده و این بار مصداق عینی مسجود ملائک بودن میگردد یعنی آن استعداد کلی در او به ظهور میرسد. البته از نظر نباید دور داشت که متکبر در انسان یعنی کسی که کسب بزرگی میکند و ذاتا چیزی ندارد اما در مورد خداوند یعنی کسی که ذاتا دارای بزرگی و عظمت است. (لیس کمثله شی)