1 - تجربه قوانین و برنامههای اقتصادی مثبت و توسعهگرا در کشور سخت شده است. این سختی هم در روند تدوین به چشم میخورد؛
بهگونهای که یک قانون خوب باید سالها در فرایند تصمیمگیری خاک بخورد و نهایتا با پذیرش بسیاری از شروط از ماهیت واقعی خود دور شده یا بهدلیل گذشت زمان، فرسوده شده و کارایی خود را از دست بدهد.
زمانی نیز که وارد مرحله اجرا شده تمهیدات لازم برای آن آماده نشده و عموما بهصورت یکباره قصد تحمیل خود را دارد. از این نوع قوانین و برنامهها زیاد است.
در مقابل وجود دارد برنامههای اقتصادی که هنوزماهیت قانونی پیدا نکرده اما به مذاق دولتمردان خوش میآید و بدون در نظر گرفتن ابعاد و پیامدهای واقعی و منطقی آن به مرحله اجرا میرسد.از این نوع برنامهها نیز زیاد است.
2- اجماع ملی و بدون شائبه سیاسی مدیریت اقتصادی کلان کشور و ازخودگذشتگی فعالان اقتصادی برای پذیرش برخی سختیها به امید رسیدن به شرایطی مطلوب در یک مقطع زمانی مشخص است. آیا این اجماع در مورد قانون مالیات بر ارزش افزوده وجود داشت و دارد؟
3 - تعویق اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده شاید در نگاه اول ساده بهنظر رسد. اگر دولت برای دریافت منابع مالی ناشی از اجرای این قانون و مصارف آن در طول 2ماهی که قانون به تعویق افتاده برنامهریزی کرده باشد که حتما اینگونه است، چگونه میتواند آن را در شرایطی که با کسری بالایی مواجه است، جبران کند؟
4 - و آخر آنکه تصمیم تعویق اجرای این قانون تنها و آخرین تصمیم در این زمینه نمیتوانست باشد و راههای دیگری که نیازمند کار کارشناسی دقیقتر و عمیقتر بود میتوانست مورد توجه قرار گیرد؛
بهگونهای که هم قانون ضعیف نشود و هم منافع گروههای مخالف به شکلی تأمین شود. بهراستی چه توجیهی برای این تعویق 2ماهه میتوان جستوجو کرد؟