کله: «دارم دنبال یه چیزی توی تقویم میگردم.»
مامانکوکب: «دنبال چی؟»
کله: «دنبال یه روز که انگار وجود خارجی نداره!»
***
بله. من داشتم دنبال یه روز غیر واقعی میگشتم. یه روزی که نه کسی بهش فکر کرده و نه اهمیت داده! دنبال روز ملی پسر!
بله. نداریم. ما روز ملی پسر نداریم. من نمیدونم چرا بعضی از این خانومها اینقدر دوست دارن از همه جدا باشن. همیشه سر همه هوار میشن که همه چیز متعلق به آقایونه و خانومها هیچی ندارن!
اما تا چند سال پیش ما حتی روز پدر نداشتیم، اما مادرها داشتن. الان پارک ویژه بانوان داریم، اما ما هیچی ویژه آقایون نداریم. توی مترو واگن مخصوص بانوان داریم، اگه توی تاکسی بعد عمری جلو نشسته باشم و در حال کیف بردن از جام باشم، آقای راننده به راحتی میتونه بگه آقا برو عقب بذار این خانوم جلو بشینه؛ اما صد سال نمیگه خانوم لطفاً برین عقب بشینین، این کله ما جلو بشینه! توی تمام معابر هم که خانمها مقدم هستن، حتی اگه یه پیرمرد 105 ساله هم توی جمع باشه! حالا هم که روز ملی دختران رو برای خانمها گذاشتن.
بعد باز هم میگن ما نسبت به آقایون کمبود داریم! عجبها!
همین نرگس باجی من، از تمام اعضای خانواده و محل و مدرسهشون هدیه روز ملی دختر گرفت، اما من چی؟
من از همین جا از مسئولان تقاضا میکنم، لااقل این کار ما رو راه بندازن که از حسودی نمیریم! یه روز ملی پسران که به جایی بر نمیخوره!
بیخود نیست که از قدیم و ندیم میگن:
«روزها دل طلب جام جم از ما میکرد
هر چه میدید زبیگانه، حسودی میکرد!»